کتاب های پاییز 94
- ۳ نظر
- ۲۲ آذر ۹۴ ، ۱۸:۰۹
- ۱۰۱۷ نمایش
1- "ضمن شادباش شانزدهم آذر ماه (روز دانشجو) و گرامیداشت یاد و خاطره شهدای این روز بزرگ به اطلاع می رساند که مراسمی در دانشگاه با حضور و سخنرانی رئیس جمهور محترم حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای دکتر روحانی در سالن جباری برگزار می گردد. با توجه به کشوری بودن برنامه و محدودیت سالن برگزاری تعداد محدودی برای شرکت در سالن اصلی انتخاب و دعوت شده اند. برای استقبال از شما عزیزان و شرکت شما در این مراسم تالازهای 4 و5 و 6 برای این کار تدارک دیده شده است که شرکت جمعی شما در این برنامه به جلال وشکوه آن می افزاید."
این ایمیلی بود که یکشنبه برای کل دانشجویان دانشگاه شریف فرستادند.
توهینآمیز بود.
قرار بود رییسجمهور به مناسبت روز دانشجو به دانشگاه شریف بیاید. اینش خوب بود. لطفی به خاطر پنجاه ساله شدن دانشگاه صنعتی شریف. ولی اینکه از قبل، از چند روز قبل مشخص شده باشد که چه کسانی باید در مراسم شرکت کنند و کیها در سالن باشند... قرار بوده 1300 نفر در سالن باشند. ازین 1300 نفر 1000 نفر سهم غیرشریفیها بوده و 300 نفر را هم از بین دانشجویان شریف انتخاب کرده بودند که در سالن حضور پیدا کنند. بقیه هم با حضور در تالارهای 4 و 5 و 6 به شکوه و جلال حضور رییسجمهور قرار بود بیفزایند... حضور نمادین؟ دانشجوهایی که انتخاب میشوند؟ دانشجوهایی که انتخاب نمیکنند؟ یعنی چه که رییسجمهور به دانشگاه شریف بیاید اما اکثریت سالن در اختیار غیرشریفیها و انتخابشدهها باشد؟ و یعنی چه آن 300نفر شریفی حاضر در سالن هم به دقت انتخاب شوند؟! توهینآمیز نیست؟
خواستم به بیغیرتی جو دانشگاه شریف فحش بدهم و اینکه دانشجو نیستند، ولی دیدم توی این هیر و ویری فحش دادن به جو شریف اصلا جایز نیست...
2- یکی از خانمهای اداره تمرینی از درسهای دانشگاهش را آورده بود که کمک کرده و حل بنماییم. نمیدانم ترم چندم بود. ولی دانشجوی ازین دانشگاههای عصرانه و پنجشنبه جمعهای بود. تمرینی که آورده بود یک تمرین بیش از حد ساده مربوط به درس آمار کلاس دوم دبیرستان بود. درس آمار در دورهی دبیرستان برای همهی رشتههای ریاضی و تجربی و انسانی اجباری است. یعنی هر کسی که دیپلم گرفته آمار را هم خوانده. باورم نمیآمد که در ترم چندم دانشگاه انتظاری که از دانشجو دارند و تکلیفی که به او میدهند در همان حد است و عجیبتر اینکه دانشجو همین را هم میپیچاند و میدهد به یک جوجهخرخوان که برایش حل کند...
3- دوشنبه دانشگاه نبودم. رفتم سر کار. سهشنبه رفتم سر کلاس. استاد برگشت ازمان پرسید دیروز کیها اومدن دانشگاه؟ 15 نفر سر کلاس بودیم. هیچکداممان نیامده بودیم دانشگاه. استاد گفت: یکشنبه به ما گفتن ماشینهاتون رو هم از دانشگاه بردارید ببرید. اگر ماشینی بماند مشکل امنیتی دارد. ما هم گفتیم خب فردا دانشگاه تعطیله. دوشنبه کلاسها را تعطیل کردیم. رفتیم دنبال کار و زندگی خودمان. برای یک عده از استادها کارت حضور صادر کرده بودن. برای ما نکرده بودن. بعد دوشنبه صبح یهو زنگ زدن که آقا بیاید توی سالن. برای شما هم کارت حضور صادر کردهایم... نیامدم. نگو دوشنبه برف اومده، ازون 1000 نفری که قرار بود بیان خیلیهاشون نیومدن دنبال آدم بودن که سالنو پر کنن!
4- یک قانون مسخرهای وجود دارد که اگر مرخصی ساعتیات بیش از 4 ساعت بشود از مرخصیهایت 1 روز کامل کم میشود. یکشنبه سهشنبهها صبح باید میرفتم دانشگاه و 4ساعت و نیم در محل کار نبودم. نامه نوشتم به مدیر منابع انسانی که خانم یک کاری کن مرخصیهای من تمام نشود. مثلا ساعت مرخصیها را شناور کن که یک روز کامل از مرخصیهایم کم نشود. رونوشت داد به یکی از خانمهای اداری که رسیدگی کن. آن خانمه هم نمیدانم چه هیزم تری بهش فروخته بودم. با شریفی بودن من پدرکشتگی داشت. برداشت دو برابر نامهی من با خودکار سبز نامه نوشت که این برخلاف عدالت است و ما در این شرکت کلی دانشجو داریم و اگر به آقای فلانی همچه امتیازی داده شود، عدالت رعایت نشده و فلان و بیسار. خلاصه رسما زیرآب ما را زد. حالا ملتی که در آن شرکت دانشجواند، همه از دم ازین دانشگاه عصرانهها و 5شنبه و جمعهایها... بعد هم نمیشد به رویشان آورد که آخر خانمهای محترم اداری، شریف کجا و دانشگاههای دوزاری شما کجا؟ اصلا مدیر بالاسری من (فوق العاده است این مرد) با این کار من هیچ مشکلی ندارد. به شما چه ربطی دارد آخر؟ د آخه شریف اصلا 5شنبه کلاس دارد؟
دوشنبه که روز دانشجو بود، کارکرد ماهانه آمده بود. آن خانمه با آن نامهی عدالتخواهانهاش، چیزی حدود 400 هزار تومان از حقوق بنده را کم کرده بود (اجبار به مرخصی بدون حقوق و کسر کار) و من نمیدانستم چرا باید با دانشجویی که در حد آمار دوم دبیرستان ازش انتظار دارند برابر باشم... خلاصه 16 آذر ما درگیر گنجشکروزی بودنمان بودیم!
5- به نظرم دانشجویی که چپ نباشد دانشجو نیست.
سر کار که بودم گزارشهای سخنرانی و مراسم 16 آذر در دانشگاه شریف را لحظه به لحظه و خط به خط میخواندم. آنجاهایی که مینوشتند تشویق دانشجویان، تشویق دانشجویان نسبت به فلان سخن رییس جهور، سوت و کف و هورای دانشجوی به فلان حرف رییس جهور و... برایم دردناک بود.
6- خیلی وقتها یاد شبهای بررهی مهران مدیری میافتم. یک قسمتش بود که جنگ فرضی و مانور داشتند ولی تلفات داده بودند... درگیریهای کوچولوی توی سالن شهید جباری در روز 16 آذر 94 و داد و بیدادها و شعارها و عربدهکشیهای حاضران در سالن من را یاد جنگ فرضی بررهای ها انداخته بود...
1- میگویند بیمه یکی از مهمترین شاخصهای توسعهی اجتماعی-اقتصادی یک جامعه است. چرا؟
کتاب چوب به دستهای ورزیل غلامحسین ساعدی به خوبی این چرایی را مشخص میکند. چوب به دستهای ورزیل از دستهی کتابهای روستایی و سادهی غلامحسین ساعدی است. وقایع و روایت و دیالوگها سادهاند. ولی رفتارهای آدمها در این کتاب از جنس "رفتارهای مرجع" جنس بشریت است. مثلا رفتار محرم و سایر افراد روستا در قبال همدیگر. وقتی محرم محصولش را سر حملهی گرازها از دست میدهد، چون هیچ چتر حمایتی از سایر اعضای روستا بر سرش نمیبیند احساس دورافتادگی میکند. او بدبخت شده است و بقیه فقط دعا میکنند که مثل او بدبخت نشوند. دوست ندارند مثل او بدبخت شوند. و این حس بدبختی او را به جدایی از جامعه وامیدارد. او راهی خرابه میشود. کنج عزلت نشین میشود. و دقیقا نقطهای که کل روستا ازش ضربه میخورد همین جاست. همین طرد کردن است. همین چتر حمایتی برقرار نکردن است. محرم تنها نمیماند. نعمت هم به او اضافه میشود. و این دو با همدیگر چوب لای چرخ سایر اهالی روستا میگذارند. و بعد دست یازیدن اهالی باقی ماندهی روستا به نیروهایی بیرون از سیستم خودشان برای اینکه به سرنوشت محرم و نعمت دچار نشوند و... چتر حمایتی دریغ شده از محرم و بعد نعمت همان چیزی است که در جوامع امروزی بیمه نامیده میشود. کمک کردن به افراد برای این که طرد و نابود نشوند. چون که شاید در نگاه اول فقط آنها ضربه خوردهاند، اما در نگاهی کلان این ضربه گریبانگیر کل جامعه میشود. هر چهقدر چتر حمایتی گستردهتر باشد، احتمال شکلگیری رفتاری همچون رفتار محرم و نعمت در کتاب ساعدی در یک جامعه کمتر میشود و به خاطر همین بیمه از شاخصهای توسعه اجتماعی اقتصادی است.
2- کسب و کار شرکتهای بیمه یک جورهایی شبیه بانکها است. آنها برگههایی به نام بیمهنامه را چاپ میکنند و با آن از مردم پول میگیرند. انواع و اقسام بیمهنامه (بیمهنامههای عمر و سرمایهگذاری، درمان، مهندسی، مسئولیت، اتومبیل و شخص ثالث، باربری، گردشگری و...) تولیدی شرکتهای بیمه هستند. آنها از مردم پول میگیرند و با آن چند تا کار انجام میدهند. یکی اینکه بخشی از این پول صرف پرداخت خسارتهایی میشود که بیمهها تعهد به جبران آن خسارتها دارند. (پرداخت هزینههای درمان تکمیلی، پرداخت بیمههای عمر، پرداخت خسارتهای اتومبیل و مرگ و میرهای جادهای، خسارت پروژههای مهندسی ناشی از حوادث طبیعی و...) دیگر این که مبلغ هنگفتی را سرمایهگذاری میکنند. (چون حق بیمهها جمع میشوند و تا بروز خسارت و پرداخت خسارت مدت زمانی طول میکشد، باید این پول عظیم سرمایهگذاری شود تا بیارزش نشود.) از طنزهای روزگار فعلی ایران زمین این است که در آن شرکتهای بیمه از بانکها بیشتر سرمایهگذاری میکنند. بانکها خودشان شرکت میزنند و بنگاهداری میکنند و عملا کاری را که باید صنعتگران انجام بدهند انجام میدهند. بخشی دیگر هم صرف کارمزد نمایندگان بیمه و کارکنان شرکتهای بیمه میشود. (نمایندهها بازاریابهای شرکتهای بیمه و مشتری چاق کن بازی هستند و کارکنان شرکتهای بیمه هم مسئول بررسی و انجام کارهای اداری حقوقی فنی).
3- طبق اطلاعات سایت کدال مجمع عمومی سال منتهی به 29 اسفند 1393 بیمه پارسیان در تاریخ 19 اردیبهشت 1394 در سالن همایشهای نیایش واقع در تهران، سعادتآباد، میدان کاج، خیابان نهم، پلاک 14 برگزار گردید. یکی از مصوبههای این مجمع تعیین پاداش اعضای هیئتمدیرهی این شرکت بود. در پایان این جلسه برای 5 نفر اعضای هیئت مدیرهی بیمه پارسیان مبلغ 5،000،000،000 ریال پاداش تصویب شد. یعنی اگر به طور متوسط تقسیم شود، به خاطر یک سال عضویت در هیئت مدیره، نفری 100میلیون تومان پاداش.
در همان روز مجمع عمومی سالیانه شرکت بیمه ما در میدان ونک- خیابان ونک- پلاک 9 نیز برگزار شد. در مجمع عمومی بیمه ما، پاداش یک سال عضویت هیئت مدیره بیمه ما، 4600000000 ریال تعیین شد. یعنی نفری 92 میلیون تومان پاداش.
در 28 اردیبهشت 1394 موسسهی آموزش عالی خاتم میزبان مجمع عمومی سالیانه بیمه پاسارگاد بود. این جلسه از ساعت 9:30 صبح آغاز شد و صورتهای مالی منتهی به اسفند 1393 توسط سهامداران بررسی شد. میزان پاداش اعضای هیئت مدیره بیمه پاسارگاد در این جلسه 11040000000ریال تعیین شد. یعنی به طور متوسط و مساوی نفری 220میلیون و 800 هزار تومان پاداش.
و سایر شرکتهای بیمه به همین ترتیب...
4- همایش بینالمللی بیمه و توسعه مهمترین رویداد بیمهای کشور ایران است. روزی است که همهی اهالی شرکتهای بیمه و وزارت اقتصاد و دارایی و اهالی بیمهی سایر کشورها دور هم جمع میشوند و به تبادل اطلاعات در مورد وضعیت شرکتهای بیمه در ایران و بایدها و نبایدها میپردازند. همایش امسال با تمرکز بر موضوع "توانگری مالی و توانمندی مدیریتی در شرکتهای بیمه" در 14 آذر 1394 برگزار میشود.
با خانم همکار نشستیم و یک ماهی وقت صرف کردیم تا برای همایش بیمه و توسعه مقاله ارائه بدهیم. با توجه به اعداد و ارقام پاداش اعضای هیئت مدیره، روی ویژگیهای اعضای هیئت مدیره و تاثیر آن بر توانگری مالی شرکتهای بیمه متمرکز شدیم. با والذاریاتی آمار و ارقام جمع کردیم و یک مدل اقتصادسنجی پنل دیتا طراحی کردیم و مقاله را با عنوان "بررسی رابطه ی ویژگی های اعضای هیئت مدیره با نسبت توانگری مالی شرکت های بیمه در ایران" نوشتیم و فرستادیم.
به نظر خودمان مقالهی خوبی شده بود. مدل اقتصادسنجیمان با معنا درآمده بود و نتایج مدل اقتصادسنجی هم عجیب و غریب ولی کاملا قابل استناد بود. ولی هفتهی پیش که نتایج نهایی منتشر شد،گفتند که مقالهمان فقط برای بخش پوستر برگزیده شده. از 135مقالهی ارسالی، 14 مقاله را برای ارائه انتخاب کرده بودند و 18 مقاله هم برای بخش پوستر. باری... در بین مقالههای پوستری مقالههای خیلی خوبی بودند که دلگرم شدیم که کارمان همچه بیارزش هم نبوده.
5- چکیدهی مقاله این طوریهاست: "مدلهای توانگری مالی به عنوان معیاری برای ارزیابی شرکتهای بیمه از الزامات کمی و کیفی گوناگونی تشکیل شدهاند. حاکمیت شرکتی و ویژگیهای هیئت مدیره یکی از اجزای تاثیر گذار بر توانگری مالی شرکتهای بیمه است. این پژوهش به بررسی رابطهی بین ویژگیهای هیئت مدیره و توانگری مالی شرکتهای بیمه در ایران میپردازد. برای این منظور، از یک مدل اقتصادسنجی پنل دیتا بهره میبرد.
نتایج این مدل اقتصادسنجی بیان میکند که هر چه اعضای هیئت مدیره درصد بیشتری از سهام شرکت را نمایندگی کنند، توانگری مالی شرکت بیمه نسبت بالاتری خواهد داشت.
عضویت یا عدم عضویت مدیرعامل در هیئت مدیرهی شرکتهای بیمه بر توانگری مالی این شرکتها تاثیری نخواهد داشت.
و مجموع تعداد اعضای موظف و غیرموظف(اندازهی) هیئت مدیره با توانگری مالی رابطهی معنادار و مثبتی دارد.
اما میزان تحصیلات مجموعهی هیئت مدیره با توانگری مالی شرکتهای بیمه در ایران رابطهی معکوسی دارد و مدرک دکترا برای اعضای هیئت مدیره امتیاز مثبتی محسوب نمیشود."
نکتهی جالب مقالهمان همین بند آخر چکیدهی مقاله بود. برای اندازهگیری رابطهی توانگری مالی و سطح تحصیلات، سطح تحصیلات اعضای هیئت مدیره را امتیازبندی کرده بودیم. مرتبط غیرمرتبط هم کردیم. اینطوریها که آنهایی که مدیریت و حسابداری و مالی خوانده بودند امتیاز بالاتر و آنهایی که مهندسی و پزشکی خوانده بودند امتیاز پایینتری داشتند. دکترای مدیریت و حسابداری و مالی امتیاز 8 داشت و فوق لیسانسش 7 و لیسانسش 6 و بعد دکترای مهندسی و پزشکی امتیاز 5 و فوقلیسانس 4 و لیسانس رشتهی غیرمرتبط 3 و الخ... با این سیستم امتیازدهی هر چهقدر اعضای هیئتمدیره سطح تحصیلات مدیریتی مالیشان بالاتر میرفت اوضاع شرکت بدتر میشد. یعنی اینکه آدمی با دکترای مدیریت یا دکترای مالی با حضورش در هیئت مدیرهی شرکت بیمه بر عملکرد شرکت تاثیر منفی میگذارد!
در مرحلهی دوم سیستم امتیازبندی را مساوی کردیم. یعنی که همهی دکتراها چه مرتبط چه غیرمرتبط به کار بیمه،امتیاز 4 و فوقلیسانسها امتیاز 3 و لیسانس 2 و کمتر از لیسانس 1 میگرفتند. در اینحالت پارامتر سطح تحصیلات اعضای هیئت مدیره بیمعنا میشد. یعنی که بین توانگری مالی یک شرکت بیمه با سطح تحصیلات اعضای آن هیچ ارتباطی وجود ندارد...
مدارک آموزش عالی در ایران موضوع عجیبی شدهاند... یک موردش همین مقالهی ما!
بدیش این جاست که یکهو احساس برهنه بودن میکنی. یکهو میبینی هیچ خیال و رویایی نیست که آن را همچون شنل زورو روی شانههایت بیندازی و بجنگی و انگارت نباشد. چشمهایت میبیند، اما دیگر ذهنت با خیالهای او نمیتواند آرامت کند. یکهو میبینی زود زود مریض میشوی. زود زود میرنجی. زود زود کنار گذاشته میشوی و یکهو میبینی واقعا نمیتوانی کسی را همراه خودت کنی و یکهو میبینی همراه کسی نیستی و هوای سنگین آذرماه آن قدر ناگهانی حجم سینههایت را تنگ میکند که نمیتوانی به هیچ روندی، به هیچ ترتیبی، به هیچ چه شد که آن شدی فکر کنی و فقط راه میروی و فراموش میکنی که دارد گلویت میسوزد و فراموش نمیکنی که داری از چپ و راست زخم میخوری و فقط ازین که نمیتوانی بگویی خفهقان میگیری.