در یک صبح تاریک: رها کردن زنی زیبا با کودکی در آغوشش
نشستم به خواندن زندگی نلسون ماندلا. سختیها و چغر بودنها و اعتراضها و تحسینها و ستایشها و همهی اینها به کنار. یک چیز دیگر بود توی زندگیاش که فکریام کرد. این همان چیزی است که توی زندگی مصطفا چمران هم فکریام کرده بود.
ماندلا توی 26سالگی (سال 1944) با Evelyn Mase ازدواج کرد. ماندلا او را توی خانهی دوستش والتر سیسولو دیده بود و یک دل نه صد دل عاشقش شده بود. بعدها که مبارز بزرگ علیه آپارتاید شد و بیست و چند سال زندان بود، سیسولو از لندن مبارزات را هدایت میکرد و... Evelyn زن خوب و مهربانی بود. تا سال 1953 ماندلا و او صاحب 4تا بچه شده بودند. بعد اما نلسون ماندلا روز به روز بیشتر درگیر ANC و اعتراض علیه آپارتاید شد و کمتر به زن و بچه رسید، تا این که سال 1956 دستگیر و زندانی شد. یک سال زندانی بود. توی زندگینامهاش نوشته بودند که Evelyn از همان اول هم با کارهای سیاسی ماندلا مشکل داشت و وقتی او زندانی شد، دست بچههایش را گرفت و ماندلا را ترک کرد. اما به نظر من این تصمیم یکطرفه نبود...
ماندلا یک سال بعدش آزاد شد. به محض این که آزاد شد، با Winnie Nomzamo Madikizala دوست شد. دختری که از ماندلای 39 ساله، 16سال جوانتر بود. یک سال بعدش هم با وینی عروسی کرد. یک مرد 39ساله با یک دختر 23ساله. وینی یار و همراهش بود. از او هم بچهدار شد. سالها زن و شوهر هم بودند. تمام بیست و چند سالی که ماندلا زندان بود، وینی بهش وفادار ماند و علیه آپارتاید مبارزه میکرد و سعی میکرد که به دیدن ماندلا برود. بعد از زندان هم چند سالی با هم زندگی کردند. تا این که به مشکل برخوردند و ماندلا تو سن 79سالگی طلاقش داد و رفت به سراغ زن سوم زندگیش...
مشکل من زن اول ماندلا و بچههاشاند. ماندلا بعد از این که از زندان آزاد شد چی کار کرد؟ به زن اولش سر زد؟ به زن اولش کمک کرد؟ 3تا بچهی قد و نیمقد را به یک زن تنها سپردن باورکردنی است؟ اگر رهایشان نکرده پس ازدواجش با وینی چی بوده؟ اگر زن اول و بچههایش را رها نکرده، پس ازدواجش با وینی 23ساله و بعد از آن جدیتر مبارزه کردن چه بوده؟! توی زندگینامهی ماندلا نوشته که وقتی Evelyn در سال 2004 مرد، ماندلا به همراه همسر دوم و همسر سومش او را تشییع جنازه کرد. کار بزرگی کرد؟!
مصطفا چمران نابغهی دهری بوده برای خودش. همه میدانیم و شنیدهایم. او آمریکا رفت. برای ادامهی تحصیل به آمریکا رفت. آنجا یک زن آمریکایی هم ستاند. زنش آن قدر او را دوست داشت که به خاطر او اسم آمریکاییاش را به پروانه تغییر داد. بچهدار هم شدند. 3تا بچهی قد و نیمقد. بعد اما چه شد؟ مصطفا چمران شوهر پروانه و پدر 3تا بچههایش ماند؟ نه. آنها را رها کرد و زد زیر زندگی و رفت مصر تا آموزشهای نظامی ببیند. بعدترش رفت جنوب لبنان، تا در کنار شیعیان جنوب لبنان باشد. رفت آنجا و پدر بچههای یتیم مدرسهی جبل عامل شد. اما پدر آن 3بچهی آمریکاییاش چی؟ پدر آنها شد؟
از گوگل که پرسیدم نوشته بود، زن آمریکایی و 3تا بچههایش بعد از 2سال همراه او به لبنان هم آمدند. اما او آن قدر درگیر کارهای خودش بود که آنها مجبور شدند به همان آمریکا برگردند. بعدتر هیچ وقت مصطفا چمران به آن زن و 3تا بچهاش برنگشت. زن لبنانی ستاند. وزیر جنگ ایران شد و...
چه بگویم؟ چه جوری به این نقطههای عجیب زندگی مردان نگاه کنم؟
این کارهای نلسون ماندلا و مصطفا چمران عادی نبوده. اخلاقی نبوده. حتا شاید نامردی بوده. به شکوه یک زندگی عادی نگاه کنم؟ شکوه شوهر بودن و پدر بودن یک مرد... یک مرد معمولی بودن... کار آسانی نیست. به زندگی ماندلا که نگاه میکنی با خودت دو به شک میشوی که شاید زندگی معمولی هم شکوهی دارد برای خودش...
این جوری هم میشود نگاه کرد: آن زن و آن بچهها قربانی بودهاند. فداکاری بودهاند. ماندلا عزیزترینهایش را رها کرد تا خیلیهای دیگر بعدها بتوانند به عزیزترینهایشان برسند... بالاخره باید کسی کاری میکرد، کسی باید اعتراض میکرد، کسی باید امید و عدالت را به زندگی خیلیها برمیگرداند. مگر میشود تو کاری را انجام بدهی و هزینه نداشته باشد؟! ...کار بزرگی کرده،مگر نه؟!
نمیدانم.
پست خیره کننده ای بود
میدونی مصطفی چمران متخصص جنگهای نا منظم بود؟
ماندلا هم مشهور مبارزه با تبعیض ها