ابریشم و نفت
هنوز نوغانداری به راه است. هنوز اولهای اردیبهشت که میشود ادارهی نوغانداری لاهیجان پارچهنوشته میزند که تخم ابریشم کیلویی فلان تومان فروخته میشود. هنوز هم خانوادههایی هستند که دو ماه برگ درخت توت میبندند به خیک هزاران کرم ابریشم تا پیله بزنند و نخ ابریشم بتنند. خیلی کم شده است. ابریشم دیگر روی بورس نیست. آنقدر کماقبال شده است که دیگر کسی لاهیجان را به نام ابریشم نمیشناسد. خیلی از لاهیجانیها هم از پرورش ابریشم چیز زیادی نمیدانند. شاید خیلیها حتی ادارهی نوغانداری لاهیجان را هم نشناسند.
اما همین ابریشم روزگاری صادرات شمارهی یک ایران بود. در دوران صفویه ابریشم حکم نفت در ایران امروز را داشت. سالانه هزاران کیلو ابریشم تولید و به بازرگانان اروپایی فروخته میشد. مرکز تولید ابریشم ایران هم در درجهی اول گیلان و مازندران و بعد خراسان بود. گیلان و مازندران به تنهایی ۶۵ درصد از ابریشم کل ایران را تولید میکردند.
ایران ابریشم میفروخت و از هلند و انگلیس و روسیه، شکر میخرید و منسوجات پشمی و کاغذ و شیشه و عینک و صابون و اشیاء لوکس... ابریشم آنقدر مهم بود که خود شاهعباس امتیاز انحصاری صادراتش را به دست گرفته بود. گیلان و مازندران را هم از چنگ حکام محلی گرفته بود و سرزمین خاصه (اراضی سلطنتی) کرده بود. خرید و فروش هم به کمک ارمنیهایی صورت میگرفت که با کشورهای اروپایی ارتباطات خوبی داشتند و البته که حق کمیسیون شاهنشاه برقرار بود. پول فروش ۲۲درصد از ابریشم صادراتی ایران یکراست به خزانهی شاه میرفت.
«هلندیها سالانه ۲۰۰۰عدل ابریشم از ایران میخریدند که به گفته شاردن بالغ بر ۵۲۵هزار پوند (۲۵۰هزار و ۴۰۰کیلو) میشد. شاه قراردادی بسته بود که سالانه ۱۰۰عدل به کمپانی هند شرقی تحویل دهد و کمپانی هم در مقابل باید ۱۲هزار کیسه شکر تحویل میداد که تماما در پایتخت (اصفهان) به مصرف میرسید.» (نقل از کتاب تغییرات اجتماعی-اقتصادی در ایران عصر صفوی- نوشتهی داریوش نویدی- ترجمهی هاشم آقاجری- نشر نی- فصل هفتم (صدور ابریشم در انحصار شاه))
سالانه ۳میلیون و ۸۱۶هزار کیلو ابریشم در ایران تولید میشد. گیلان به تنهایی ۲میلیون و ۱۶۰هزار کیلو ابریشم تولید میکرد و مرکز تولید ابریشم گیلان هم لاهیجان بود. لاهیجان در زمان صفویه حکم شهرهای نفتخیز جنوب ایران امروز را داشت. کالای خامی را تولید میکرد که باعث وارد شدن ارز به ایران میشد. حکایت بالا را هم اگر دقت کنید، خیلی شبیه حکایت فروش نفت در ایران است. نفت در خوزستان برداشت میشود، اما پول آن به تهران میرود و تماما در تهران خرج میشود...
میگویند نفت مجانی شده است. دیگر کسی نفت نمیخرد. میگویند به خاطر کرونا است که نفت بیارزش شده است. اما راستش نفت هم همان داستان نوغان و کرم ابریشم است. از رونق میافتد. تمام دم و دستگاهش تبدیل میشود به یک ادارهی کوچک در میدان ابتدایی یک شهر که تمام نوآوریاش ابریشم هیبریدی (ایرانی-وارداتی) است و چند نسل بعد اصلا به یاد نخواهند آورد که نان شب نیاکانشان وابسته به همین محصول دکوری بوده...
البته با تشبیهت به نفت شاید این شبهه تو ذهن خواننده ایجاد بشه که دقیقا مثل نفت الان خرج کل کارای کشور رو میداد.
ولی باید گفت با این که صادرات اصلی ایران بود؛ ایران صفویه خیلی فقیر بود و وضعیت خوبی نداشت و درآمد ابریشم کفافی نمیداد. البته به جز جاهایی که شاه میخواست بهشون برسه مثل اصفهان.