کتاب آه (بازخوانی مقتل حسین ابن علی)/یاسین حجازی/انتشارات حکمت
از همان بچگی حال و حوصلهی روضه و این حرفها را نداشتم. وقتی مداحه میگفت همین دو قطره اشکی که میریزی ضمانتنامهی بهشتت میشه و دوروبری ها های های میزدند زیر گریه، من ماتومبهوت میماندم که چرا من اشکم درنمیآید. و چه طور آن آقا ریشو خشنه میتواند این همه گریه کند. کوچکتر که بودم احساس گناه میکردم، ولی بزرگتر که شدم حالم بههم خورد...
"کتاب آه" بازخوانی کتابی است که روضهخوانها مثلن روضههایشان را از روی آن میخوانند. ولی تفاوت عظیمی بین این کتاب و حاصل کار روضهخوانها وجود دارد. و آن این است که "کتاب آه" بیش از هر چیز یک کتاب تاریخ است. تاریخ وقایع کربلا. و همانطور که از یک کتاب تاریخ انتظار میرود مستند است. دقیق است و اشک و ناله و آه و واویلتای الکی به خیکش بسته نشده.
"کتاب آه" را سیدامین حسینی برایم آورد. از کتاب خوشم آمد. عاشورا و کربلا را برایم روشن کرد. واقعن باید به یاسین حجازی دست مریزاد گفت.
همنوایی شبانهی ارکستر چوبها/رضا قاسمی/ نشر نیلوفر
این کتاب را باید سالها پیش میخواندم. احتمالن بیشتر رویم تاثیر میگذاشت. یک کتاب ملایم که بعضیجاهاش به طرز خارقالعادهای با شخصیت اول کتاب احساس یکی بودن میکردم. ولی هر چه قدر نگاه کردم نتوانستم بفهمم برای چی این کتاب رمان برگزیدهی دههی قبل شده. یعنی آن قدرها هم به نظر من شاهکار نبود.
مردی که گورش گم شد/حافظ خیاوی/نشر چشمه
یک مجوعه داستان از یک نویسندهی مشکین شهری به نام حافظ خیاوی. هر داستان را که شروع میکردم تا به آخر نمیرساندم کتاب از دستم رها نمیشد. خیلی وقت بود مجموعه داستان از نویسندههای معاصر ایرانی نخوانده بودم. به یک دلیل ساده. همه شان ادا و اصول درمیآورند که بگویند ساختارشکن اند و مدرناند و پستمدرناند و زبان داستانشان را با هزار دوزو کلک میپیچانند که بگویند خیلی پیچیدهاند. در حالی که از یک کارگر افغانی هم طرز فکرشان سادهتر است و پشت زبان داستانشان هیچی نخوابیده. "مردی که گورش گم شد" این طوری نبود. ساده بود و صداقت نویسنده برایم ستودنی بود. در هر جایی میشود آن را خواند و لذت برد.
275روز بازرگان/مسعود بهنود/نشر علم
راستش فیلترشکن نداشتم که بروم سایت خود مسعود بهنود زندگینامهاش را بخوانم. توی ویکیپدیا هم که نگاه میکردم تحصیلات مسعود بهنود نوشته نشده بود. و من واقعن شک دارم که مسعود بهنود تحصیلات درست و حسابی داشته باشد!
275روز بازرگان مجموعهی 14مقالهی مسعود بهنود در مورد انقلاب سال1357 و وقایع آن سال و هم چنین روزشمار وقایع 275 روز نخست وزیری مهندس بازرگان است. شروع به خواندن مقالهها که کردم سوال بزرگی که برایم ایجاد شد سطح تحصیلات مسعود بهنود بود. راستش با دید یک کتاب تاریخ به سراغ 275روز بازرگان رفته بودم و آن وقت... چیزی که در مورد مقالهها میتوانم بگویم این است که بیش از حد خاله زنکی بودند. انگارمسعود بهنود آن سالها همه اش توی صف نانوایی بوده و به حرفها و خبرهای ردوبدل شده گوش میکرده و پس از سالها آن خبرها را مکتوب کرده و در قالب کتاب به خورد ملت داده. لحن نوشتههایش هم اتفاقن به این فرضیهی من قوت میبخشد. مقالههایش واقعن ارزش خواندن نداشتند. فقط آن روزشمار وقایع باز قابل قبول بود که آن را هم یک بچه دبیرستانی با مرور آرشیو روزنامههای آن سالها میتواند تنظیم کند. تازه فکر کنم یک بچه دبیرستانی حداقل بفهمد که باید برای این وقایع منبع و مرجع موثق و دقیقی آخر کتاب معرفی کند. کاری که مسعود بهنود نکرده.
مرگ ایوان ایلیچ/لئو تولستوی/رضی هیرمندی/نشر هستان
کتاب را آقای رضی هیرمندی هدیه داد. این کتاب کوچک تولستوی با روح و روان و زندگیام بازی کرد. یک رسالهی کامل و جامع و کوچک از برای مرگ. فوق العاده بود. ولی چند روزی است خواب و خوراک را از من گرفته است...
- ۵ نظر
- ۲۷ بهمن ۸۸ ، ۱۹:۲۷
- ۵۰۹ نمایش