آدمهایی که درآمد بیشتری دارند برای آموزش هزینهی بیشتری در نظر میگیرند. دورههای گوناگونتری را میبینند. امکان تجربهی موقعیتهای بیشتری را خواهند داشت. ازینکه دورهای برایشان بیفایده باشد و یا در یک تجربه شکست بخورند ترس کمتری دارند. در نتیجه مهارتهایشان بالاتر میرود. باتجربهتر میشوند. چیزهای بیشتری بلد خواهند بود و به خاطر همین درآمدشان بیشتر و بیشتر میشود.
این چرخهای است که در مورد کشورهای توسعهیافته و توسعهنیافته هم وجود دارد. کشورهای توسعهنیافته سرشارند از آدمهایی که بلد نیستند. یاد نگرفتهاند تجربه نکردهاند و به خاطر همین درآمد و تولید درست و درمانی وجود ندارد. مصرفکنندهاند. و چون تولید ندارند درآمد بالایی ندارند و چون درآمد ندارند برای یاد گرفتن هم پول و زمان ندارند. مردمان کشورهای توسعهنیافته در بهترین حالت آنقدر سرگرم کارهای خرد میشوند و برای یک قران پول سگدو میزنند که اصلا برای یاد گرفتن مهارتهایی بالاتر زمان نخواهند داشت.
این چرخه در جهت مثبت باعث رشد بهتر و بهتر آدمها میشود و در جهت منفی آنها را ویران و ویرانتر میکند.
سازمانهای جهانی بشردوستانه اهمیت این چرخه را سالهاست که فهمیدهاند. به خاطر همین چرخه است که یونسکو تمام هم و غمش را در کشورهای توسعهنیافته بر گسترش آموزش مهارتهای زندگی گذاشته. مستندات بسیار زیادی برای افزایش آموزش آدمها فراهم کرده. برای کشورهای مختلف برنامهریزی میکند تا آنها را از ورطهی جهت منفی این چرخه بیرون بکشد. زور میزنند تا جهت این چرخه را تغییر بدهند.
ما با یونسکو کاری نداریم. ما با سازمانهای جهانی دشمنیم. کار آنها نفوذ در ارکان نظام ماست. در بهترین حالت از برنامههای آنها الهام میگیرم. و البته که به هیچ کس نمیگوییم که از آنها الهام گرفتهایم...
چند سالی است که تورم در ایران سیری نزولی به خودش گرفته. دولت تمام زورش را میزند تا تورم وحشتناک نباشد. ریتاردرهای موتورش را تا مرز خاموش کردن موتور به کار انداخته تا تورم یک رقمی بشود. آمارهای بانک مرکزی در ماههای اخیر هم این را تایید میکنند.
اما این وسط فاجعهای آرام در حال اتفاق افتادن است... فاجعهای که چند سال بعد وضعیت را وخیمتر میکند. روندی آرام و بیسروصدا در نمودارهای تورم که ما را در ورطهی یک چرخهی هولناک خواهد انداخت...
بله. همه چیز گل و بلبل است. تورم ایران یک رقمی شده است. نمودار آبیرنگ شکل پایین را اگر کنار نمودار تورم دولتها و سالهای گذشتهی جمهوری اسلامی بگذارند به به و چه چه ها باید کرد. ولی تورم در زمینهی آموزش نگرانکننده است. نه... شاید نگرانکننده هم نباشد. میتوانند استدلال کنند که میانگین تورم مهم است و به راحتی از کنارش عبور کنند. ولی وقتی به تاخیرهای آن چرخهی ترسناک آموزش نگاه میکنی میتوانی بفهمی که آینده با این روندها تیرهتر خواهد بود. چرا؟
به خاطر روند تورم آموزش در این ماهها. آموزش و تحصیل در ایران همیشه تورمی بالاتر از متوسط تورم را تجربه کرده. دو ماه آخر را که کنار بگذاری، مقدار تورم آموزش همیشه تقریبا 2 برابر میانگین تورم بوده. این یعنی چه؟ یعنی آموزش و یاد گرفتن با سرعتی بیشتر از چیزهای دیگر گران و گرانتر می شود. یعنی یکی از اولین چیزهایی که مردم بیخیالش میشوند آموزش خواهد بود. کالایی دیربازده. آموزش میخواهیم چه کار؟ کلاس برای چه؟ همین کاری که الان میکنیم را ادامه بدهیم تا بتوانیم خرج شکممان را در بیاوریم. بچهها کلاس زبان میخواهند چه کار؟ همین مدرسه بسشان است دیگر. مدرسهای که اصلیترین وظیفهی خودش را انجام نمیدهد: اینکه به بچهها یاد بدهند که چهطور یاد بگیرند...
شاهد این مدعا کجاست؟ شاهد این مدعا آمارهای مربوط به هزینههای مردم کمدرآمد در جامعهی ایران است. در سال1393 هر خانواده در فقیرترین دهک درآمدی جامعهی ایران، بهطور متوسط«۴۰ هزار تومان در سال»خرج آموزش کودکان کرده بود. اما این رقم در سال1394 به«۳۹ هزار تومان»کاهش یافته که در مقیاس کلان رقم بالایی است. (منبع: کانال تلگرام اقتصاد اجتماعی)
روند تورم در رشتهی هزینههای درمان و بهداشت هم دیگر گفتن ندارد. اینکه تورم خورد و خوراک و ارتباطات پایین باشد خوب است. اما اینکه تورم هزینههای آموزش و تحصیل و درمان و بهداشت بالا باشد، سالها بعد صدایش در خواهد آمد. سالها بعد چرخهی رذیلت و ذلتش کامل خواهد شد...
پس نوشت: یک نظرسنجی کوچولو: @@@