سپهرداد

Hurtling through the dark night

سپهرداد

Hurtling through the dark night

سپهرداد

دارم نگاه می‌کنم. و چیز‌ها در من می‌روید. در این روز ابری چه روشنم و چه تاریک. همه‌ی رودهای جهان و همه‌ی فاضلاب‌های جهان به من می‌ریزد. به من که با هیچ پر می‌شوم. خاک انباشته از حقیقت است. دیگر چشم‌های من جا ندارد... چشم‌های ما کوچک نیست. زیبایی و زشتی کرانه ندارند...
@
قبل‌ها زیر عنوان وبلاگ می‌نوشتم: «می‌نویسم، پس بیشتر هستم». روزگاری بود که بودن و بیشتر بودن را خیلی دوست می‌داشتم. ولی گذشت. حقیقت عظیم لاتفاوت بودن بودنم و نبودنم من را به ولایت هوا فرستاد. اینکه حالا باز هم دارم می‌نویسم دیگر نه برای بودن و نه برای بیشتر بودن بلکه فقط برای عادت است.
@
ما همانی می‌شویم که پی در پی تکرار می‌کنیم؛ بنابراین فضیلت فعل نیست عادت است.
@
پیاده روی را دوست دارم. آدم‌ها را دوست دارم. برای خودم قانون‌های الکی ساختن را دوست دارم و به طرز غم انگیزی معمولی هستم...
@
و مرد آنگاه آگاه شود که نبشتن گیرد و بداند که پهنای کار چیست.
@
جاده. مسافر. سربازِ پنج صبح. دانشجوی ترم صفری. دختری که چشم هایش نمی درخشد. اندوه. نفرت. عشق. از همین‌ها...
@@@
هیچ گونه ثباتی در موضوعات و سبک نوشته‌های این وبلاگ وجود ندارد.
@@@
ستون پایین:
پیوندهای روزانه، معمولا لینک سایر نوشته‌های من است در سایت‌ها و مطبوعات و خبرگزاری‌ها و...
کتاب‌بازی، آخرین کتاب‌هایی است که خوانده‌ام به همراه نمره و شرح کوچکی که در سایت گودریدز روی‌شان می‌نویسم.
پایین کتاب‌بازی، دوچرخه‌سواری‌های من است و آخرین مسیرهایی که رکاب زده‌ام و در نرم‌آفزار استراوا ثبت کرده‌ام.
بقیه‌ی ستون‌ها هم آرشیو سپهرداد است در این سالیانی که رفته بر باد.

ایمیل: peyman_hagh47@yahoo.com
کانال تلگرام: https://t.me/sepehrdad_channel

بایگانی

تب‌دار

يكشنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۶:۰۳ ب.ظ

۱- مقبره‌ی استر و مردخای توی همدان قرار دارد. برای کلیمی‌های ایران مکان مقدسی است. استر همسر یهودی خشایارشاه بوده و مردخای دایی او که در دربار خشایارشاه بوده است. با این ازدواج پای یهودی‌ها به دربار هخامنشیان بیشتر باز شد. بعضی‌ها احساس خطر کردند و خشایارشاه را قانع کردند که باید مردخای را بکشد. استر پادرمیانی کرد. خشایارشاه گفت که حکم شاه غیرقابل برگشت است. اما می‌تواند که حکم دیگری بدهد تا مردخای و دیگر یهودیان بتوانند جان سالم به در ببرند. او یک حکم دیگر داد که دفاع از جان در برابر حکم شاه قانونی است. مردخای و دیگر یهودی‌های دربار به خاطر این حکم از قتل عام جمعی نجات پیدا می‌کنند. کلیمی‌های ایران در سالروز این حکم هر سال مراسمی را در مقبره‌ی استر و مردخای دارند.

دیروز  خبر آمد که مقبره‌ی استر و مردخای دچار آتش‌سوزی شده. خود مقبره آتش نگرفته بود. یکی از ساختمان‌های مجاور مقبره آتش گرفته بود.

۲- معبد هندوها توی بندرعباس معماری عجیب و غریبی دارد. گنبدش پر از قر و قمیش و بچه گنبدهایی است که از این طرف و آن طرف بیرون زده‌اند. عمر بالایی ندارد. تاسیس در سال ۱۲۶۷ هجری شمسی. برای رفع نیازهای دینی کارگران هندویی که در بندرعباس مشغول کار بودند و توسط خودشان ساخته شد. این روزها دیگر هندویی در بندرعباس نیست که برای نیازهای دینی ازش استفاده کند. هنوز پابرجاست. وقتی می‌روی به بازدیدش مثل اکثر موزه‌های ایران قصه و داستانی برایش طراحی نشده و تو فقط چند بت می‌بینی و بوی عود که با رطوبت شدید بندرعباس مخلوط شده می‌زند زیر دماغت. توی مرکز ساختمان هم بت‌های اصلی برهمایی‌ها قرار دارد.

دیروز خبر آمد که معبد هندوها دچار آتش‌سوزی شده. خود معبد آتش نگرفته بود. یکی از ساختمان‌های مجاور معبد آتش گرفته بود.

۳- از سال ۱۳۳۵ به بعد جمعیت اقلیت‌های دینی و مذهبی در ایران همواره رو به کاهش بوده است. اگر در سال ۱۳۳۵ اقلیت‌های دینی (زرتشتی‌ها، کلیمی‌ها و مسیحی‌ها) طبق آمار ۱.۰۵ درصد از جمعیت ایران را شکل می‌دادند، در سال ۱۳۹۰ فقط ۰.۲درصد را شکل دادند. یعنی در طی تقریبا نیم‌قرن جمعیت اقلیت‌های دینی در ایران یک پنجم شد.

۴- اقلیت‌ها برای هر جامعه‌ای حکم ویتامین برای بدن را دارند. بعضی اقلیت‌ها شاید اگر خیلی زیاد شوند یکپارچگی جامعه را به هم بزنند. اما رو به صفر میل کردن‌شان جامعه را مضمحل می‌کند و خشونت و خشم را به طرزی غیرقابل باور افزایش می‌دهد. اقلیت‌ها همان نقطه‌ای هستند که قصه‌ها و داستان‌ها شکل می‌گیرند و قصه‌ها و داستان‌ها همان چیزهایی هستند که هر جامعه‌ای برای گفت‌وگو و ادامه‌ی حیاتش به‌شان نیاز دارد. تفاوت‌هایی که اقلیت‌ها در نگاه‌شان به جهان و ماوقع دارند باعث می‌شود خیلی‌ها بتوانند یک جور دیگر هم نگاه کنند. حضورشان امکان راه رفتن با کفش‌های دیگران را فراهم می‌کند.

اما نگاه‌هایی هست که حضورشان را برنمی‌تابد. نگاه‌هایی که شعارشان نابودی کامل است... نمی‌گویم این آتش‌سوزی‌ها از قصد بوده‌اند. حرفم این است که این آتش‌سوزی‌ها و هم‌زمانی‌شان یک نشانه است. مثل تب کردن بدن که خبر از یک نارسایی جدی می‌دهد. نمی‌دانم هم که چه‌طور می‌شود ویتامین‌های بدن دچار اضمحلال را دوباره تأمین کرد... واقعا نمی‌دانم.

  • پیمان ..

اقلیت

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی