خوشحالی ابدی
از همان صفحهی مقدمه از کتاب خوشم آمد. نخ نامرئی تمام فصول کتاب چیزی بود به اسم شانگری لا: یکی از رؤیاییترین مکانهای روی زمین: «در سال 1933 نویسندهی بریتانیایی، جیمز هیلتون، رمانی در مورد این مکان دیدنی و عرفانی نوشت و آن را افق گمشده نامید. شانگری لا در حقیقت اوتوپیا یا آرمانشهری است که بهعنوان بهشتی زمینی هم شناخته میشود، شهری در حوالی کوههای تبت و هیمالیا که از جهان بیرون پنهان است و در آن خوشحالی ابدی است... شانگری لا واژهای سانسکریت و به معنای سرزمین آرامش و سکوت است. در بسیاری از افسانهها و متون مذهبی مردم هیمالیا از شانگری لا یادشده؛ شهری که برای دفاع از مردمش در برابر حملهی اهریمن، برای همیشه در گوشهای از هیمالیا ازنظرها پنهانشده است.»
کتاب «در جستوجوی شانگری لا» حاصل گشتوگذارهای مهدی فاضل بیگی است در استانهای شمالی کشور هندوستان: کشمیر، هیماچال پرادش و کشور نپال. در جستوجوی آرامش و خوشی سکرآوری که شانگری لای افسانهای به ارمغان میآورد.
فاضل بیگی دانشجوی دکترا بوده در حیدرآباد هند. در طول 5 سال تحصیلش در کشور هند از فرصت ویزا و اقامت در هندوستان استفاده کرده و در استانهای شمالی هند هم گشتوگذارها کرده. استانهایی که شهرهایشان در ارتفاعات بالای 2500 متر است و روستاهای سر راه گاه در ارتفاع 5000 متری بنا شدهاند.
اینکه در سفرهایت دنبال چیزی باشی به اسم شانگری لا ستایشانگیز است. نخ واحدی را پی میگیری و مطمئناً به رستگاریها میرسی. همین من را عاشق کتاب کرد. بعد که از جادهی کشمیر به لاداخ گفت دیگر دلم خواست. یکی از خوف و خفن ترین جادههای دنیا. توی یوتیوب هم در مورد خطرناکترین جادههای دنیا سرچ بزنی شماره یک اکثر فهرستها جادهی کشمیر به لاداخ است. من باید این جاده را تجربه کنم! پرسه زدنهای فاضل بیگی در فرعیهای این جاده با موتورهای 350 و 500 رویال انفیلد و بولت هوسانگیز بود.
فاضل بیگی نویسندهی خوبی نبود. توصیفهایش معمولی بودند. پیدا بود که در لحظه سفرنامه را ننوشته و با فاصلهی زمانی ثبت دیدهها کرده. میتوانست بیشتر به هیجان بیاورد. میتوانست جزئیات را بیشتر بپردازد و بیشتر تکانت بدهد. اما ایدهی سفرش و ماجراجوییهایش آنقدر بکر و خواستنی هستند که تو تا به آخر کتاب همراهش خواهی بود. چند جایی از کتاب غلطهای املایی فاحشی را میبینی، ولی باز هم ایدهی شانگری لا و سفر در کشمیر و ارتفاعات هیمالیا و نپال آنقدر جذاب است که میتوانی زیرسبیلی رد کنی.
کتاب در هر چند صفحه برای تو یک اعجاز دارد. از فارسیزبانهای ارتفاعات هیمالیا تا تپهی مغناطیسی لاداخ. از رود خروشان ایندوس تا هندوهایی که به خیار و هلو هم فلفل میزنند و میخورند و... مگر میشود از هندوستان سفرنامه نوشت و اعجاز و غرابت نداشت؟
فصل آخر کتابش از یک ایده و پروژهی دیگر صحبت میکند؛ ایدهای که از دیدن یک مجموعه عکس به ذهنش رسید؛ مجموعه عکس فارسیزبانان هیمالیا در مورد تاجیکهای چینی منطقهی تاشکرگان ناحیهی سین کیانگ در شمال غربی چین. مجموعه عکسی از رضا دقتی که متأسفانه فاضل بیگی توی کتابش به او اشاره نکرد. ایدهی سفرهای بعدیاش هم جذاب بود: فارسیزبانان بام دنیا.
مهدی فاضل بیگی سایت ندارد. وبلاگ ندارد. اما توی اینستاگرامش از سفرهایش عکس و فیلمهای کوتاه میگذارد. تمام عکسهای سیاهوسفید کتاب در جستوجوی شانگری لا را در اینستاگرامش میتوان دید. عکسهای پروژهی جدیدش هم فوقالعاده جذاباند. آنقدر جذاب که انتظار برای چاپ سفرنامهی جدید مهدی فاضل بیگی بیهوده نباشد.