لعنت بر نیوجرسی ها
شب یلدا را رفتیم خانهی خاله در قزوین. شب قبلش (شب جمعه) ساعت 11 از تهران راه افتادیم و ساعت 1:30 رسیدیم. فردا صبحش وزیر راه و شهرسازی هم آمد قزوین. آمد که نیوجرسی اتوبان قزوین تهران را افتتاح کند و لعنت خدا بر این نیوجرسیها و بر این ساختوسازهایشان. لعنت بر آن افتتاحشان. بخورد توی سرشان.
در درجهی اول دلیل شخصی دارد. ولی دلیل غیرشخصی هم دارد... روزگاری بین دو گارد ریل اتوبان فاصلهای بود که میتوانستند تویش درخت بکارند. تویش بوته بکارند. تویش خار بکارند اصلاً. میکاشتند هم یک زمانی. یعنی بعد از عوارضی قزوین تا میدان غریبکش هنوز هم فضای بین دو مسیر رفتوبرگشت خار و بوته و درخت و سبزی و طبیعت دارد. ولی حالا تمام آن فضا را برداشتهاند، نیوجرسیهای زشت گذاشتهاند و مثلاً عرض اتوبان را زیاد کردهاند. لعنتیها... درخت معنا دارد. درخت زندگی میبخشد. سبزی یک موجود ارزشش دهها برابر بتن و آهن و آسفالت است. بهجای گند زدن به طبیعت و وجود طبیعت بنزین را گران کنید تا اینقدر ملت ماشین سوار نشوند.
اما دلیل شخصیاش: همین نیوجرسیهای تازه و ساخت شخماتیک شان پریشب شیشهی کیومیزو را به فنا داد. نیوجرسیها را کاشتهاند. اما کنارهی اتوبان پر شده است از سنگهای ریزودرشت جابهجایی و کاشتن نیوجرسیها. عدل شانس ما پریشب یک تریلی کله خراب از لاین دو پیچید توی لاین سرعت. قشنگ پیچید جلوی من. اعصابش از کند رفتن اتوبوس جلوییاش سر رفت و کلهخر بازی درآورد. اتوبوسه هم جلویش یک مینیبوس بود و مینیبوس پشت یک تریلی دیگر گیر کرده بود و... آمدن تریلی توی لاین سبقت (120 تا سرعت گرفته بود) و پهنپیکر بودنش همانا و سنگ درشتی که از کنارهی یک نیوجرسی جابهجا شد و رفت لای چرخهای تریلی و بعد به پرواز درآمد سمت کیومیزوی من همانا. شیشهی ماشینم شکست. تریلی کله خراب رفت توی لاین خودش و من ماندم و اعصاب خرابی که از چنین ضرری بر من تحمیل شده.
گند میزنند به جاده و اتوبان، تو بیا برای من از فواید نیوجرسی و پهن شدن اتوبان و اذیت نکردن نور ماشین های لاین مخالف و این ها بگو. برای من این ها هیچ کدام فایده نیستند. برای من جاده ای که سراسرش درخت باشد فایده است. گند زده اند. حداقل جای گند هایشان را پاک هم نمیکنند...