هزاردره و دیوارها
ایران هزاردرههای زیادی دارد. یکی از مشهورترینهایش احتمالا ناحیهی مقبرهی خالد نبی در ترکمنصحراست که عکسهای بهارانهاش (هزار تپه و هزار درهی سبز) آدم را حالی به حالی میکند. یک پدیدهی جغرافیایی است و با توجه به اقلیم ایران جاهای دیگر هم خیلی دیده میشود. در حقیقت از ستیغ کوهها تا دشتهای وسیع ایران، هیچ وقت با یک شیب ثابت تغییر ارتفاع رخ نمیهد و تپه ماهور زیاد است. یکی از این هزاردرهها در همین گوشهی شرقی تهران است: سرخهحصار و خجیر و جاجرود. تپههای زیادی وجود دارند که بالا و پایین میروند تا خودشان را به دشت ورامین برسانند. ارتفاع این تپهها متغیر است و از ۱۲۰۰ متر تا ۲۲۰۰ متر ارتفاع میگیرند و بینشان هم هی دره ایجاد شده است. به زیبایی و چشمگیری منطقهی خالد نبی نیستند. اما زیباییهای خودشان را هم دارند. این زیبایی هم از چشمان شاهان قاجار دور نمانده و یکی از شکارگاههای شاهان قاجار همیشه این منطقه بوده است. کاخ یاقوت هم یادگار همان شاهان قاجار است که این روزها دفتر بیمارستان قلب سرخهحصار است.
در دو سال اخیر که سفر نرفتهام با سرخهحصار خیلی عجین شدهام. هزاردرهی سرخهحصار پاتوقم شده است. با دوچرخهام بارها و بارها از جنگل سرخهحصار عبور کردهام و از تپهها بالا رفتهام و در میان درهها با سرعت رد شدهام و لذت بردهام. آهو و بز و قوش و شغال و روباه و سنجاب هم در این درهها زیاد دیدهام. اما همیشه وقتی خواستهام لذتم را مدام کنم به دروازههای منطقهی نظامی برخوردهام: سربازانی که جلویم را گرفتهاند. دیوارهای بتونی که مانع ادامهی راهم شدهاند و...
روی نقشه دیدهام که این جاده خاکی باریک همینجور ادامه پیدا میکند و از میان درهها و تپهها عبور میکند و تا رود جاجرود میرود. اما دقیقا جایی که فکر میکردم مسیر دارد هیجانانگیز میشود یکهو به دیوارهای بتونی پادگان و منطقهی نظامی برخوردهام. دو سال پیش دیوارهای بتونی در نواحی دورتر از جادهی روستاهای دهترکمن و هاجرآباد و همهسین بود. اما در طی همین دو سال دیوارهای بتونی سه متری خودشان را به نزدیک جادهی دهترکمن هم رساندهاند. جوری که الانها یک تکههایی از جاده کاملا موازی دیوارهای بتونی پیش میرود. دیوارهایی که همین دو سال پیش نبودند. وقتی از سرپایینی دهترکمن میآیم پایین همیشه چشمم میافتد به دیوارهای بتونی سه متری. همیشه یاد فلسطین و اسرائیل و دیوارهای مرزی مکزیک و آمریکا و حتی ایران و ترکیه میافتم. ولی برای آنها یک جور تخاصم و نفرت باعث ایجاد آن دیوارهای بتونی شده است. این جا در منطقهی سرخهحصار چه؟
دلایل امنیتی دارد؟ نمیدانم. حتما دلایل امنیتی دارد. ولی نکته این است که وقتی من دوزاری با نقشههای گوگل با دقت خیلی خوبی از بالا میتوانم تک تک ساختمانهای داخل منطقهی نظامی را ببینم و حتی جادههای در حد مالرو هم قابل تشخیص است، دیگر دیوار بتونی چه معنایی دارد؟ ماهوارهها عملا این دیوارها را بیمعنا کردهاند...
راستش از یک طرف هم میدانم که نظامی بودن این منطقه برای من نعمت است. اگر این منطقه نظامی نبود، تا به حال از جنگل سرخهحصار هیچ چیزی باقی نمیماند و تهران گرسنه، تمام این تپهها را تبدیل به خانه و کوچه و خیابان و ماشین و آسفالت و بتن میکرد. تهران از سمت غرب و جنوب و حتی شمال در حال گسترده شدن است. از تپههای سرخهحصار که به تهران نگاه میکنی میبینی که برجها و خانهسازیهای تهران در بعضی نواحی قشنگ دارد به قلههای شمالی شهر نزدیک میشود. از سمت غرب هم که تهران در حال چسبیدن به هشتگرد است. اما از سمت شرق و شمال شرق تهران متوقف شده است... برای منی که میخواهم از شهر فرار کنم نظامی بودن این منطقه و غیرمسکونی ماندنش یک نعمت است.
راستش گیرم وجود مرز نیست. گیرم پیشروی این دیوارها تا لب جادهی عمومی است. الان یک جوری شده است که منطقهی نظامی بین سرخهحصار و خجیر و جاجرود کاملا فاصله انداخته است. دیوارهای بتونی این نواحی محیط زیستی را کامل از هم جدا کرده است. من هم حق دارم با دوچرخهام در هزاردرهی سرخهحصار و جاجرود بپلکم. دوچرخهای که نه آلودگی صوتی ایجاد میکند، نه دود تولید میکند و هیچ رقمه به محیط زندگی جک و جانورهای سرخهحصار و آن حوالی آسیب نمیزند. اما این حق از من و امثال من سلب شده است. از آن طرف به زندگی حیوانات هم که نگاه میکنم به نظرم خیلی دردناک میآید. روباهی را در نظر بگیرید که همنوعش آن طرف این دیوارهای بتونی است و تا همین دو سال پیش در این مناطق به راحتی رفتوآمد میکرد. حالا چطور میتواند از دیوار بتونی بگذرد؟ ۳ متر ارتفاع این دیوار است. منفذ هم ندارد. قشنگ پی دارد و نیم متر این دیوارها توی زمین است.
هفتهی پیش که تا ده ترکمن رفتم دیدم اهالی این روستاها هم از این دیوارهای بتونی خیلی شاکیاند. بالای یکی از مغازههای کنار جاده، بنری چاپ کرده بودند با این نوشته:
با عرض سلام خدمت ریاست جمهوری ایران
جناب آقای رئیسی
شما با درایت و قاطعیت خود نشان دادید که دریای خزر تعلق به تمام ملت ایران دارد. حال بدانید که روستاییان همهسین در منطقه ۱۳ تهران، همین مشکل را در روستا دارند. هر ارگانی زمینهای اطراف روستا را به نفع خود تصرف کرده و هیچ اقدام رفاهی و عمرانی از جمله درختکاری انجام نمیدهد و حریم روستایی ما را در نظر نگرفتند و به روستاییان ظلم شده است و تقاضای رسیدگی از جنابعالی داریم.
نمیدانم چه میشود. ولی حس لای منگنه بودن میکنم. از یک طرف تهران برایم روز به روز نفرتانگیزتر میشود و هر روز دوست دارم از این شهر به سمت هزاردرهی سرخهحصار فرار کنم و از آن طرف هم دیوار نظامیها جلوتر و جلوتر میآید. تهران از آن طرف به من فشار میآورد و نظامیها هم از این طرف و قلمرو لذت و پادشاهیام کوچک و کوچکتر میشود...