سیاست
سیاست امری است که به شکیبایی نیاز دارد. باید در عین حال هم شوراننده و هم حسابگر بود. سیاست اخلاقیات خود و منطق خاص خود را دارد که من لزومن به آن ها باور ندارم. به علاوه باید قدرت خواه بود. من هرگز خواستار قدرت نبوده ام، هر چند که از امتیازات آن نصیب برده ام. من آدم ساده و یک سونگری نیستم. اگر از قدرت انتقاد می کنم به محدودیت ناشی از قدرت نیز نظر دارم. مثل رمون آرون از خودم می پرسم: "اگر به جای فلان یا بهمان سیاستمدار بودم چه می کردم؟"
به علاوه نزد سیاستمداران چیز عجیبی وجود دارد که مرا هم متعجب و هم متاثر می کند. غالب آنان آدم هایی درس خوانده و باهوش اند که تحصیلات درخشان داشته اند و از زیر بوته بیرون نیامده اند. سخنورانی حرفه ای اند که باید با به کار گرفتن قالب های متحجر موجود مردم را متقاعد سازند و بی وقفه برای پیرامون شان موعظه کنند و عجیب است که از این کار خسته نمی شوند. مگر می شود تمام روز یک سلسله حرف های بی خون و مرده را تکرار و باز تکرار کرد و به نتیجه ای یکنواخت و حتا به زبانی قالبی نرسید؟ حاشیه ی تفکر چنان تنگ می شود که جایی برای تخیل و خیال بافی و کشف و شهود باقی نمی گذارد. آن ها که به سیاست می پردازند خودشان را در معرض این خطر قرار می دهند. اصل تنگ کردن تفکر را بر خود هموار می کنند، جلوی استعدادهای طبیعی خود را می گیرند و بر عقاید خود مهار می زنند. گویی که نوعی ریاضت منفی تحمیق را بر خود روا می دارندتا همه چیز را به غم انگیزترین سطح ابتذال کاهش دهند. و این کار کوچکی نیست. بی شک به نیرویی نیاز دارد که در توان همه کس نیست.
زیر آسمان های جهان(گفت و گوی رامین جهانبگلو با داریوش شایگان)-ترجمه ی نازی عظیما-نشرفرزان روز-ص42 43
در جوانی پاک زیستن شیوه ی پیغمبریست....
وبلاگ شهید راه عشق میخواد به شما کمک کنه عارف بشی
مثل سیدجوادذاکر!
همون عارفی که صاحب الزمان خریدش !
نمیشناسیش؟ پس بیا تا ببینی تا عاشق شدن یه قدم مونده!!
ما منتظریم