سپهرداد

Hurtling through the dark night

سپهرداد

Hurtling through the dark night

سپهرداد

دارم نگاه می‌کنم. و چیز‌ها در من می‌روید. در این روز ابری چه روشنم و چه تاریک. همه‌ی رودهای جهان و همه‌ی فاضلاب‌های جهان به من می‌ریزد. به من که با هیچ پر می‌شوم. خاک انباشته از حقیقت است. دیگر چشم‌های من جا ندارد... چشم‌های ما کوچک نیست. زیبایی و زشتی کرانه ندارند...
@
قبل‌ها زیر عنوان وبلاگ می‌نوشتم: «می‌نویسم، پس بیشتر هستم». روزگاری بود که بودن و بیشتر بودن را خیلی دوست می‌داشتم. ولی گذشت. حقیقت عظیم لاتفاوت بودن بودنم و نبودنم من را به ولایت هوا فرستاد. اینکه حالا باز هم دارم می‌نویسم دیگر نه برای بودن و نه برای بیشتر بودن بلکه فقط برای عادت است.
@
ما همانی می‌شویم که پی در پی تکرار می‌کنیم؛ بنابراین فضیلت فعل نیست عادت است.
@
پیاده روی را دوست دارم. آدم‌ها را دوست دارم. برای خودم قانون‌های الکی ساختن را دوست دارم و به طرز غم انگیزی معمولی هستم...
@
و مرد آنگاه آگاه شود که نبشتن گیرد و بداند که پهنای کار چیست.
@
جاده. مسافر. سربازِ پنج صبح. دانشجوی ترم صفری. دختری که چشم هایش نمی درخشد. اندوه. نفرت. عشق. از همین‌ها...
@@@
هیچ گونه ثباتی در موضوعات و سبک نوشته‌های این وبلاگ وجود ندارد.
@@@
ستون پایین:
پیوندهای روزانه، معمولا لینک سایر نوشته‌های من است در سایت‌ها و مطبوعات و خبرگزاری‌ها و...
کتاب‌بازی، آخرین کتاب‌هایی است که خوانده‌ام به همراه نمره و شرح کوچکی که در سایت گودریدز روی‌شان می‌نویسم.
پایین کتاب‌بازی، دوچرخه‌سواری‌های من است و آخرین مسیرهایی که رکاب زده‌ام و در نرم‌آفزار استراوا ثبت کرده‌ام.
بقیه‌ی ستون‌ها هم آرشیو سپهرداد است در این سالیانی که رفته بر باد.

ایمیل: peyman_hagh47@yahoo.com
کانال تلگرام: https://t.me/sepehrdad_channel

بایگانی

۵ روز نومیدکننده: فرار از کابل

چهارشنبه, ۲۵ اسفند ۱۴۰۰، ۱۰:۵۴ ق.ظ

نیویورک تایمز از سال ۱۸۵۱ تا به امروز دارد منتشر می‌شود. بیش از ۲۰۰۰ نفر کارمند و خبرنگار دارد. حدود ۱ میلیون تیراژ روزانه‌‌اش است که ۸۳۱ هزار نسخه‌اش مشتری ثابت دارد و نسخه‌های آنلاینش هم حدود ۴ میلیون و ۶۶۵ هزار نفر. به عنوان یک روزنامه در قله‌هایی قرار دارد که شاید برای ما فراتر از رویا باشد.
حالا هر چی. خفن است دیگر.

این روزنامه‌ها و مجلات خفن یک مدل گزارش مشروح دارند که من را راستش دیوانه می‌کنند. این گزارش‌ها را می‌شود «کتاب‌های مستند چندرسانه‌ای» نامید. نمی‌‌‌دانم در یک کلمه چه بنامم‌شان. یک گزارش مستند عموما چند ده هزار کلمه‌ای است که روزنامه یک صفحه‌ی ویژه از سایتش را به آن اختصاص می‌دهد. در حقیقت آن صفحه کاملا مستقل است. گزارش چند ده هزار کلمه‌ای یعنی یک کتاب. بعد این گزارش چند ده‌هزار کلمه‌ای بصری و شنیداری است. یعنی توی یک ستون شما متن را می‌خوانی. به یک عبارت یا کلمه می‌رسی که در موردش عکس یا فیلم یا صوتی موجود است. همان‌جا مشاهده‌اش می‌کنی. مخصوصا فیلم‌هایی که به این طریق به متن متصل می‌شوند این کتاب‌های چندرسانه‌ای را بس جذاب می‌کنند.

آخرین گزارشی که این طوری من را به اوج لذت رسانده یک گزارش ۸۰ هزار کلمه‌ای از نیویورک‌تایمز است. گزارش «۵ روز نومیدکننده: فرار از کابل». در مورد فرار تعدادی از خبرنگاران نیویورک‌تایمز از افغانستان در روزهای تصرف کابل توسط طالبان است. می‌خواهم این عید وقت بگذارم و بخوانمش و هی هم توی دلم لعنت بفرستم به این آمریکایی‌ها و روزنامه‌های‌شان که چه‌قدر خوب بلدند مستندسازی کنند و از بزنگاه‌های تاریخی روایت و قصه ارائه بدهند و مگر چه چیز باقی می‌ماند به جز قصه؟!
 

نظرات (۲)

سلام 

حالا هر چی خفن است دیگر    :)  :)  :)

سال نو پیشاپیش مبارک

پاسخ:
سلام

سال نوی شما هم موبارک...

چندوقتی بود که میخواستم یکی از این مستندهای چندرسانه ای را تماشا کنم، چیز جالب و همه جانبه نگرانه ای باید باشد، ممنون از معرفی 

پاسخ:
خواهش می کنم.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی