کانایان
کرونا که آمد فکر میکردم با خودش یک سری تغییرات مثبت هم خواهد آورد. ذات کرونا جوری بود که برخی رفتارها را برنمیتابید. وادارت میکرد که برخی رفتارهای به نظر من خوب را بپذیری؛ مثلاً حفظ فاصلهی مجاز از آدمهای دیگر و رعایت چیزی که در فرهنگهای دیگر پرایویسی نامیده میشود و با خودش چیزی به نام امنیت فردی و آرامش خاطر را به ارمغان میآورد. اینکه وقتی توی هر صفی ایستادهای به نفر جلوییت نچسبی. فاصلهات را با او حفظ کنی. بگذاری که او کار خودش را در امنیت خاطر انجام بدهد و بعد نوبت تو بشود. اگر در صف نانوایی هستی بگذاری که نفر قبلی نانهایش را در آرامش جمع کند و بعد هم تو در آرامش کارت را انجام بدهی. اگر در صف عابربانک هستی جوری به نفر جلویی نچسبی که طرف احساس کند میخواهی رمز عابربانکش را بدزدی. اگر توی تاکسی نشستهای جوری به خانم بغلیات نچسبی که احساس تجاوز بهش دست بدهد و...
حس میکردم با آمدن کرونا این رعایت فاصلهها جوری به عادت مردم تبدیل شود که دامنهاش به رانندگی و سایر زمینههای زندگی هم بکشد. من آمار ندارم. اما بر اساس تجربه زیستهام حس میکنم روزانه تعداد زیادی تصادف در سراسر ایران به خاطر عدم رعایت فاصله با ماشین جلویی رخ میدهد. در شهر و سرعتهای پایین این تصادفها مالیاند. اما در جادههای بین شهری این تصادفها به قیمت جان آدمها تمام میشود؛ آن هم به یک دلیل ساده: فاصلهات با ماشین جلویی را رعایت نمیکنی و بیش از حد بهش میچسبی. مرگومیر در تصادفهای رانندگی دومین عامل مرگ و میر در ایران است و ربطی به اینکه زیر پای مردم پیکان باشد یا پراید یا ماشینهای روز دنیا ندارد. درصد بالایی از مرگومیرهای تصادفها رفتاری است و رعایت نکردن چیزی به نام فاصله.
امروز که از خیابان ری بالا میآمدیم این گاری را که با عاملی انسانی به یک موتور متصل شده بود دیدیم. کارکرد موتور در بازار تهران فراتر از موتور است. یک موتور در بازار تهران میتواند یک تاکسی باشد، میتواند یک وانت باشد و امروز صبح دیدم که میتواند یک تریلی کفیدار هم باشد. صاحب گاری نشسته بود عقب موتور و با دو دست محکم گاری را گرفته بود (کاری که در طول روز هم باید انجام بدهد) و موتور نیروی محرکهی آن شده بود، کانه یک ولووی اف هاش ۱۶. سربالایی بود و موتور داشت از خط ویژه میرفت و زورش نمیرسید سرعت بیشتر برود. پدیده به خودی خود عجیب بود. اما برای من عجیبتر رفتار ماشینهایی بود که پشت این موتور و گاری بودند. میرفتند میچسبیدند به گاری و نوربالا میدادند و بوق میزدند که موتوری با سرعت بیشتری برود. وقتی میدیدند موتور نمیتواند بیشتر سرعت برود زور میزدند و از سمت چپ و راستش به صورت خیلی مماسی سبقت میگرفتند. این رفتار فقط مختص پرایدسوارها نبود. پژوها و ماشینهای لوکستر هم میرسیدند به موتور و گاری و باز میچسباندند به گاری و نوربالا و بوق. عقل توی کلهشان بود؟ نمیدانم. اگر لحظهای گاری از دست مرد رها میشد ماشین عقبی جوری به آن چسبیده بود که هیچ کاری نمیتوانست در برابرش بکند. گاری در سربالایی در جهت عکس به سمت ماشین میآمد. ماشین هم با قدرت در حال بالا رفتن. بوووم. به هم میخوردند و شاید حتی ماشین سوار گاری میشد... احتمالاً خسارت مالی قابل ملاحظهای میدید. اما با همهی محتمل بودن این خسارت باز هم از چسبیدن به آن دست برنمیداشتند...
حس میکنم کرونا هم بهبود رفتاری ایجاد نکرده. حداقل فاصله گرفتن را بعد از دو سال هم یاد نگرفتند. درونی نشد برایشان. این جور رفتارها را آدمها باید در کودکی و در مدرسه یاد بگیرند. در سایر سنین حتی اگر به قیمت جانشان هم تمام شود یاد نمیگیرند که نمیگیرند...
از بحث آموزش هم فراتر است. چیزی ست که به آن عادت کرده ایم!! آن راننده ها برایشان این عمل به یک عادت عمیق بدل شده و حتی دیگر درباره عواقبش هم فکر نمی کنند!! این اواخر بارها در سوار شدن ماشین های مسافرکش اسنپ و تاکسی و شخصی و ... دیدم که طرف تا می رسد به یک ماشین که دارد خیلی هم منطقی جلویش می راند، همین طور نور بالا می زند!! که فقط برود کنار که ایشان با سرعت غیرمجازش رد بشود!! بعد وقتی که خودش جلو می افتد و جلویش خالی است، سرعت کم می کند و با سرعت کم در خط پرسرعت می راند!! بعد یک نفر دیگر پشتش دارد به او نور بالا می دهد! این قضیه یک جورهایی خنده دار و خوفناک است!!