۵ روز نومیدکننده: فرار از کابل
نیویورک تایمز از سال ۱۸۵۱ تا به امروز دارد منتشر میشود. بیش از ۲۰۰۰ نفر کارمند و خبرنگار دارد. حدود ۱ میلیون تیراژ روزانهاش است که ۸۳۱ هزار نسخهاش مشتری ثابت دارد و نسخههای آنلاینش هم حدود ۴ میلیون و ۶۶۵ هزار نفر. به عنوان یک روزنامه در قلههایی قرار دارد که شاید برای ما فراتر از رویا باشد.
حالا هر چی. خفن است دیگر.
این روزنامهها و مجلات خفن یک مدل گزارش مشروح دارند که من را راستش دیوانه میکنند. این گزارشها را میشود «کتابهای مستند چندرسانهای» نامید. نمیدانم در یک کلمه چه بناممشان. یک گزارش مستند عموما چند ده هزار کلمهای است که روزنامه یک صفحهی ویژه از سایتش را به آن اختصاص میدهد. در حقیقت آن صفحه کاملا مستقل است. گزارش چند ده هزار کلمهای یعنی یک کتاب. بعد این گزارش چند دههزار کلمهای بصری و شنیداری است. یعنی توی یک ستون شما متن را میخوانی. به یک عبارت یا کلمه میرسی که در موردش عکس یا فیلم یا صوتی موجود است. همانجا مشاهدهاش میکنی. مخصوصا فیلمهایی که به این طریق به متن متصل میشوند این کتابهای چندرسانهای را بس جذاب میکنند.
آخرین گزارشی که این طوری من را به اوج لذت رسانده یک گزارش ۸۰ هزار کلمهای از نیویورکتایمز است. گزارش «۵ روز نومیدکننده: فرار از کابل». در مورد فرار تعدادی از خبرنگاران نیویورکتایمز از افغانستان در روزهای تصرف کابل توسط طالبان است. میخواهم این عید وقت بگذارم و بخوانمش و هی هم توی دلم لعنت بفرستم به این آمریکاییها و روزنامههایشان که چهقدر خوب بلدند مستندسازی کنند و از بزنگاههای تاریخی روایت و قصه ارائه بدهند و مگر چه چیز باقی میماند به جز قصه؟!
سلام
حالا هر چی خفن است دیگر :) :) :)
سال نو پیشاپیش مبارک