متولد 6دی 1368 تهران.
کودکی شاد و شنگول، دائم در حال رفت و آمد بین روستای پدری در شمال و محل زندگی در تهران و بازی کردن در هوای پر از دار و درخت شمال و تنهایی کردن در خانهی تهران.
مدرسه. از همان سال اول ابتدایی تا سال آخر پیشدانشگاهی از دم دولتی. ابتدایی و راهنمایی: امام جواد. دبیرستان: دکتر شریعتی تهرانپارس. پیشدانشگاهی: شهید رجایی میدان امامت.
از سال اول راهنمایی، صبحها به مدرسه رفتن و عصرها به کانون پرورش فکری رفتن و در کتابخانه کتاب خواندن و خواندن. و گل بازی و ظریفکاری و روزنامهدیواری و انجمنهای داستان و شعر و نوشتن... نوشتنی که ختم شد به نامهبازی با مجلههایی که میخواندمشان: دوچرخه،سروش نوجوان، کیهان بچهها و... کار فرستادن برای آنها و ذوقزده شدن از چاپ نوشته در مجلهها.
1387: کنکور: رتبهی خوب. مهندسی مکانیک دانشگاه تهران.
محیط هفتاد و دو ملت و رنگارنگ و پر از تنوع دانشگاه تهران. گیج شدن از این همه انتخاب برای ادامهی زندگی. و تلو تلو خوردن و با ترس و لرز چشیدن و نچشیدن و عشق و نفرت و درس و کتاب و فرهنگ و سیاست و انتخابات 88 و بالا و پایین شدن و تلاطم و تلاطم و تلاطم... و در همان روزهای ناپایداری ترم اولی بودن: شروع وبلاگنویسی. (از معدود کارهای تقریبا خوبی که چندین سال به طور پیوسته انجامش دادهام!)
اضافه شدن برنامهی سفر به زندگی. اولین سفر: هنوز سبیلم درنیامده که با امیر سوار اتوبوس میشویم میرویم تبریز. چند روز گشتن در تبریز، شهر غریب. خوابیدن در مسافرخانههایی که تختشان پر است از موی بلند و طلایی زنانه و آدرس پرسیدن از کسانی که به زبان بیگانه جوابمان را میدادند.
غوطه خوردن در دانشگا. کمتر درس خواندن و بیشتر نگاه کردن و پناهگاه یافتن: کتابخانهی مرکزی دانشگاه تهران.
1392: فراغت از تحصیل. دوستانی که یکی یکی چمدانهایشان را میبندند و ازین بوم و بر میروند. بیپولی. گرانی. کم شدن مسافرتها. پایین آمدن مطالعه. تنهایی. تنهایی. تنهایی. دوستانی که رفتهاند و دارند میروند...
1392: کار یافتن در یک کارخانهی ماشینسازی: ساخت استراکچرهای فلزی پالایشگاه بندر عباس و مخازن دخیرهی پتروشیمی فارابی و ونیران و...
1393: دوباره دانشجو شدن: سیستم های اقتصادی اجتماعی، شریف.
1393: ده دیدار دوست داشتنی و شروع رابطه ای بس شکننده ولی عمیق.
1394: همچون نیسانی که هر جا بار بخورد می رود، من هم بار خورد و عازم و ایلان و ویلان یک شرکت بیمه شدم. عنوان شغلی: کارشناس بیمه های مهندسی و انرژی. کسب تجربه ی یک کار اداری.
1395: پایان کار اداری. شروع کار تحقیقاتی و بعد اجرایی در زمینه ی ادغام مهاجران در یک جامعه: پیش به سوی نگاهی انسانی به 3 میلیون مهاجر حاضر در ایران.
نه. اینها نیست. اینها به درد معرفی من نمیخورد. نوشتههای 7سالهی این وبلاگ بیشتر از من میگویند. بیشتر از بودنهایم میگویند. انصاف هم نیست که خودم را بگنجانم در چند کلمهای که اینجا میتوانم بنویسم، در حالیکه بیش از 850نوشته از خودم گفتهام...
اطلاعات تماس:
Peyman_hagh47@yahoo.com