hummer
اهلش به شان می گوید اس یو وی. مخفف sport utility vehicle. عامه به شان می گوید ماشین شاسی بلند. "شاسی بلند" را هم با بادی در دهان و تکیه ای خاص می گویند که یعنی خیلی ماشین است ها! مهندس وطنی که چهارتا مقاله در موردشان توی ژورنال ها خوانده و به زبان فارسی هم علاقه دارد به شان می گوید خودروی بیابانی. اما من به شان می گویم جیپ. جیپ قشنگ تر است. همه شان جیپ هستند. از لندروور و نیسان پاترول تا میتسوبیشی پاجرو و اینفینیتی و سانتافه و پرادو و هامر جیپ هستند. آخر بابابزرگ همه شان جیپ است! جیپ اولین ماشین دودیفرانسیله ی تاریخ است. محصول جنگ جهانی دوم. قضیه اش این بود که توی جنگ وسط میدان درگیری، آدم ها و اسب ها و توپ و تفنگ هاشان به زمین های باتلاقی و گل آلود که می رسیدند گیر می کردند و واویلایی می شد. رساندن آذوقه و مهمات ناممکن می شد و زخمی ها و مجروحان آن وسط جنگ می ماندند و جان می دادند. روی همین حساب ارتش آمریکا دستور داد تا ماشین خاصی طراحی بشود که حلال این مشکلات باشد.
نام جیپ از همین دستور ارتش آمریکا آمد. ارتش امریکا ماشینی می خواست که general purpose باشد. یعنی چند منظوره. به اختصار گفته شد جی پی(G.P) و بعد بر اثر تکرار و تکرار راحتش کردند گفتند جیپ. طراحیش را کمپانی ویلیز انجام داد. طراحیش با یک مهندس مکانیک نابغه ی اهل دترویت بود به نام پرابست(probst) که دو روزه طراحی اش کرد. ارتش آمریکا یک ضرب العجل چهل و نه روزه تعیین کرده بود. کمپانی ویلیز که دید نمی تواند در این مدت کم تولید انبوه کند، سپرد به خط تولید کمپانی فورد و.... جیپ ها ماشین های پرقدرتی بودند که هم خودروی فرماندهی بودند، هم خودروی شناسایی نظامی، هم ماشین حمل تیربار و توپ های سبک، هم آمبولانس، هم ماشین شخم زدن زمین کشاورزی و ماشین برف روبی و سمپاشی و هم وسیله ای برای جابه جا کردن واگن های قطار روی ریل راه آهن و...
امروزه روز جیپ ها بزرگ ترین کاربرد چندمنظوره شان این است که خودروی بیابان هم هستند. البته توی ایران صادق نیست. جیپ ها توی ایران ماشین بیابان نیستند! دختر پولدار بالاشهرنشین تهرانی پرادو می خرد که باهاش توی اتوبان تهران قزوین 150 تا پر کند و توی خط سبقت به منی برسد که با پراید ریقویم 120 تا پر کرده ام تا از پیکان ریقوتری که با 100 تا توی باند وسط می رود سبقت بگیرم. خریده است تا به پراید ریقوی من برسد و هی چراغ بزند و هی بوق بزند و حتا دو ثانیه، فقط دو ثانیه صبر نکند که من سبقتم را با حداکثر سرعت مجاز بگیرم و... و من بپیچم توی لاین وسط و او رد شود و من فقط بهش زیر لب فحش بدهم که ای کاش می شنید و بعد فحش بدهم به مملکتی که جریمه ی سرعت غیرمجازش خرج یک بار سرخاب سفیداب این جور لچک به سرهایش هم نیست!
@@@
اما خودروی دو دیفرانسیل بیابانی هم که زیر پایت باشد دلیل نمی شود که خودت را راننده ی کویر و بیابان بدانی. کویر و بیابان و راندن با ماشین توی آن ها برای خودش قلق هایی دارد. مثلن همین با لاستیک پنچر رانندگی کردن.
اولین کار برای رانندگی در میان ماسه ها و شن ها و باتلاق های کویر کم کردن باد لاستیک هاست. باعث می شود که سطح تماس لاستیک ماشین با زمین سست زیاد شود و فشار کمتری بر مساحت واحد زمین وارد شود. در نتیجه فرورفتگی لاستیک توی شن ها و باتلاق ها به طرز محسوسی کم بشود. تازه فشار کمتری هم روی موتور ماشین می آید.
و یا مثلن با سرعت ثابت حرکت کردن. توی مناطق شنی و باتلاقی هرگز نباید با نوسان سرعت رانندگی کرد. یعنی نباید سرعت به طور ناگهانی کم و زیاد شود. اصلن نباید ترمز کرد. ترمز کردن توی کویر باعث ایجاد تلی از شن جلوی ماشین می شود و حتا ممکن است ماشین توی شن گیر کند. برای سرعت کم کردن فقط باید از دنده و کلاچ استفاده کرد.
یا بالا رفتن از تپه ماهورهای کویر. سراشیبی جاده چالوس که نمی خواهی بروی بالا برای خودت دلی دلی کنی! باید صاف و سیخ و مستقیم رفت بالا. نه مارپیچ و تراورس. (تراورس یعنی کجکی رفتن). تراورس که بروی چرخ های سمت شیب وزن بیشتری تحمل می کنند و بیشتر توی زمین فرو می روند و ممکن است ماشین چپ کند. مرکز ثقل ماشین های شاسی بلند از ماشین های معمولی خیلی بالاتر است. عامه فکر می کنند چون این ماشین ها سنگین ترند سخت تر چپ می کنند. در حالی که اصلن این طور نیست. مرکز ثقل ماشین بالاتر است و راحت تر هم حتا چپ می کند. تازه پایین آمدن از تپه ها و ماهورها هم قلق دارد. باید با سرعت ثابت پایین آمد. یک موقع داری پایین می آیی می بینی عقب ماشین برای خودش دارد می رقصد. نباید بترسی و ترمز کنی و بدبخت شوی. ترمز که کنی توی سراشیبی لای شن ها گیر می کنی. باید فقط آرام ارام سرعتت را زیاد کنی.
و یا همین روش های بیرون آوردن ماشین از شن و ماسه. اگر توی زمین صاف توی شن گیر کردی اصلن نباید گاز بدهی. بیشتر فرو می روی. باید دنده عقب بیایی. دنده عقب هم دقیقن در همان مسیری باید باشد که آمده ای. چون شن هایش کوفته شده اند و محکم ترند. بعد که به حد کافی عقب آمدی آرام شروع به حرکت کنی و به یک نمودار خطی سرعتت را زیاد کنی و با سرعتی بیشتر از سرعت قبلیت از مکانی که گیرکردی رد شوی. اما باز ممکن است چند متر جلوتر گیر کنی. دوباره باید این عمل را تکرار کنی. حالا آمدیم و دنده عقب هم گیر کردی. یعنی واویلا. هم چرخ های جلویت گیر بود هم چرخ های عقبت. یک راهش این است که باد لاستیک ها را باز هم کمتر کنی و دوباره گاز بدهی. شاید بیرون آمدی. یک راهش این است که زیر دو تا از لاستیک ها سطح شیب دار بسازی. با دو تا تخته چوب که احتمالن برای سفر به بیابان همراهت است. یک راه دیگرش این است که ماسه های زیر چرخ ها را با آب خیس و مرطوب کنی و...
و خیلی چیزهای دیگر...
@@@
کویر یعنی جایی که کیلومترها از تمدن دور هستی. فرسنگ ها از روزمرگی و رذالت ها فاصله داری و آسمان با تمام ستاره ها و خورشیدش به تو نزدیک تر است. یک جای بکر که خبری از آدمیزاد نیست و فقط تو هستی و خدایت. یعین دقیقن همان چیزی که هر از چند وقتی دلت هوایش را می کند. آخ خدا جان! یک چیزی می گویم نه نگو دیگر! یکی از این هامرها برای مان جور کن. من که این همه قلق های رانندگی توی کویر را می دانم یک هامر بهم بده تا قلق هایم را اجرا کنم و به تو نزدیک تر شوم! قول می دهم باهاش به هیچ کسی فخر نفروشم. قول می دهم باهاش توی جاده های معمولی از صد تا بیشتر نروم و توی شهر هم ازش اصلن استفاده نکنم. اصلن قول می دهم باهاش جاده شمال و جاده های پررفت و آمد نروم که ملت الکی حسرت بخورند و الکی بگویند چه ماشینی! قول می دهم باهاش فقط بیابان گردی کنم...
@@@
در باب هامر همین بس که خودروی ضد مین ارتش آمریکا هم هست.
@@@
هنوز هم پارک دوبل توی رانندگی برایم عذاب عظما است!
مرتبط: hummer-desert-driving
- ۱۰ نظر
- ۲۹ مرداد ۸۹ ، ۲۳:۰۶
- ۱۰۰۵ نمایش