توصیههایی برای دوچرخهسواری در تهران
اینها تجربهی حدود یک سال و نیم دوچرخهسواری من در شهر تهران است. در اینستاگرام صفحات خیلی زیادی هستند که اطلاعات فوقالعاده خوبی در مورد مقدمات دوچرخهسواری ارائه میکنند. چه نوع دوچرخهای سوار شویم؟ دوچرخهها چطور کار میکنند؟ برای دوچرخهسواری چه لباسی بپوشیم؟ دوچرخه را چطور نگهداری کنیم؟ و... مطمئنا آدمهای خیلی خفنی توی تهران هستند که تجربهی آنها صدها برابر من است. آنها هم میتوانند این تجربهنگاری را کامل کنند.
پیادهرو- خط دوچرخه- خیابان- خط ویژه اتوبوس- اتوبان؛ کدام؟
به نظرم هیچ حکم کلیای وجود ندارد. من فقط قائل به یک اصل هستم: از جایی برو که برایت بیشترین امنیت جانی فراهم میشود.
مطابق با این اصل ممکن است در جایی از خط ویژهی اتوبوس بروم. در جایی ورود ممنوع بروم. در جایی میدان را خلاف سایر ماشینها دور بزنم و... کاملا بستگی به جغرافیای محل عبور و تشخیص من دارد. مطابق با این اصل به هیچ وجه در جاهایی که با بقیهی ماشینها اختلاف سرعت بیش از ۳۰-۴۰ کیلومتر است نمیروم. برای یک دوچرخهسوار به همین علت اتوبان حرام است. مهمترین نکته حفظ جان من است. قانون و فرهنگسازی و اینها را بیخیال. در شهر پلشتی چون تهران فقط حفظ جان مهم است.
البته هر کدام از اینها در عین بیقاعدگی برای خودشان قاعده دارند:
چون دوچرخه به هر حال وسیلهی نقلیه به شمار میرود، جایش قاعدتا در خیابان است. خیابانهایی که خط دوچرخه دارند، حتما از خط دوچرخه برو. به غیر از خط دوچرخهی وسط بلوار کشاورز، بقیهی خط دوچرخهها نسبت به خیابان فضای امنتری را فراهم میکنند. مشکل خط دوچرخهها در زمانهای شلوغی خیابان، موتوریها هستند که وارد خط دوچرخه میشوند. اگر راه دارد که سبقت بگیرند اجازهی سبقت به آنها بده. اما اگر سبقت گرفتنشان برای تو خطرناک میشود از وسط خط دوچرخه برو و به هیچ وجه به آنها امکان سبقت نده. دقیقا همان رفتاری را داشته باشد که راننده تریلیها توی جادههای دو طرفه دارند. اگر فضا داشته باشند از منتهیالیه راست میروند تا ماشینها بتوانند سبقت بگیرند. اما اگر ببینند خطر تصادف بالا میرود میاندازند وسط و امکان سبقت را میگیرند. عموم خط دوچرخههای تهران فضای سبقت دارند. بنابراین با موتوریها لجبازی نکن. نیازی نیست تمام گاو و گوسالههای این شهر را آدم کنی. تو فقط باید کاری کنی که گاو و گوسالهها به تو شر کمتری برسانند.
در مواردی که خیابان خط دوچرخه ندارد: سرعت دوچرخه از بقیه وسایل کمتر است، پس باید حتما در سمت راست خیابان برانی و جایت وسط خیابان نیست. در سمت راست خیابان همیشه ماشینها پارکاند و احتمال اینکه دری ناگهان جلویت باز شود همیشه وجود دارد. بنابراین همیشه یک فاصلهی یک متری با ماشینهای پارک شده داشته باش. در جاهای زیادی از تهران حفظ همین فاصلهی یک متری با ماشینهای پارکشده غیرممکن میشود. در اینجاها باید حواست همیشه به سه چهار تا ماشین جلوترت باشد که راننده پشت فرمان نشسته یا نه. دستت هم حتما آمادهی ترمز گرفتن باشد.
خیابانها پر از سرعتگیرند. موقع عبور از سرعتگیرها و دستاندازهای خیابانی از روی زین بلند شو و ایستاده عبور کن. زانوها کمی خاصیت کمکفنری دارند. اما استخوانهای کمر حالت کمکفنری ندارند. ضرباتی که در طولانیمدت وارد میشوند اذیتش میکنند. قرار نیست به خاطر دوچرخهسواری دچار مصدومیت شوی.
حواست به درپوش فاضلابهای تهران باشد. کلا یک استانداری هست که سوراخهای درپوش فاضلابها نباید در جهت حرکت عبور وسایل نقلیه باشند. اما در تهران موارد زیادی هست که اینگونه نیست و سوراخها کاملا در جهت حرکت وسایل نقلیه است. ماشینها مشکلی ندارند. اما دوچرخهسوارها اگر حواسشان نباشد و چرخ جلوشان برود توی آن سوراخها با مخ میخورند زمین و زین هم با شدت در نابدترشان فرو میشود.
در عبور از خیابانها حواست به کوچههای موازی هم باشد. در خیلی از موارد ماشینها به خاطر یک طرفه بودن یا تنگ بودن کوچهها و... از کوچهها رد نمیشوند. تو به عنوان یک دوچرخهسوار به هیچ وجه محدودیت خیابان و کوچهی یک طرفه را نداری. اگر کوچههای موازی وجود دارند حتما از آنها استفاده کن. هم دود کمتری میخوری و هم آلودگی صوتی کوچهها به مراتب از خیابان کمتر است. به عنوان مثال من وقتی از میدان رازی میخواهم به سمت میدان فردوسی بروم، سعی میکنم کوچهها را پلکانی بالای بیایم و از خیابانهای اصلی کارگر و انقلاب و.... کمتر رد شوم.
تاکسیها سرطاناند. به عنوان یک دوچرخهسوار تمام تاکسیهای زرد و سبز علامت خطرند. چون آنها به ناگهان میایستند. به ناگهان میپیچند. اگر در خیابان تاکسیای ایستاده حتما حتما به خودت بگو به محض اینکه رسیدم کنارش حرکت میکند. رانندههایشان آنقدر خسته و داغاناند که واقعا هیچ چیزی را در نظر نمیگیرند. همیشه از تاکسیها فاصله بگیر و بدترین حالتها را در موردشان شبیهسازی کن تا اتفاقی نیفتد.
جاهایی هست که ماشینها برای خودشان هم جای تکان خوردن ندارند. در این جور جاها اصلا وارد رقابت با ماشینها برای تصاحب فضا نشو. سریع بپر توی پیادهرو. هیچ پیادهرویی برای دوچرخهسوارها غیرممکن نیست. در بعضی پیادهروها مانعهای فیزیکی برای موتوریها هست. اما توی دوچرخهسوار پیاده میشوی و دوچرخه را بلند میکنی، به موتوریها یک بیلاخ نشان میدهی و در کمال امنیت و آرامش از پیادهرو رد میشوی.
توی پیادهرو مواظب عابر پیادهها باش. حتما حتما بوق یا زنگ داشته باشد. یا سوت بزن و هو بکش. آدمها توی تهران هوش و حواس ندارند. نمیتوانند به یک خط مستقیم راه بروند. ذهنهایشان به شدت مشغول است. برای خودشان توی پیادهرو کج و کوله میشوند و احتمال برخورد با آنها هست.
وقتی در خیابانی یک طرفه داری در جهت عکس ماشینها عبور میکنی حتما از همان مسیری برو که بقیهی موتوریها دارند خلاف میروند. همانطور که مورچهها نوعی مادهی شیمیایی ترشح میکنند و مسیر عبور همهشان از یک خط است، موتوریها هم در ورود ممنوع رفتن در خیابانهای مختلف عموما یک مسیر خاص را خلاف میروند. مثلا خیابان خواجهنصیر طوسی که از میدان امام حسین به طرف میدان سپاه یک طرفه است. همهی موتوریهایی که این خیابان را برعکس ماشینها خلاف میروند از سمت راست حرکت میکنند. اصلا از سمت چپ نمیروند. من بعد از مدتها فهمیدم که از سمت چپ چندین خیابان شمال-جنوب ماشین به خیابان خواجهنصیر سرازیر میکنند و سمت چپ برای کسی که خلاف میرود خطرناک است. به شعور جمعی باید احترام گذاشت.
تو به عنوان دوچرخهسوار به هیچ وجه دو بار پشت یک چراغ قرمز نخواهی ایستاد. بقیهی ماشینها هم که ایستادهاند تو میروی و میروی و جلوی ماشینها منتظر سبز شدن چراغ میمانی. هیچ دوربینی ایستادن تو بر خط عابر پیاده را جریمه نمیکند. همیشه سر چراغقرمزها در منتهی الیه راست جلوی جلو بایست. همیشه بین قرمز شدن یک سمت و سمت شدن سمت دیگر فاصلهای ۲-۳ ثانیهای هست. همیشه از این فاصلهی ۲-۳ ثانیهای استفاده کن و زودتر از بقیهی ماشینها حرکت کن. البته که حتما باید مواظب باشی که از سمت مخالف ماشین نمیآید. به لطف دوربینها ماشینها چراغقرمزها را زیاد نمیپیچانند. آن فاصلهی ۲-۳ ثانیهای حاشیهی امن عبور از چهارراه است. اگر هم آن ۲-۳ ثانیه از کف رفت، همیشه از منتهی الیه راست رد شو.
در عبور از میدانها یک اصل را در نظر بگیر: جهت و زمان عبور تو از میدان باید به نحوی باشد که کمترین حالت عمود شدن حرکت بقیهی ماشینها بر جهت حرکت تو پیش بیاید. خطرناکترین حالت در عبور از میدان این است که ماشینی از بغل به تو بزند. باید کاری کنی که این حالت احتمالش خیلی کم شود. برای اینکار سه تا ایده میشود زد: از جایی از میدان حرکت کن که عرض کمتری در خطر هستی. مثلا بیرونیترین شعاع میدان که فقط به اندازهی عرض خیابان بعدی تو را در معرض خطر قرار میدهد. همیشه ماشینهای دیگر را سپر بلای خودت قرار بده و سمت راست ماشینی که همجهت با تو دارد حرکت میکند رکاب بزن. در خیلی از اوقات میدان را در جهت عکس بقیهی ماشینها رکاب زدن امنیت بیشتری فراهم میکند. چون اینجوری تو وارد رقابت با بقیهی ماشینها برای عبور از میدان نمیشوی.
در بعضی موارد ماشینها توی میدان به هم گره میخورند. این جور وقتها حتما پیاده شده و عین یک عابر پیاده از میدان رد شو. معمولا در این جور وقتها ماشینها جوری با هم لجبازی میکنند و به هم میچسبانند که کاغذ از بین آنها رد نمیشود چه برسد به یک دوچرخهسوار تنها. کلا ازین که پیاده شوی و دوچرخه به دست رد شوی نگران نباش. حفظ جانت مهمترین چیز است.
در استفاده از خط ویژهی اتوبوس ۲ تا نکته مهم است:
هیچ وقت در خط ویژههایی که فقط به اندازهی یک اتوبوس عرض دارند رکاب نزن. چون اگر اتوبوس از پشت بیاید فضای سبقت از تو را ندارد و ممکن است رانندهاش بیاعصاب باشد و مماس با تو رد شود و تو را حتی بکشد. مثلا خط ویژهی اتوبان رسالت برای یک دوچرخهسوار حرام اندر حرام است. یا مثلا خط ویژهی ایستگاه امامحسین تا ایستگاه بوعلی که وسطش جدول دارد و اتوبوس فضای سبقت ندارد حرام اندر حرام است و...
در روزهای عادی خط ویژههای جنوب به شمال رکاب نزن. چون سربالایی است و تو نمیتوانی سرعت بالایی بروی. اتوبوسها تند و تند به تو میرسند و هی باید از تو سبقت بگیرند و ممکن است پشت فرمان یکیشان گرازی نشسته باشد و درست و اصولی و بافاصله از تو سبقت نگیرد و... خط خط ویژهی راهآهن- تجریش در روزهای عادی به هیچ وجه پیشنهاد نمیشود. شمال به جنوب چون سرپایینی است از اتوبوسها سریعتری و اگر عجله داری اشکالی ندارد.
کلا اگر عجله نداری خط ویژهی اتوبوس را چندان پیشنهاد نمیکنم. تمام اتوبوسهای تهران فرسودهاند و سرطان محضاند. توی خط ویژه با دوچرخه سرعت که میروی زرتی به اتوبوس بعدی میرسی و توی هر ایستگاه حجم عظیمی از دود تناول میکنی. آرام هم که بروی اتوبوسها از پشت به تو میرسند و امکان گراز بودنشان پایین نیست. بعضیهایشان حال میکنند تو را از بغل بترسانند. جدی میگویم. مماس با فرمان دوچرخهات میآیند و سانتیمتری خطا از تو به قیمت نابودیات است. دقیقا بغلت که میرسند بوق میزنند تا یک قد بپری.
توی پارکها هم حتما حواست به شیلنگها باشد. کلا وقت عبور از شیلنگها یا درز جوبهای باریک حتما عمود بر جهت شیلنگ یا درز جوب حرکت کن. اگر کج باشی ممکن است شیلنگ زیر لاستیک سر بخورد و کلهپا شوی یا ممکن است لاستیک بلغزد و برود توی جوب و با ملاج بیفتی زمین. طوقهات هم کج خواهد شد.
برای یک دوچرخهسوار سرپایینی فوقالعاده لذتبخش است. چون با یک رکاب زدن عین ماشینها سرعت میگیری. خیلی اوقات از موتوریها هم سریعتر میشوی. اما اصل خطرات دوچرخهسواری در همین سرپایینیها رخ میدهند. در سرپایینی سرعتت میرود بالای ۴۰ کیلومتر و مثل هر وسیلهی نقلیهی دیگری سرعت بالا یعنی آسیبپذیر شدن. در سرعت بالا دستاندازها شدت بیشتری دارند. حتی ریزدستاندازهای چروک شدن آسفالت هم ترسناک میشود. به هیچ وجه در سرعت بالا یک دستی فرمان را نگیر. یا فرمان را شل نگیر. محکم محکم بگیر. من خودم سر شل گرفتن فرمان در سرپایینی یک بار به فنا رفتم. سرپایینی سرعت که میروی باید حواست چند برابر جمع شود و سرعت واکنشت بالاتر برود.
کلا من آدمها را به دو دسته تقسیم میکنم: آدمهایی که از چرخش لاستیک ماشین جلوییشان میفهمند که آن ماشین میخواهد به راست یا چپ برود و آدمهایی که تا ماشین جلویی راهنما نزند آنها متوجه قصد و قرض ماشین جلوییشان نمیشوند.
به نظرم آدمهای دستهی دوم برای دوچرخهسواری در تهران کار دشواری خواهند داشت و آدمهای حواسجمع دستهی اول میتوانند لذت دوچرخهسواری در تهران را بچشند. تهران هنوز برای اینکه شهری برای دوچرخهسواری همگان باشد سالها فاصله دارد.
در کل هم دو تا قاعده به نظرم خیلی مهم است:
۱. از جاهایی برو که جانت بیشتر حفظ شود و کمتر در معرض خطر قرار بگیری.
۲. تا اطلاع ثانوی برای تصاحب فضا با هیچ کسی (ماشینها، موتوریها و...) وارد رقابت نشو. یک دوچرخهسوار هم خیابان را دارد هم خط ویژه هم پیادهرو. پس هر کدام نشد گزینهی بعدی روی میزش هست.
این نوشته به تدریج کاملتر میشود.
تو ذهنم با محبوبم یک راهنمای کامل دوچرخه سواری در تهران بنویسم