سپهرداد

Hurtling through the dark night

سپهرداد

Hurtling through the dark night

سپهرداد

دارم نگاه می‌کنم. و چیز‌ها در من می‌روید. در این روز ابری چه روشنم و چه تاریک. همه‌ی رودهای جهان و همه‌ی فاضلاب‌های جهان به من می‌ریزد. به من که با هیچ پر می‌شوم. خاک انباشته از حقیقت است. دیگر چشم‌های من جا ندارد... چشم‌های ما کوچک نیست. زیبایی و زشتی کرانه ندارند...
@
قبل‌ها زیر عنوان وبلاگ می‌نوشتم: «می‌نویسم، پس بیشتر هستم». روزگاری بود که بودن و بیشتر بودن را خیلی دوست می‌داشتم. ولی گذشت. حقیقت عظیم لاتفاوت بودن بودنم و نبودنم من را به ولایت هوا فرستاد. اینکه حالا باز هم دارم می‌نویسم دیگر نه برای بودن و نه برای بیشتر بودن بلکه فقط برای عادت است.
@
ما همانی می‌شویم که پی در پی تکرار می‌کنیم؛ بنابراین فضیلت فعل نیست عادت است.
@
پیاده روی را دوست دارم. آدم‌ها را دوست دارم. برای خودم قانون‌های الکی ساختن را دوست دارم و به طرز غم انگیزی معمولی هستم...
@
و مرد آنگاه آگاه شود که نبشتن گیرد و بداند که پهنای کار چیست.
@
جاده. مسافر. سربازِ پنج صبح. دانشجوی ترم صفری. دختری که چشم هایش نمی درخشد. اندوه. نفرت. عشق. از همین‌ها...
@@@
هیچ گونه ثباتی در موضوعات و سبک نوشته‌های این وبلاگ وجود ندارد.
@@@
ستون پایین:
پیوندهای روزانه، معمولا لینک سایر نوشته‌های من است در سایت‌ها و مطبوعات و خبرگزاری‌ها و...
کتاب‌بازی، آخرین کتاب‌هایی است که خوانده‌ام به همراه نمره و شرح کوچکی که در سایت گودریدز روی‌شان می‌نویسم.
پایین کتاب‌بازی، دوچرخه‌سواری‌های من است و آخرین مسیرهایی که رکاب زده‌ام و در نرم‌آفزار استراوا ثبت کرده‌ام.
بقیه‌ی ستون‌ها هم آرشیو سپهرداد است در این سالیانی که رفته بر باد.

ایمیل: peyman_hagh47@yahoo.com
کانال تلگرام: https://t.me/sepehrdad_channel

بایگانی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تصادف» ثبت شده است

تعداد کشته‌ها و مجروحین تصادفات رانندگی در ایران از تعداد کشته‌ها و مجروحین جنگ‌های داخلی و انتحاری‌های داخل افغانستان به مراتب بیشتر است. شاید اگر بگوییم ایران از افغانستان هم ناامن‌تر است دروغ نگفته باشیم.
بین سال‌های ۲۰۰۹ تا ۲۰۲۰ مجموع تعداد کشته‌های غیرنظامی ناشی از مین‌های کنار جاده‌ای، ترورها، حملات راکتی و انتحاری و جنگ‌ها در کل افغانستان ۳۱ هزار و ۴۲۵ نفر بوده. در حالی‌که در همین بازه‌ی زمانی در ایران فقط ۱۹۵ هزار و ۳۱۵ نفر به خاطر تصادفات رانندگی جان خودشان را از دست داده‌اند.
از ۲۰۰۹ تا ۲۰۲۰ حدود ۶۲ هزار نفر غیرنظامی در افغانستان مجروج شده‌اند و در ایران و در تصادفات رانندگی حدود ۳ میلیون و ۵۲۲ هزار و ۶۲۰ نفر.
به اعداد که نگاه می‌کنی تازه به عمق فاجعه پی می‌بری.
به مخرج کسر هم باید نگاه کرد؟ باشد. جمعیت افغانستان حدود ۳۹ تا ۴۰ میلیون نفر است و جمعیت ایران حدود ۸۵ میلیون نفر. در سال ۱۳۹۹ که سال کرونا بود و مسافرت‌های ایرانیان به مراتب کمتر از سال‌های قبل بود حدود ۲۹۲ هزار نفر در ایران کشته و مجروح شدند (۱۵۳۹۶ کشته و ۲۷۶۷۷۱ مجروح). در همین سال در افغانستان که طالبان قدرت بیشتری گرفت و تعداد حملات و میزان جنگ‌ها افزایش پیدا کرد در کل افغانستان ۸۵۰۰ غیرنظامی کشته و زخمی شدند (۲۹۵۸ کشته و ۵۵۴۲ مجروح). حتی اگر مخرج کسر (جمعیت کشورها) را هم در نظر بگیریم باز هم ایران وضعیتی اسفناک دارد.
یک چهارچوب‌بندی رایج علیه افغانستانی‌ها در ایران این است که آن‌ها طالب‌اند و داعشی‌اند و انتحاری‌اند و فلان و بیسار. ولی وقتی می‌آیی روی کاغذ و به اعداد نگاه می‌کنی و کمی هم به مشاهدات میدانی‌ات در خیابان‌های شهرها و جاده‌های ایران مراجعه می‌کنی می‌بینی ایرانی‌ها هم موجوداتی واقعا ترسناک‌ترند...
راستش این که بگوییم کشته‌ها و مجروحین تصادفات رانندگی باید به صفر برسد هم درست نیست. مثلا همین آلمانی که اسطوره‌ی رعایت قوانین است و مردمانش باکیفیت‌ترین ماشین‌های دنیا را سوار می‌شوند در سال ۲۰۱۹ حدود ۳ هزار نفر کشته‌ در حوادث رانندگی داشته. ایران در این سال حدود ۱۷ هزار کشته داشته. اما خب ۶ برابر بیشتر هم خیلی است.
و یک مسئله‌ی مهم این که احساس ناامنی با خود ناامنی دو مسئله‌ی جداگانه است. 
مثلا خبر کشته‌ شدن‌های افغانستانی‌ها در انتحاری‌ها و جنگ‌های افغانستان در رسانه‌های ایران با آب و تاب انعکاس داده می‌شود. اما خبر تصادفات رانندگی در ایران خیلی معمولی است و در اکثر موارد حتی پوشش خبری هم ندارد. 
ما اسیر تصویرسازی‌های رسانه‌ها هستیم. رسانه‌های ایران، افغانستانی در خاک و خون را به نمایش می‌کشند تا در ایرانیان احساس امنیت ایجاد کنند. به خاک و خون کشیده شدن افغانستانی‌ها در کشورشان خوراکی بسیار عالی برای این چهارچوب‌بندی است که اگر ما نباشیم داعش می‌آید و شما ایرانی‌ها هم مثل افغانستانی‌ها می‌شوید. ایرانی‌ها باید احساس امنیت کنند. این که کشته‌های تصادفات و مجروحین ناشی از آن خوراک رسانه‌ها شوند احساس ناامنی ایجاد می‌کند. نارضایتی ایجاد می‌کند. ایرانی‌ها به جای این‌که از داعش بترسند از خودشان خواهند ترسید... می‌دانی چه دارم می‌گویم؟
از بد حادثه می‌زند و یک اتوبوس از قربانیان خوی وحشی‌شده‌ی ایرانیان گروهی خبرنگار از آب درمی‌آیند. این را دیگر نمی‌شود به سکوت برگزار کرد. صدا می‌کند. اعتراض‌ها هم می‌شود. اما اساتید چهارچوب‌بندی این‌جا را هم خوب بلدند جمع کنند. راننده‌ی اتوبوس مقصر بوده. دستگیرش می‌کنیم. عذرخواهی می‌کنیم. تدابیر بیشتری می‌اندیشیم. راننده صورت‌وضعیت نداشته. از این به بعد به صورت وضعیت گیر بیشتری می‌دهیم که بفهمیم مسافران ما خبرنگار هستند. از این به بعد خبرنگاران و اصحاب رسانه را با اتوبوس‌ها و راننده‌های بهتری رهسپار می‌کنیم تا این حوادث برای آنان تکرار نشود... رسانه نباید پی در پی و در درازمدت به این مسئله بپردازد. می‌فهمید؟ این چند روز بگذار در مورد این حادثه و فقط این حادثه صحبت بشود. بعدش را جمع می‌کنیم... احساس ناامنی با خود ناامنی خیلی توفیر دارد...

  • پیمان ..

کشتارگاه

۲۳
اسفند

سازمان پزشکی قانونی کشور آمار کشته‌ها و مصدومین تصادفات رانندگی از سال ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۸ را توی سایتش به صورت فایل پی‌دی‌اف گذاشته است.پی دی اف آمار گذاشتن سازمان‌های دولتی توی ایران را درک نمی‌کنم. آمارهای منتشرشده از تصادفات هم آمارهای جزئی‌نگری نیستند. بعضی آمارهای دهه‌ی ۸۰ به تفکیک درون‌شهری و برون‌شهری و جاده‌های روستایی و شهری هم منتشر شده‌اند. اما آمارهای دهه‌ی ۹۰ فقط بر اساس جنسیت و استان منتشر شده‌اند و خیلی آمار خاصی نیستند که برای به دردسر افتادن افراد فضول آن‌ها را پی دی اف منتشر می‌کنند.
عامل تصادف چه بوده؟ راننده؟ جاده؟ خودرو؟ ویژگی‌های کشته‌شده‌ها چه بوده؟ هرم سنی‌شان چگونه بوده؟ محل مرگ‌شان کجا بوده؟ در صحنه‌ی تصادف؟ حین حمل به بیمارستان؟ در بیمارستان؟ ماه مرگ چه بوده؟ کشته‌شده راننده‌ی مقصر بوده یا راننده‌ی غیرمقصر یا عابرپیاده یا سرنشین؟ مجروحین قطع نخاعی و مرگ مغزی چند نفر بوده‌اند؟ مدل خودروهای کشته‌شدگان چه بوده؟ چه نوع جاده‌هایی کشته‌های بیشتری داده‌اند؟ و جزئیات بسیاری که می‌توانند توصیفگر وضعیت تصادفات رانندگی در ایران باشند، در این آمارها وجود ندارد.
اما همین آمارهای پی دی اف هم بعضی حقایق را بیان می‌کنند. 
طی یک کار طاقت‌فرسا آمارهای چند ساله را از پی‌دی‌اف وارد اکسل کردم. این اکسل را اگر کسی خواست در اختیارش هم می‌گذارم.
اکثر کشته‌ها و مجروحین تصادفات رانندگی در ایران مردها هستند. طی چند سال اخیر معمولا حدود ۷۸ درصد کشته‌های تصادفات مرد بوده‌اند و ۲۲ درصد زن‌ها، با حدود یکی دو درصد بالاپایین در این نسبت. نسبت به کشته‌ها در بین مجروحین زن‌ها سهم‌شان بیشتر است. معمولا حدود ۷۱درصد مجروحین تصادفات مردها هستند و زن‌ها ۲۸ تا ۲۹ درصد مجروحین را تشکیل می‌دهند.

از سال ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۵ تعداد کل کشته‌های تصادف رانندگی در ایران روندی کاهشی داشت. در سال ۱۳۸۴ حدود ۲۸هزار نفر در ایران به خاطر تصادف مرده بودند. این تعداد در سال ۱۳۹۵ به حدود ۱۶هزار نفر رسید. اما از سال ۱۳۹۵ به این طرف دوباره تعداد کشته‌های جاده‌ای در ایران رو به افزایش گذاشته. طوری که در سال ۱۳۹۷ حدود ۱۷هزار نفر در ایران بر اثر تصادف مردند. چرایی این افزایش را واقعا نمی‌دانم و فرضیه‌های زیادی را می‌شود مطرح کرد.

اما تعداد مجروحین تصادفات رانندگی در ایران هیچ گاه روندی کاهشی نداشته و با تقریب می‌شود گفت همواره سیر صعودی داشته. تعداد مجروحین تصادفات رانندگی در ایران نجومی است. در سال ۱۳۹۷ تعداد مجروحین تصادفات رانندگی در ایران به عدد ۳۰۷هزار نفر در یک سال رسید. ۳۰۷ هزار نفر برابر با درصد معناداری از جمعیت خیلی از کشورها می‌شود. درد داستان این‌جاست که این افراد آثار تصادف را تا آخر عمر به دوش می‌کشند. اگر بخواهیم کمی اغراق کنیم، از سال ۱۳۸۴ تا سال ۱۳۹۷ به صورت تجمعی ۴میلیون و ۵۰۰هزار نفر مجروح تصادفات رانندگی شدند. کمی مغالطه است. ممکن است برخی افراد چند بار مجروح شده باشند. اما عدد متوسط سالانه‌ ۳۰۰هزار نفر مجروح تصادفات رانندگی عدد خیلی وحشتناکی است.

در مورد جنسیت مجروحین،‌ نکته‌ی عجیب سیر صعودی زن‌هاست. تعداد زن‌ها سال‌ به سال در بین مجروحین رانندگی دارد افزایش پیدا می‌کند. نمودار مردها افت و خیز دارد. اما زن‌ها صعودی دارند زیاد می‌شوند. دلیلش هر چه باشد، نگران‌کننده است. 

   

در مورد کشته‌های رانندگی نمودار مردها و زن‌ها شبیه هم هست. 
آمارهای سال ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۹ سازمان پزشکی قانونی به تفکیک ماه‌های سال بود. عددهای آن چند سال را که کنار هم گذاشتم دیدم روند کشته‌های تصادفات رانندگی طی آن چند سال یکسان بوده و با احتمال زیادی می‌گویم روند سال‌های بعدی هم همین بوده: از ماه اردیبهشت تا شهریور تعداد کشته‌ها زیاد و زیادتر می‌شوند. شهریور ماه کشتار ایرانی‌ها به دست خودشان است. طی آن سال‌ها در هر روز از ماه شهریور ۸۵ نفر کشته می‌شدند. این رقم در این سال‌ها هم همین حدود است. روزی ۸۰ نفر کشته‌ی تصادفات رانندگی... دی و بهمن کم‌کشته‌ترین ماه‌های سال هستند: به طور متوسط روزی ۴۸ نفر!

آمارهای ده ماهه‌ی سال ۱۳۹۸ هم به تفکیک استان منتشر شده‌اند. در نگاه اول استان تهران بیشترین کشته را دارد. اما به نظرم این نگاه غلط بود. با استفاده از داده‌های سایت داده‌های ایرانیان تعداد کشته‌ها و مجروحین هر استان را تقسیم بر جمعیت هر استان کردم تا سرانه‌ی کشته و مجروح تصادفات رانندگی را در بیاورم. 

نتیجه عجیب شد. همان طور که حدس می‌زدم استان تهران نسبت به جمعیتش کمترین سرانه‌ی کشته‌ی رانندگی را داشت. در عوض استان‌های ترانزیتی به مقصد یا مبدأ تهران مثل سمنان و مرکزی که سر راه مقصدهای گوناگون شرق و غرب هستند بیشترین تصادفات مرگ‌آسا را داشتند. به ازای هر ۱۰هزار نفر در این استان‌ها ۳.۵ کشته داشتند. خراسان جنوبی و جاده‌های کویری‌اش خوراک مرگ و میرند و بعد هم استان‌های درگیر با پدیده‌ی قاچاق و شوتی: سیستان و بلوچستان، کرمان و بوشهر. 

در مورد مجروحین تصادفات رانندگی باز هم استان‌های ترانزیتی به مقصد و مبدأ تهران که سر راه مقصدهای شرق و غرب‌ و جنوب‌اند (سمنان، قم، لرستان و زنجان) بیشترین سرانه‌ی مجروح را داشتند. در استان سمنان به ازای هر ۱۰۰۰نفر ۷ نفر مجروح تصادفات رانندگی بودند. تهران باز هم سرانه‌ی مجروحین تصادفات رانندگی‌اش بین استان‌های ایران کم بود. عجیب این‌جا بود: بعضی استان‌هایی که بیشترین سرانه کشته را داشتند، سرانه مجروحین‌شان کم‌ترین بود. در استان‌هایی چون سیستان و بلوچستان و بوشهر معمولا اگر کسی تصادف کند می‌میرد و از هستی ساقط می‌شود. مجروح و مصدوم شدن کمتر پیش می‌آید!

  • پیمان ..

66 نفر در 2 روز

۱۴
خرداد

این که فلان وزیر چه گفته و فلان رهبر چه گفته و این‌ها برایم در درجه‌ی دوم و سوم و شاید پایین‌تر اخبار است. همیشه اولین کلیک من چیز دیگری است! یک بار یکی از بچه‌ها خنده‌اش گرفته بود. توی سایت نشسته بودیم که خبرآنلاین را باز کردم.گفت ما می‌رویم سایت‌های خبری که ببینیم خاتمی چه گفته و آن یکی چطور افشاگری کرده، و سرنوشت نماینده‌های با بورسیه‌ی غیرقانونی چه شده،‌ بعد توی می‌نشینی گزارش تصادفات رانندگی 24ساعت گذشته‌ی ایران را می‌خوانی؟!

از مریضی‌هایم است. می‌نشینم آمار مرگ و میرهای 24ساعت گذشته را می‌خوانم و بعد مشروح تک تک تصادف‌ها را می‌خوانم و نگاه می‌کنم که چند نفر مرده‌اند،‌ چند نفر مرگ مغزی شده‌اند و چند نفر مجروح و بعد توی خیالم می‌سازم که آن 2 تا یا 3تا ماشین چطور تصادف کرده‌اند. آن لحظه‌ی تصادف چه اتفاقی افتاده. آن لحظه‌های قبل از تصادف چه لحظه‌هایی بوده‌اند... ذهنم ناخودآگاه بر اساس نوع ماشین‌های تصادفی برای خودش نظریه‌سازی می‌کند. چند تا پراید بوده، چند تا پژو بوده. پژوسوارها این طوری‌اند... ماشین‌پولداری‌ها آن طوری‌اند. بعد سریع به خودم می‌گویم که ربطی به ماشین‌ها ندارد. هیچ ربطی به ماشین‌ها ندارد. این نتیجه‌گیری اشتباه است. بلاهت آدم‌ها. لجاجت آدم‌ها. حماقت آدم‌ها... مثل چی درگیر تصادف‌ها می‌شوم... به خودم می‌گویم آدمیزاد به خودی خود نه خوب است و نه بد. فقط وقتی بهش ابزار می‌دهی آن وقت است که ذات خودش را نشان می‌دهد. نه... این هم نتیجه گیری است. از بس تصادف‌ها مختلف‌اند نمی‌توانم برای‌شان نظریه‌سازی کنم و نتیجه بگیرم. فقط خلاصه‌ی 1خطی تصادف را مثل یک رمان می‌خوانم و درگیر می‌شوم. هزاران قصه پشت هر کدام از این تصادف‌ها هست. گاهی فقط از  خودم می‌پرسم چرا؟! آخر چرا؟!

- دو سرنشین موتورسیکلت که خانم بودند بر اثر سهل‌انگاری در عدم استفاده از کلاه ایمنی هنگام وقوع تصادف در استان گیلان جان باختند.

- بر اثر تصادف وانت نیسان با پیکان وانت در محور ثلاث باباجانی به جوانرود، سه سرنشین پیکان وانت که پدر و دو فرزند خردسال هفت و 10 ساله اش بودند بر اثر شدت حادثه و آتش سوزی جان خود را از دست دادند، در این حادثه وانت نیسان با پیکان وانت به صورت رخ به رخ با یکدیگر تصادف کردند که منجر به آتش گرفتن پیکان وانت شد، راننده مقصر وانت نیسان پس از تصادف و زمانی که می بیند خودروی مقابل آتش گرفته است و از آن جایی هم که مقصر بوده از صحنه حادثه می گریزد

- تصادف سمند با پژو پارس در کیلومتر 110 محور نیکشهر- ایرانشهر استان سیستان و بلوچستان منجر به حریق خودرو ها و جان باختن 10 نفر و مجروحیت یک نفر دیگر شد، در این حادثه سمند به علت عدم رعایت حق تقدم با پژو پارس تصادف کرد که در اثر شدت ضربه وارده هر دو خودرو دچار حریق شدند، در این سانحه راننده و هفت  سرنشین پژو پارس و دو سرنشین سمند در دم فوت کرده و یک سرنشین پژو پارس مجروح شد که با خودروهای امدادی به بیمارستان انتقال یافت.

- ظهر امروز پنجشنبه بر اثر تصادف کامیون بنز اکسور، سمند، پی‌کی و پراید در جاده آبسرد شهرستان دماوند 6 نفر جان باختند.

- و...

محل‌های تصادف و جاده‌ها را هم با دقت می‌خوانم. این که کدام جاده‌ها، کجای‌شان،‌چه نوع تصادف‌هایی... و آمار کشته‌ها... 

چهارشنبه: 51 کشته و 34 مجروح

پنج‌شنبه: 15کشته و 43 مجروح

می‌گویند در روز گذشته در جنگ داعش با عراق 70 نفر کشته‌ شده‌اند. در ایران هم 66 نفر در اثر تصادفات رانندگی کشته شده‌اند. دوستانی دارم که خدا را شکر می‌کنند که در ایران زندگی می‌کنند و نه در عراق یا سوریه یا عربستان یا کشورهای خلیج و افغانستان و پاکستان... راستش به نظرم آن‌قدر با خودمان نامهربانیم که نیازی به داعش نداریم.

همه‌ی این خبرهای تصادفات را می‌خوانم و دلم می‌لرزد. دلم می‌لرزد که فلانی که رفته سالم برمی‌گردد؟ آن یکی چطور؟ این‌جا ایران است. تو محتاط‌ترین و فرزترین و حرفه‌ای‌ترین‌ هم که باشی باز هم...


  • پیمان ..

5نفر بودند. یک خانواده‌ی 5نفره. پدر، مادر، و 3تا پسر. یکی 12ساله، یکی 15ساله و یکی 21 ساله. تعطیلات 4روزه و مسافرت به شمال، تجدید قوا، خوش گذراندن، دور هم بودن. ولی... 5نفره سوار ماشین‌شان شدند و راه افتادند به سمت شمال و شد آن چه که نباید می‌شد. توی جاده تصادف کردند. تصادف فجیع. با ماشین دیگری برخورد نکردند. "چپ" کردند. ماشین‌شان چند تا کله‌معلق زد و به مشتی آهن‌پاره تبدیل شد. 4نفرشان زخمی شدند، دست و سرشان شکست و مادر خانواده در همان لحظه... این که اول تعطیلات 5نفره بلند شوند بروند شمال و آخر تعطیلات بدون مادر 4نفره بخاهند برگردند خیلی سخت است... نمی‌خاهم قصه پر آب چشم بگویم. آن‌ها "چپ" کردند.

آقای پلیس راهنمایی و رانندگی در مورد آمار تصادفات نوروز 1392 می‌گوید که 38درصد تصادفات به علت واژگونی و 22درصد انحراف به چپ و 20درصد سرعت غیرمجاز بوده. بعد خیلی خوش‌خیالانه هم می‌گوید که علت واژگونی خستگی و خاب‌آلودگی بوده. نمی‌دانم. شاید من اشتباه می‌کنم. ولی به نظرم آن آمار 38درصد همه‌اش به خاطر خستگی و خاب‌آلودگی نیست. حداقل چیزهایی که من دیده‌ام بهم ثابت کرده که چیزهای دیگری هست، اتفاقات دیگری توی جاده‌های ایران می‌افتد که پلیس نه کاره‌ای است و نه می‌تواند کاری کند.

رانندگی نماد است. نمادی از شخصیت و طرز برخورد آدم‌های یک شهر، و یک کشور. به نظرم آن قدر بدیهی است که لازم به درازرودگی نیست. رانندگی ایرانی‌ها توی جاده‌ها هم تبلوری از شخصیت‌شان است. ما ایرانی‌ها کوته‌فکریم. کوچک‌ایم. آدم‌هایی هستیم که یک پیروزی چند ثانیه‌ای برای‌مان تا حد جان را فدا کردن ارزش دارد. آدم‌هایی هستیم که از بس ذهن‌مان تهی است می‌توانیم تمام وجودمان را در 10یا 20 ثانیه خلاصه کنیم. زدن یک حرفی که طرف مقابل را بسوزاند برای‌مان به اندازه‌ی از دست دادن تمام منافع دیگر ارزش دارد. خیلی افتخار می‌کنیم که دیدی زدم تو حالش؟ دیدی ریدیم تو هیکل آمریکا؟ دیدی 5+1 رو نابود کرد با اون حرفش؟ یک چیز کوچک را می‌توانیم آن قدر بزرگ کنیم که کل حجم مغزمان را دربربگیرد. 

لج‌بازی. آن خانواده‌ی 5نفره به خاطر خاب‌الودگی پدر نبود که چپ کردند. به خاطر نوربالاهای پی در پی برای کنار زدن ماشین جلویی و بعد کنار رفتن ماشین جلویی و گاز دادنش بود. آن‌ها نوربالا زده بودند و باید سبقت را می‌گرفتند و ماشین جلویی هم می‌خاست ثابت کند که ماشینش هیچ از آن‌ها کم ندارد که آن‌ها هی نوربالا می‌زدند. هر دو پای‌شان تا ته روی گاز بود. برای این که جلوی هم کم نیاورند و بعد ماشین‌ جلویی برای این‌که بگوید و ثابت کند من جلوی شما بودم و هستم ناگهان پیچیده جلوی آن‌ها و ترمز و ترمز و بعد بریدن فرمان و چپ کردن  و چپ کردن و مرگ. ماشین جلویی رفته. حتا توقف نکرده که ببیند چه اتفاقی افتاده. شاید راننده‌اش خوشحال هم شده و به بغل‌دستی‌اش گفته دیدی عرضه نداشت؟!

اتوبان قزوین تهران. 40-50کیلومتر بعد از قزوین. نمی‌دانم چرا این تکه از جاده را ماشین‌ها این قدر وحشی می‌شوند و خوره‌ی سرعت می‌شوند. من داشتم لاین وسط می‌رفتم. سرعت هم مثلن 100تا 110. لاین سبقت خالی بود. یکهو دیدم یک پرشیا دارد با 140-150تا سرعت می‌آید. بعد پشت سرش یک ال90 چسبانده به ماتحتش و هی دارد برایش نوربالا می‌زند. پشت بندشان هم یک 405 با کمی فاصله و با همان سرعت. از کنار من که رد شدند ال90 برای ماشین جلوییش بوق زد که برود کنار. ولی خب لاین وسط هم خیلی سرعت کمی داشتند ماشین‌ها نسبت به آن‌ها. نمی‌دانم چه شد. چند دقیقه بعد یکهو دیدم 2کیلومتر جلوتر از من ال‌90 دارد پشتک و وارو می‌زند. قشنگ یک صحنه‌ی کبرا یازدهی تمام عیار بود. ال90 داشت پشتک و وارو می‌زد و بعد 405 پشت سریش هم نتوانسته بود جمع کند و خورده بود به گاردریل کنار و او هم "واژگون" شد. بعدش هم ما ماشین‌ها بودیم که ناگهان ترمز می‌گرفتیم و خط ترمز می‌انداختیم. اگر و اماهای زیادی دارد. آن ال90 که با سرعت 150تا چسبانده بود پشت پرشیا مگر می‌خاست چند تا سرعت برود؟! 180تا ماکزیمم سرعتش است دیگر. با 180تا چند دقیقه زودتر می‌رسید؟! نه... این دلایل و این استدلال‌ها احمقانه است. مشکل جای دیگری است. مشکل این است که او باید پرشیای جلویش را کنار می‌زد. تمام وجود راننده اش و سرنشینانش در همان چند ثانیه خلاصه شده بود و در واژه ی "واژگونی" خلاصه شدند...

سامان فولکس گل داشت. یک ماشین هاچ‌بک با موتور 1800 که خیلی قوی است و پرشتاب است و پرزور است وفلان است. جاده‌ی عباس‌آباد کلاردشت بود. من بودم و ام اچ ام و صادق. من را انداخته بودند که جلو بنشینم بغل‌دستش. جاده‌ی عباس‌آباد کلاردشت هم خب دوطرفه است و باریک و این حرف‌ها. جلوی‌مان یک جیپ شهباز بود که معلوم بود بومی آن جاده است. خیلی سرعت می‌رفت. سامان ولی بیشتر عقده‌ی سرعت بود. هی می‌خاست ازش سبقت بگیرد. ولی جیپ شهبازه انگار تمام جاده را حفظ بود و می‌دانست که کجا باید گاز بدهد و کجا نباید ترمز بیخود بگیرد و دور ماشینش را از دست نمی‌داد که سامان ازش سبقت بگیرد. آخرش یکهو سامان قاطی کرد و سر یک پیچ با تمام سرعت سبقت گرفت. من که زهره ترگ شده بودم. واقعن نفهمیدم چه طور ما نرفتیم توی باقالی‌ها و چپ نکردیم. خودش و دوستش می‌گفتند دست‌فرمان. ولی به نظرم شانسی بود. همان طور که کل گذاشتنش با آن دخترها توی کلاردشت و ان پیچ تند که پچیده بود و او نپچیده بود شانسی بود و او باید می‌رفت ته دره. همه‌اش برای این‌که کم نیاورد یک وقت.

یک چیزی که برایم کلیشه شده این است: توی اتوبان همه 110-120تا می‌روند. یکهو سر وکله‌ی 4-5تا ماشین پیدا می‌شود که 150-160تا می‌روند. جلوییه یک پژو(405 یا 206 یا پرشیا) است و بعدی یک ال90 است (جایش با پژوها قابل تعویض) و بعد از آن یک ماشین لوکس(مثلن آذرا یا سوناتا یا کمری) و پشت بند همه‌ی این‌ها یک پراید جوگیر(آدم را سگ بگیرد جو نگیرد). بعد این‌ها به شدت با هم کل دارند که همدیگر را بگیرند. آن ماشین لوکس همیشه پشت ماشین‌جلویی‌ها گیر می‌کند. تصادف این کلیشه را ندیده‌ام. ولی خب احتمالن تصادف می‌کنند.

جاده‌ی سمنان به مشهد. داشتم می‌رفتم. لاین کندرو پشت یک تریلی که 95تا ثابت می‌رفت می‌رفتم. مطئنم که تریلیه کروز کنترل داشت که ثابت همه جا 95تا می‌رفت. بعد انداخت توی لاین سبقت که از تریلی جلوییش سبقت بگیرد. باز هم با همان 95تا. توی این حیص و بیس یکهو سروکله‌ی یک ال 90 یشرکش پیدا شد. با 120-130تا همین‌جوری رفت تو دل کانتینر تریلی. هی نوربالا زد. ولی تریلیه راه دیگری نداشت. مشغول سبقت گرفتن بود. 25متر خودش بود. قرار بود از یک 25متری دیگر هم سبقت بگیرد. ال 90 هی رفت تو شانه‌ی خاکی جاده. هی نوربالا زد. خلاصه تریلیه که سبقت گرفت ال 90 هم سبقت گرفت. ولی وقتی رسید به تریلی یکهو پیچید جلوی تریلی و ترمز زد. نفرت‌انگیز بود. قدر نخود مغز توی کله‌اش نبود که آن پراید نیست، تریلی 18چرخ است. او یک ایرانی تمام‌عیار بود. تریلیه ترمز زد و البته حتا بوق ماشینش را هم حرام آن سفله نکرد. من خدا را شکر کردم که قیچی نکرد. وگرنه هم آن تریلی و هم من و هم تریلی پشتی همه با هم باید "واژگون" می‌شدیم...

نمی‌دانم. باز هم می‌توانم ازین چیزها تعریف کنم. می توانم از شهوت سبقت گرفتن و کنار انداختن ماشین جلویی در ذهن ما ایرانی ها کلی قصه ببافم... این که بقیه‌ی کشورها هم ازین جور سبک‌مغزی‌های ایرانی‌وار را دارند راستش نمی‌دانم. راه چاره‌اش را هم نمی‌دانم. فقط می‌دانم کارشناس راهنمایی و رانندگی و اورژانس وقتی بعد از 2ساعت به محل حادثه می‌رسند فقط واژگون شدن ماشین‌ها را می‌بینند و چه‌طور واژگون شدن را...


  • پیمان ..