حس خوبی بهشان داشتم. قصهی زندگیشان برایم پر از نکته بود. در یک روز بهاری دیدمشان، بعد از یک دوچرخهسواری نسبتا طولانی. دیگر وقت نشده بود که به خانه بروم. با همان دوچرخه و لباس دوچرخهسواری رفتم سر قرارمان. احتمالا کمی هم بوی عرق میدادم. نمیدانم. یادم هم رفت اسپری خوشبوکننده بزنم. توی خورجینم داشتمها. همیشه این جور چیزها یادم میرود.
تهران هنوز در رخوت نو شدن سال بود و خیابانهایش خلوت. از شهری نسبتا دور آمده بودند. یک سفر یک روزه که بهانهاش همصحبتی بود و قشنگیاش یک سفر دو نفره. من نمیدانستم که پسر افغانستانی است. خودش توی پیامها و پرس و جوها گفته بود. همینش خوشحالم کرد. در حقیقت او یک افغانستانی-ایرانی بود. از پدر و مادری افغانستانی در ایران به دنیا آمده بود و اگر همه چیز این مملکت سر جایش میبود او طبق همین قوانین موجود تو ۱۸ سالگی میتوانست شناسنامهی ایرانی بگیرد. اما شناسنامه نمیدهند و او افغانستانی است.
وقتی گفت که دیپلم نگرفته اما به عنوان یک کدنویس کامپیوتر مشغول به کار است قند توی دلم آب شد. قربان دنیای قشنگ نو رفتم که یک پسر افغانستانی توی ایران با همهی محدودیتهای عجیب و غریب، توانسته یکه و تنها خودش کدنویسی یاد بگیرد و آن قدر هم در کارش خبره شود که به صورت دورکاری برای یک شرکت در یک جای دیگر ایران کار کند. درسش خوب بود. تا دوم دبیرستان خوانده بود و بعد اما رها کرده بود. به خاطر بیماری پدرش بود و نیازی که خانواده به کار کردن او داشت و البته که به نظرم شرایط سخت تحصیل برای بچههای افغانستانی هم بود. دیپلم اگر میگرفت باید میرفت دانشگاه. دانشگاه رفتن هم برای یک مهاجر افغانستانی در ایران یعنی هزینه و هزینه و آخرش هم نومیدکننده است: مجوز اشتغال نمیدهند.
همه چیز از وبلاگ شروع شد. از همین کدهای سادهی قالب وبلاگها. ور رفتن با قالبها و سعی و خطا. کدنویسی را از وبلاگ شروع کرد و حالا زندگیاش هم از وبلاگ شروع شده بود. همه چیزشان از وبلاگ شروع شد. دختر وبلاگ پسر را میخواند. قصههایش را دنبال میکرد. پریشانیهایش را درک میکرد و یک روز که پسر در خواندن کتابها وامانده بود کامنت داد و قصهشان شروع شد. بهانه کتاب بود، کتابهای ناخوانده و جواب پسر قبل از هر چیزی این بود: من افغانستانی هستمها. خوبی وبلاگ همین است که آدمها خودشان را روایت میکنند و دوستداشتنیها و نفرتانگیزهایشان را. دختر پا پس نکشیده بود. پسر را میشناخت. ایرانی بودن گلی به سرش نزده بود که بخواهد به خاطرش مصاحبت پسر را از دست بدهد. پیش رفتند. دیداری واقعی و از پسش دیدارهای بعدی و حالا... داستان ازدواج یک پسر افغانستانی با یک دختر ایرانی و هزار تا قانون عجیب و غریب در راه ثبت ازدواج.
این که ماده ۱۷ قانون ازدواج ایران میگوید پسر افغانستانی برای ازدواج با دختر ایرانی باید از دولت اجازه بگیرد. اینکه ماده ۱۰۶۰ قانون مدنی هزار تا دنگ و فنگ دارد تا دولت اجازه بدهد که دختر ایرانی به عقد پسر خارجی دربیاید. اینکه طالبان آمده و سفارت افغانستان در تهران تعطیل شده و خبری از پاسپورت افغانستانی و کارهای مربوط به سفارت در ایران نیست. اینکه... ولی مهم نبود. مهم نیست. نمیدانم توانستم برایشان جا بیندازم یا نه. واقعا این گرفت و گیرهای دولت و حکومت و منم منم زدنها و الدوروم بولدورومهای دولتی جماعت هیچ اهمیتی ندارد. همهاش میگذرد. طی میشود. کوتولهاند و فقط حرکت آدم را کند میکنند. اما یارای مقابله را ندارند...
مهم این است که پسر توانسته از کانالی غیر از مدرسه و دانشگاه یک مهارت به درد بخور بینالمللی یاد بگیرد.
مهم این است که پسر و دختری که به هم میآیند و همدم و همسر هستند توانستهاند با وبلاگ و وبلاگ نوشتن هم را پیدا کنند.
مهم این است که در نزدیک شدن آدمها به هم ملیت یک عنصر فرعی است...
پسنوشت: کامنت وارده:
این که در نزدیک شدن ادم ها ملیت یک عنصر فرعی است را قبول دارم
ولی خب ما ایرانی ها هم باید اصالت خودمان را هم حفظ کنیم نه !!! نمیدونم
پاسخ: اصالت یک ایرانی دقیقا یعنی چه؟ خون آریایی؟ با این همه تجاوزی که در طول دورههای مختلف تاریخ به ایرانزمین شده مگر خون اصیل آریایی وجود دارد؟ بر فرض هم که وجود داشته باشد، آیا صاحبان خون آریایی فقط در جغرافیای فعلی ایران پراکنده شدهاند؟ نواحی دیگر (کشورهای آسیای میانه) همان اندازه آریایی نیستند که ایرانیان هستند؟ اصالت ایرانی دقیقا یعنی چه؟ داشتن شناسنامهی ایرانی؟ هزاران نفر هستند که شناسنامهی ایرانی دارند، اما کل زندگیشان صرف زهرمار کردن زندگی برای ساکنان فعلی جغرافیای ایران است. اصالت یک ایرانی دقیقا یعنی چه؟ زبان فارسی؟ این طوری که فقط اتباع کشوری به نام جمهوری اسلامی ایران فارسیزبان نیستند. اصالت یک ایرانی دقیقا یعنی چه؟ مذهب شیعه؟ باز هم همان داستان زبان فارسی را داریم. فقط اتباع جمهوری اسلامی ایران شیعه نیستند که... جمعیت شیعیان کشور هندوستان از کل ایران هم بیشتر است! این اصالت ایرانی چی است که باید آن را حفظ کنیم؟