شاه جادهباز
دوران حکومت صفویه یکی از درخشانترین دورههای حکمرانی در تاریخ ۵۰۰سال اخیر ایران بودهاست. در بین شاهان صفوی هم شاهعباس اول گل سرسبدشان بوده. عباسمیرزایی که در ۱۷سالگی از هرات به قزوین برده شد و به جای پدرش شاه ایران شد (در سال ۱۵۸۶ میلادی) در طول چند دهه پادشاهیاش، ایران را از این رو به آن رو کرد. نبوغ حکمرانی او باعث شد تا ایرانیان در دورهی او یکی از درخشانترین دورههای تاریخ خود را سپری کنند.
اینکه شاهعباس اول چه کارهایی کرد و چه مانیفستهایی داشت همه به تشریح در کتاب «سیاست و اقتصاد عصر صفوی» آمده است. باستانی پاریزی در فصل ششم کتاب از شاردن روایت میکند که گفته است:
«شاه عباس بزرگ به تجارت سخت اشتیاق داشت و معتقد بود که بازرگانی یگانه راه ثروتمندی و آبادی کشور است.» بعد هم اضافه میکند که: «در واقع شاه عباس متوجه شد که علاوه بر درآمد کشاورزی و معادن و استفاده از منابع طبیعی، یک عامل بزرگ اقتصادی دیگر که ارز خارجی را به کشور خواهد رساند وجود دارد و آن تجارت است، زیر آنروزها منابع مهمی مثل منابع نفت وجود نداشت و اگر هم داشت آنقدر بود که درآمد منابع نفت باکو که امروز صنایع شوروی را میچرخاند، تنها مخارج درویشی یا کفن پادشاهی را اکتفا میکرد. شاهعباس میدانست که تنها تجارت است که آمال او را برآورده خواهد ساخت.» ص ۱۷۹ و ص ۱۸۰
شاه عباس برای توسعهی تجارت خارجی ایران نوآوریهایی به خرج داد:
«شاهعباس با اقلیت عیسویان که میتوانستند روابط او را با ممالک اروپایی به علت همکیشی و زباندانی تحکیم کنند رفتار بسیار ملایم داشت و خصوصا چندین هزار ارمنی را از سرحدات عثمانی و جلفا به اصفهان کوچ داد که تشکیل محلهی جلفا (در ۱۰۱۵=۱۶۰۶ میلادی) نتیجهی این مهاجرت است. شاهعباس بندر مهم هرموز (نزدیک میناب) و بندر جرون را که بعدها بهنام خود «عباسی» یا بندر عباس نامیده شد توسعه داد و امنیت آنجا را به کمک حکمرانان وفادار خود در فارس و کرمان تأمین کرد...» ص۲۰۰
اما یکی از ویژگیهای جالب شاه عباس برای من این بود که او «جادهباز» بود...:
«باید دانست که توسعهی تجارت بستگی به چند عامل داشت و مهمترین آن عبارت بود از سرمایه، امنیت و ارتباطات... در مورد سهولت ارتباطات، میبایستی اولا راههای اساسی عبور کاروانها آماده باشد، ثانیا وسایل استراحت مسافرین و بازرگانان در راهها فراهم آید و این دو منظور با راهسازی و ایجاد کاروانسراها صورت عمل به خود گرفت.
امروز، هنوز راههایی که به نام «راه شاه عباسی» معروف است در بعضی نقاط کشور شناخته میشود که در واقع جانشین عنوان «راه شاهی» میراث داریوش کبیر است.» ص ۱۸۲
جادهباز بودن شاهعباس کجا بیشتر عیان میشود؟ از اینجا:
«خود شاهعباس راه اصفهان تا مشهد را ۲۸ روزه پیاده رفت و البته این راه، راه تجارتی نبود ولی بالاخره شاه هر روزی حدود ۶ فرسنگ (یک منزل) پیاده میرفت و راه عبور او از کویر بود و ۱۹۰ فرسنگ راه رفت.» ص ۱۸۴
و مرد جاده مسلما حواسش به درختها و مناظر کنار جاده هم خواهد بود:
«شاه عباس خصوصا در حفظ جنگلها کوشا بود. روایتی شنیدم که وقتی از کویر پیاده میگذشت تا به آستان قدس رضوی مشرف شود (۱۰۱۰=۱۶۰۱میلادی) در بین راه متوجه اهمیت تکدرختهای بیابانها شد که چگونه جان مسافران و راهگذران را نجات میبخشد، گویا دستور داده بود که بعد ازین اگر کسی یکی ازین درختهای بیابانی را بیجهت قطع کند او را به قتل برسانند و این شدیدترین دستور برای حفظ جنگلها و مراتع بود که مثل قوانین دراکون آن را با خون نوشته بودند.» ص۱۶۴
شاهعباس در تمام طول دوران حکومتش جادهسازی را پی گرفت:
«چون شارع مازندران از بسیاری باران غالبا گل و لای بود و چارپایان قوافل در آن فرو میرفتند، شاه عباس به میرزاتقیخان وزیر مازندران حکم کرد از ابتدای حدود سوادکوه پلهای علی بر روی رودهای بزرگ ببندد و تمامی راه را با سنگ و گچ و آهک و آجر بسازد و خیابان پهنی احداث کند و در دو طرف خیابان درخت غرس نماید تا معبر قوافل و عابرین با وسعت و صفا شود. و تمام مخارج راه را شاهعباس خود متحمل شد و این را در سال ۱۰۳۱ هجری (=۱۶۲۱میلادی) به اتمام رسید چنانکه تاریخ انجام آن «کار خیر» میباشد.»
شاهعباس علاوه بر جادهباز، شاه کاروانسراها هم بوده:
«مهمتر از راهسازی، ایجاد کاروانسرا بود. این کاروانسراها که خوشبختانه هنوز نمونههای آن فراوان است بهترین وسیلهی آسایش مسافر و حفظ کالا و امنیت راه و تأمین آذوقه و ایجاد ارتباطات محسوب میشده است..
این افسانه که گویند شاهعباس ۹۹۹کاروانسرا ساخته است هیچ استبعادی ندارد که با واقعیت تطبیق کند. امروز به هر طرف که میگذرید نمونههای این کاروانسراها را که سبک صفوی دارد میبینید. تنها شاه نبوده که این کاروانسراها را میساخته، کلیهی امرای مقتدر او و بازرگانان و مالکان و ثروتمندان شهرستانها موظف بودهاند در بین راهها کاروانسرا بسازند و چون ظاهرا کارها با نقشه و طرح صحیح دنبالدار فراهم شده بود، یکباره در عرض مدت کوتاه در تمام ایران کاروانسراهای متعدد پدید آمد. افسانهای داریم که شاه عباس خود ناشناس به کرمان رفت و در بازگشت چون متوجه شد که در کرمانشو (نزدیک یزد) کاروانسرا نیست، به حاکم کرمان گنجعلیخان دستور داد کاروانسرایی مناسب در اینجا بسازد.» ص ۱۸۸
مسافر ناشناس جادهها بودن هم از آن افسانههاست که فقط برای یک شاه جادهباز سراییده میشود...
سلام
شرمنده دارم خارج می زنم ولی چرا عکس همجنس بازی گذاشتی؟