بحران پسرهای 15 ساله
پسرها عقب افتادهاند. در تمام کشورهای تحت آمار OECD پسرها از دخترها عقبترند.
پسرها با احتمال 50 درصد بیش از دخترها مردود میشوند. ریاضیات، علوم و خواندن مهارتهای پایهای برای نوجوانهای تا 15سالاند. روزگاری ریاضیات قلمروی بلامنازع پسرها بود و آنها با اختلافی فاحش از دخترها جلوتر بودند. ولی حالا در ریاضیات هم دخترها و پسرها برابر عمل میکنند. مهارتهای خواندن پایهایترین مهارتهای سوادند. تا خواندن بلد نباشی به سراغ ریاضی و علوم نمیتوانی بروی. 75 درصد از دخترها برای لذت بردن میخوانند و فقط 50 درصد از پسرها برای لذت میخوانند. به خاطر همین عملکرد دخترها در زمینهی مهارتهای خواندن در کل جهان بالاتر شده است.
دخترها به طور متوسط هفتهای 5/5 ساعت را به انجام تکالیفشان در خارج از مدرسه اختصاص میدهند. در حالیکه این آمار برای پسرها هفتهای 1 ساعت کمتر است. و برای میانگین چند صد میلیونی پسرهای نوجوان 1 ساعت کمتر آمار بزرگی است. پسرها در گذراندن سالهای تحصیل به طور متوسط از 3ماه تا 1 سال از دخترهای همسن و سالشان عقبترند و بیشتر مردود میشوند.
پسرها 2 برابر دخترها مدرسه رفتن را وقت تلف کردن میدانند و تاخیر کردنشان برای رفتن به مدرسه به مراتب از دخترها بیشتر است.
این آمار به دانشگاهها هم رفته. در سال 1985 فقط 46 درصد از دانشجوها دختر بودند. حالا 56 درصد از دانشجوهای جهان دخترها هستند. تا سال 2025 آمار دانشجوهای دختر به 58 درصد هم خواهد رسید. دخترها در دانشگاه نمرههای بهتری کسب میکنند و با احتمال بالاتری فارغالتحصیل میشوند.
اما چرا همچه اتفاقی افتاده؟ روزگاری دغدغهی سیاستگذاران و تصمیمگیرندههای کلان این بود که دخترها را به علم و دانش تشویق کنند. آنها نگران نابرابری جنسی ناشی از شرکت نکردن دخترها بودند. خانوادهها دخترها را تشویق میکردند که درس بخوانید. ناامید نباشید. اما جهان در سال 2015 دچار وضعیتی شده که به هیچ وجه چند دههی پیش فکرش را نمیکرد.
روزگاری میگفتند پسرها درس هم نخوانند برایشان کلی کار هست که نیازی به تحصیل ندارد و پول خوبی هم ازشان درمیآید. اما حالا دیگر همچه چیزی وجود خارجی ندارد. شغلهای بدون مهارتهای خاص روز به روز کم و کمتر میشوند و آیندهی شغلی جماعت تحصیلکرده به هیچ وجه تامین نیست. چه برسد به آدمهای کمسواد...
بعضیها ریشه را در آموزشهای ابتدایی جست و جو میکنند و میگویند در آموزشهای ابتدایی برای پسرها اتفاقاتی افتاده است که آنها روز به روز دارند بیشتر عقب میافتند. مثلا میگویند که بیشتر معلمهای مقطع ابتدایی و زیر 15سال زنها هستند. آنها مسلما به همجنسهای خودشان (دخترها) اهمیت بیشتر قائل میشوند و این در مقیاس کلان یکی از عوامل این وضعیت است. یا میگویند که معلمها از دانشآموزان مودب و علاقهمند و بیدردسر خوششان میآید و چنین صفاتی در دخترها بیشتر از پسرها یافت میشود. به خاطر همین معلمها به آنها بیشتر میرسند. و... اما وضعیت پیچیدهتر از این حرفهاست.
مشکلاتی که بعدها به وجود میآید چیست؟ بازار ازدواج دچار عدم تعادل شدید میشود. زنهای تحصیلکرده، مردانی همسطح خودشان پیدا نمیکنند و مجبور میشوند به مردانی از نظر سطح تحصیل پایینتر رضایت بدهند یا این که تا آخر عمر تنها بمانند. در حالیکه دهههاست که زنها به دنبال مردانی برای تکیه کردن میگردند و دهههاست که بالاتر بودن سطح یک مرد برای زن آرامشبخش بوده.
سطح تحصیلات بالاتر برای زنان پول بیشتر به بار نمیآورد. در بین مردان و زنان تحصیلکردهی کشورهای OECD به طور متوسط حقوق زنان یک سوم مردان همسطح خودشان است. زنها دستمزدهای پایینتری میگیرند. این شاید در درجهی اول یک تبعیض جنسیتی باشد، ولی در نگاهی مهمتر به معنای کنار زدن مردان تحصیلکرده است. مردانی که احتمالا سرپرستی خانوادهای را به عهده دارند و میخواهند با استفاده از مهارتهای بالایشان خانوادهای را بچرخانند. اما زنانی پیدا میشوند که با یک سوم دستمزد آنها کار میکنند و این یعنی بیکاری،یعنی فروپاشی نظام خانواده...و...
وضعیت آن قدر بحرانی است که در بعضی کشورها برای بیش از حد عقب نیفتادن پسرها طرحهای خاصی را برنامهریزی کردهاند. مثلا سوئدیها طرح boy crisis و استرالیاییها طرح Boys, Blokes, Books and Bytes را در حال اجرا دارند...
وضعیت ایران هم کم از جهان نیست. در کنکور سراسری 1394 درصد شرکتکنندگان دختر 58 و درصد پسرها 42 است. چندین سال است که مشابه سایر کشورها وضعیت همین است. برای کاهش این نابرابری وزارت علوم برای خیلی از رشتهها سهمیهبندی جنسی قائل شده است!
خلاصهای از مقالهی The weaker sex از مجلهی اکانامیست
مرتبط: دره ی اکبر
- ۶ نظر
- ۲۱ خرداد ۹۴ ، ۱۴:۰۴
- ۹۸۰ نمایش