وضع مطلوب
۱. مجلهی اکانامیست، این هفته در مورد چالهآسفالتهای انگلیس یک گزارش کار کرده بود. عنوان گزارش، «جادههای انقلابی» بود و در عنوان فرعی هم از پاتهولهای انگلیس گفته بود.. فکر کردم پای تمثیل و استعارهای در کار است. مثلا سیاست انگلیس و برگزیت و چالشهایی که انگلیس در آیندهاش با آن روبهرو خواهد بود. اما، مطلب استعارهای نبود. واقعا در مورد چالهآسفالتهای انگلیس بود.
چالهآسفالت فرورفتگیهایی است که توی آسفالت خیابانها و جادهها و اتوبانها به وجود میآید. ما ایرانیها با آن خیلی روبهرو هستیم. بعید میدانم رانندهی پرایدی وجود داشته باشد که تجربهی راندن ماشین توی یکی از این چالهآسفالتها و کج شدن رینگ لاستیکهایش را نداشته باشد. بقیهی ماشینها هم سیستم تعلیقشان به فنا میرود.
مطلب اکانامیست با حس طنز بینظیر انگلیسیها شروع شده بود: جشن تولدی که توسط دو تن از اعضای شورای یک روستای دور از مرکز در دسامبر سال گذشته برگزار شده بود. باب اسمیت و مارتین مککیب برای یکی از چالهآسفالتهای جادهی دسترسی به روستایشان جشن تولد گرفته بودند. همهی روستاییان را جمع کرده بودند و برای چالهآسفالت ترمیم نشده جشن تولد گرفته بودند. جشن تولدی که در حقیقت اعتراض به راهداری کشور انگلیس بود. چالهآسفالتی که علیرغم درخواست مردم یک سال بود که به امان خدا رها شده بود...
جلوتر در مورد چالهآسفالتهای انگلیس و بودجهی نگهداری جادهها و کاهش این بودجه در ده سال اخیر تو انگلیس صحبت کرده بود. بعد هم نوشته بود که ناتینگهمشایر پایتخت چالهآسفالتهای انگلیس است. طی سالهای ۲۰۱۷ تا ۲۰۱۹ در این منطقه ۲۵۳۹۲۰ چالهآسفالت «گزارش» شده بود.
۲. چالهآسفالت عموما به خاطر نفوذ آب در زیرساخت آسفالت به وجود میآیند. آب در زیرسازی آسفالت نفوذ میکند. در زمستانها این آب یخ میبندد. دوباره آب میشود و انبساط و انقباض آسفالت رویه را تحت تأثیر قرار میدهد. گاه آسفالت ترک برمیدارد و گاه زمین زیرین فروکش میکند و زیر آسفالت خالی میشود و چاله ایجاد میشود. جادههای روستایی ایران مخصوصا در نقاط پرباران و پربرف مثل شمال، سلاطین چالهآسفالتاند.
چالهآسفالتها همهجا به وجود میآیند. در اتوبانها و جادههای اصلی ایران به دلیل مراقبت هر روزه، چالهآسفالتها زود به زود ترمیم میشوند. اما در راههای روستایی...
از لاهیجان تا روستای ما ده کیلومتر راه است. من معمولا این مسافت را با دوچرخه طی میکنم. اگر از جادهی اصلی بروم سریعتر است. پدرم وقتی نوجوان بود هر روز با دوچرخه این مسیر را به مدرسه میرفت و میآمد. میگفت صبحها و ظهرها جاده در غوروق ما دوچرخهسوارهای روستایی بود که به مدرسه میرفتیم و میآمدیم. الان اما با دوچرخه رفتن در این جاده بسیار خطرناک است. جوری که من جرئت نمیکنم. دبی ماشینهای عبوری زیاد است. تریلی و کامیون زیاد رد میشود. جاده دوطرفه است. ورودی خروجی زیاد دارد و مهمتر اینکه ماشینها واقعا سرعتهای بالایی دارند و من تصادفهای احمقانهی بسیار بسیار زیادی دیدهام که دلیلش سرعتهای بالا بوده. به خاطر همین میاندازم از جادههای فرعی روستایی میروم. سه کیلومتر راهم دورتر میشود. اما امنتر است.
جادههای فرعی روستایی پرند از چالهآسفالت. منظرهی اکثرشان مثل جادهی یک منطقهی جنگی است. انگار هی خمپاره خورده و هی ترکشها آسفالت را ترکاندهاند. سالهاست که جادههای روستایی این شکلیاند. روستای ما هم همینطور. با ماشین که میروی قشنگ آرزو میکنی ای کاش این جاده خاکی بود. چون جادهخاکی دیگر سوراخ سوراخ نیست و ضربهی کمتری به ماشین وارد میشود... سالهاست که جادههای روستایی این اطراف پرند از چالهآسفالتها...
۳. برای من طرز برخورد انگلیسیها و ایرانیها در مواجهه با چالهآسفالتهای جادههای روستاییشان جالب بود. من بارها و بارها با دوچرخه از جادههای روستایی فرعی اطراف لاهیجان عبور کردهام. در روزهای آفتابی میبینم که اعضای شوراهای روستایی با فرغونی پر از سیمان و ملات میروند سراغ چالهآسفالتها و شروع میکنند به پر کردن آنها. تا وقتی هوا آفتابی است به نظر اکی میشود. اما با اولین باران دوباره چالهها پیدایشان میشود... تعداد گزارشهای چالهآسفالتهای جادههای انگلیس با رقم دقیق در انظار عمومی بود. آنقدر که گزارشنویس اکانامیست از یک قاره آنطرفتر به این اعداد دسترسی داشته باشد و پایتخت چالهآسفالتهای انگلیس را تعیین کند. در ایران کسی این چالهآسفالتها را گزارش میکند؟ کدام نهاد مسئولش است؟ اگر گزارش کنند آمارهای شکایت منتشر میشود؟ نه... مشخص است که نه... راستش توی روستای خودمان ندیدهام کسی را که به جایی شکایت کند. همه غر میزنند. همه از آسیب دیدن جلوبندی ماشینهایشان مینالند. سالهاست که همه اینطوریاند...
در تهران اپلیکیشنی مثل تهران من وجود دارد. من خودم بارها و بارها حین دوچرخهسواریهایم مشکلات مختلفی که در شهر تهران وجود داشته با عکس و شرح توی این اپلیکیشن ثبت کردهام. در اکثر موارد خبری از بهبود نبوده. در بعضی موارد هم شهرداری تهران اصلاحاتی انجام داده بود. اما بزرگترین نکتهی این اپلیکیشن امکان گزارشدهی و گزارشگیری است... همچه اپلیکیشنی برای تمام ایران وجود ندارد. شاید اگر وجود داشت میشد پایتخت چالهآسفالتهای ایران را هم تعیین کرد.
۴. راستش من از چالهآسفالتها راضیام. دوست دارم آن جادههای فرعی روستایی که ازشان عبور میکنم همیشه پر از چالهآسفالتهای ترمیمنشده باشند. دنیا همین است. هیچ شر مطلقی وجود ندارد. بدترین وضعیتها هم برای عدهای مطلوب است.
چرا من چالهآسفالتها را دوست دارم؟ به خاطر امنیتی که برایم به وجود میآورد. من از جادهی اصلی نمیروم. چون سرعت ماشینها در آن زیاد است و اختلاف سرعت خطرناک است. در این جادههای روستایی چالهآسفالتها باعث میشوند که ماشینها نتوانند سرعت بروند. خیلی از موارد سرعت من دوچرخهسوار با ماشینهای عبوری در این جاده برابر است. چون من با لاستیکهای باریکم از فضای صاف جاده رد میشوم و توی هیچ چالهای نمیافتم. اما ماشینها ۴ تا لاستیک پهن دارند و حداقل یکی از لاستیکها اسیر یکی از چالهآسفالتها میشود. در نتیجه همه آرام و با احتیاط میروند. اختلاف سرعتشان با من کم است و این یعنی عبور من از جادههای فرعی روستایی کاملا امن است. مطمئنم اگر این جادهها هم آسفالتی بینقص داشتند، ماشینها در این جادههای فرعی وحشیانهتر از جادهی اصلی میراندند. آن وقت برای من دوچرخهسوار هیچ فضای امنی دیگر وجود نداشت!
پسنوشت: پریروز که داشتم توی این جادهی پر دستانداز رکاب میزدم یکهو یک پژو پرشیا عین باد از کنارم گذشت. سرعتش قشنگ ۱۰۰ کیلومتر بر ساعت بود. گرخیدم. براش چاله و دستانداز هیچ اهمیتی نداشت. این مملکت پر از آدم حراملقمه است. هیچ جای امنی وجود ندارد!
اوج خودخواهی.....