افغانستان-۱
چرا از افغانستان ننوشتم؟ چون به جز یک سفر دو هفتهای به دو شهر هرات و کابل در سال نود و هفت، تجربهی دیگری از سرزمین افغانستان ندارم. افغانستان را نمیشناسم. راستش به نظرم خود افغانستانیها هم افغانستان را نمیشناسند. افغانستان سرزمینی کوهستانی با اکثریت روستانشین است. تنها کسی میتواند بگوید افغانستان را میشناسم که روستا به روستا و دره به درهی این کشور را دیده باشد. توی هرات آدمهای زیادی را میدیدم که در طول عمرشان یک بار هم زمینی به کابل نرفته بودند. آنها هم از سرزمین خودشان شناختی نداشتند. مهاجران افغانستانی توی ایران هم به جز شناسنامه همهجوره ایرانیاند و اکثریتشان شناختی از این سرزمین ندارند...
اما از همان سفر دو هفتهای چند تصویر دارم که دوست دارم مرورشان کنم:
۱. زیرزمینی کابل است. یکی از نقاط مرکزی و پرتردد شهر کابل. یک زیرگذر عبور و مرور عابر پیاده شبیه زیرگذر چهارراه ولیعصر تهران. چون از زیر زمین رد میشود اسمش را گذاشتهاند زیرزمینی. با این تفاوت که زیرزمینی کابل حداقل سی سال پیرتر از لنگهی تهرانیاش است. یادگار دوران تسلط شوروی بر کابل و ساخت بناهای سمنتی زمخت اما پرعمر.
۲. زیرزمینی کابل برخلاف زیرگذر ولیعصر پر از لامپ و نئون نبود. گران بودن انرژی در افغانستان را به خوبی میشد درک کرد. فقط سه لامپ صد وات سراسر زیرزمینی را روشن میکرد تا عابران پیاده زیر پایشان را ببینند. زیرزمینی کابل هم مثل زیرگذر چهارراه ولیعصر تهران پر از دستفروش بود.
۳. اما زیرزمینی کابل در یک عنصر با تهران تفاوتی عظیم داشت: گوشهای خلوت به نام مسجد شریف زیرزمینی. . مسجد زیر زمینی به اندازه ی یک مغازه بود. بدون در و قفل و زنجیر. خیلی ساده بود. شکل محرابی هم به دیوارش کشیده بودند. چند سجاده هم انتهای مسجد بود و هیچ کدام از دستفروشها هم آنجا را غوروق خود نکرده بودند. قداست خودش را داشت و البته که کارکرد داشت. آدمهای زیادی به وقت نماز پنجگانه از این مسجد استفاده میکردند. مهمترین نکتهی زیرزمینی کابل همین مسجد شریف زیرزمینی بود...
۴. در تهران تاکسیها و ماشینهایی که صدای قرآن درشان به گوش بخورد منسوخ شده است. اما کابل دوهزاروهجده اینگونه نبود. هنوز هم تاکسیهای زیادی بودند که وقتی سوارشان میشدی صدای ترتیل قرآن آوای سفرت میشد...
۵- رویای رانندهی تاکسی افغانستانی اتحاد کشورهای مسلمان جهان بود. رسانهها دستاوردهای بیست سال دموکراسی و آزادی بیان در افغانستان را بزرگنمایی میکنند. اما رویای رانندهی تاکسی افغانستانی اینها نبود...
سلام
من از سایت وینش و معرفی شما توی این سایت به وبلاگتون رسیدم. خوشحالم هنوز هم آدما وبلاگ مینویسند و این سنت رو زنده نگه داشتند:)