ایستگاه بیآرتی
شنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۲، ۰۴:۱۹ ب.ظ
یک لاین بزرگراه امام علی برای بیآرتیها رفته. حالا بزرگراه امام علی هم پر ترافیک شده.
خیلی هم خوب شده. برای من یکی خوشحالکننده است. عبور و مرور ماشینهای شخصی سخت شده؟ به درک. بنزین بیشتری در ترافیک هدر میرود؟ مفت چنگ شرکت پخش فرآوردههای نفتی. برای چه باید عبور و مرور ماشینهای شخصی سهل و ممتنع باشد؟ برای چه باید رانندههای ماشینهای شخصی آن قدر گستاخ شوند که خیابانهای شهر را جای خودشان بدانند؟ آنقدر گستاخ شوند که هیچ کدامشان برای عابر پیاده ترمز نکنند... شهر از آن عابر پیاده است و وسایل حمل و نقل عمومی. شهر باید پیادهروهای گل و گشاد و دلباز داشته باشد، نه آسفالت زشت و ماشینهای تکسرنشین.
فقط در مورد ایستگاههای بیآرتی یک چیز است که آزارم میدهد: کنترلچیهای بلیط در ایستگاهها. نه، به رفتارشان کار ندارم. به محیط کارشان کار دارم. حالا تهران تبدیل به شهری شده که تعداد زیادی ایستگاه بیآرتی در بزرگراههایش دارد. بزرگراههایی که محل عبور بیوقفهی ماشینها هستند. من دستگاههای کنترل میزان صدای حاصل از عبور ماشینها را ندارم. ولی به اطمینان دیوارههای صوتی حاشیهی بزرگراه چمران یا بزرگراه حکیم یا سایر بزرگراهها، نشان میدهد که صدای عبور و مرور بیوقفهی ماشینها برای خانههای مجاور این بزرگراهها غیرقابل تحمل است. استانداردهای محیط کار میگوید که برای محیطهای کار با بیش از 80دسیبل صدا باید از ایرپلاگها و گوشیهای عایق صدا استفاده شود. کنترلچیهای بلیط در ایستگاههای بیآرتی، در روز ساعتها در معرض صدای ویرانکنندهی عبور ماشینها در بزرگراههای تهران هستند. به اطمینان میزان صدا در بعضی ایستگاههای بیآرتی (به عنوان مثال ایستگاه پل گیشا در بیآرتیهای بزرگراه چمران) بیش از 80دسیبل است. هر کسی یکی دو ساعت توی آن ایستگاه وسط بزرگراه بایستد، حجم آن همه صدای نفرتانگیز ویرانش میکند. بله... بعد از چند ساعت عادت میکند. همان کاری که خیلی از کنترلچیهای بلیط ایستگاهها میکنند. بدون هیچ حمایتی، روی پاهایشان میایستند و پول میگیرند و کارتها را کنترل میکنند و به صداها عادت میکنند. این عادت، کمکم شنواییشان را نابود میکند. این عادت، کمکم اعصابشان را ویران میکند، این عادت کمکم تا عمق مغزشان نفوذ میکند...
چارهی کار هزینهی چندانی ندارد. اصلا کار عجیبی هم نیست. نیازی به گوشیهای عایق صدا نیست. فقط یک جفت ایرپلاگ پلاستیکی. شهرداری تهران درآمد بسیار بالایی دارد. میزان درآمد شهرداری تهران به اندازهی بودجهی کل وزارتخانههای دولت است. بودجهی خرید ایرپلاگ بسیار ناچیز خواهد بود. به هر کسی که کنترلچی بلیط در ایستگاههای بیآرتی میشود، علاوه بر کاور مخصوص یک جفت ایرپلاگ هم بدهد.
مگر سلامت آدمها مهم نیست؟ آماری میگفت که پس از هدفمندی یارانهها میزان سرانهی مصرف غذا در ایران به شدت کاهش یافته و هر چهقدر مردم از شکمشان زدهاند، صرف هزینههای ویرانکنندهی درمان شده. یک ایرپلاگ پلاستیکی برای پیشگیری از هزینههای درمان شنوایی و اعصاب هزینهی چندانی ندارد...
خیلی هم خوب شده. برای من یکی خوشحالکننده است. عبور و مرور ماشینهای شخصی سخت شده؟ به درک. بنزین بیشتری در ترافیک هدر میرود؟ مفت چنگ شرکت پخش فرآوردههای نفتی. برای چه باید عبور و مرور ماشینهای شخصی سهل و ممتنع باشد؟ برای چه باید رانندههای ماشینهای شخصی آن قدر گستاخ شوند که خیابانهای شهر را جای خودشان بدانند؟ آنقدر گستاخ شوند که هیچ کدامشان برای عابر پیاده ترمز نکنند... شهر از آن عابر پیاده است و وسایل حمل و نقل عمومی. شهر باید پیادهروهای گل و گشاد و دلباز داشته باشد، نه آسفالت زشت و ماشینهای تکسرنشین.
فقط در مورد ایستگاههای بیآرتی یک چیز است که آزارم میدهد: کنترلچیهای بلیط در ایستگاهها. نه، به رفتارشان کار ندارم. به محیط کارشان کار دارم. حالا تهران تبدیل به شهری شده که تعداد زیادی ایستگاه بیآرتی در بزرگراههایش دارد. بزرگراههایی که محل عبور بیوقفهی ماشینها هستند. من دستگاههای کنترل میزان صدای حاصل از عبور ماشینها را ندارم. ولی به اطمینان دیوارههای صوتی حاشیهی بزرگراه چمران یا بزرگراه حکیم یا سایر بزرگراهها، نشان میدهد که صدای عبور و مرور بیوقفهی ماشینها برای خانههای مجاور این بزرگراهها غیرقابل تحمل است. استانداردهای محیط کار میگوید که برای محیطهای کار با بیش از 80دسیبل صدا باید از ایرپلاگها و گوشیهای عایق صدا استفاده شود. کنترلچیهای بلیط در ایستگاههای بیآرتی، در روز ساعتها در معرض صدای ویرانکنندهی عبور ماشینها در بزرگراههای تهران هستند. به اطمینان میزان صدا در بعضی ایستگاههای بیآرتی (به عنوان مثال ایستگاه پل گیشا در بیآرتیهای بزرگراه چمران) بیش از 80دسیبل است. هر کسی یکی دو ساعت توی آن ایستگاه وسط بزرگراه بایستد، حجم آن همه صدای نفرتانگیز ویرانش میکند. بله... بعد از چند ساعت عادت میکند. همان کاری که خیلی از کنترلچیهای بلیط ایستگاهها میکنند. بدون هیچ حمایتی، روی پاهایشان میایستند و پول میگیرند و کارتها را کنترل میکنند و به صداها عادت میکنند. این عادت، کمکم شنواییشان را نابود میکند. این عادت، کمکم اعصابشان را ویران میکند، این عادت کمکم تا عمق مغزشان نفوذ میکند...
چارهی کار هزینهی چندانی ندارد. اصلا کار عجیبی هم نیست. نیازی به گوشیهای عایق صدا نیست. فقط یک جفت ایرپلاگ پلاستیکی. شهرداری تهران درآمد بسیار بالایی دارد. میزان درآمد شهرداری تهران به اندازهی بودجهی کل وزارتخانههای دولت است. بودجهی خرید ایرپلاگ بسیار ناچیز خواهد بود. به هر کسی که کنترلچی بلیط در ایستگاههای بیآرتی میشود، علاوه بر کاور مخصوص یک جفت ایرپلاگ هم بدهد.
مگر سلامت آدمها مهم نیست؟ آماری میگفت که پس از هدفمندی یارانهها میزان سرانهی مصرف غذا در ایران به شدت کاهش یافته و هر چهقدر مردم از شکمشان زدهاند، صرف هزینههای ویرانکنندهی درمان شده. یک ایرپلاگ پلاستیکی برای پیشگیری از هزینههای درمان شنوایی و اعصاب هزینهی چندانی ندارد...