فقط «بیست و سی» مسئول خبرهای بد باشد
وقتی نام «سعید طوسی» را میشنوید یاد چه چیزهایی میافتید؟ قاری قرآن، جلسات آموزش قرائت قرآن به نوجوانان پسر، تجاوز، پروندهی قضایی، بیبیسی؟
مطمئناً این به یادتان میآید که پروندهی تجاوز او در جلسات آموزش قرآن به نوجوانان چند سال در قوهی قضاییه باز بوده و بهمحض علنی شدن در رسانهها او تبرئه شد. کاری نداریم که این اتهام واقعیت داشته یا نداشته. کاری نداریم که این اتهام راست بوده یا دروغ. ما در حد قضاوت نیستیم. فقط میدانیم که پروندهاش در قوه قضائیه از سال 1390 باز بود. بعد همزمان با مصاحبهی شاکیان او با بیبیسی پروندهاش مختومه و او تبرئه شد. بعدازآن هم رئیس یکی از قوا هم تمامقد پشتش ایستاد و درج هرگونه خبر علیه او را جرم اعلام کرد. میخواهم بگویم آخرش روشن نشد که آن اتهام واقعیت داشته یا نه.
یک پیش فرضی در حاکمیت ایران وجود دارد که اگر خبر یک رسوایی یا فساد از زبان رسانههای غیرخودی اعلام شود، آن رسوایی و فساد را نباید پذیرفت. حتی در مواردی مشاهده میشود که چون بیبیسی یا صدای آمریکا یک فساد را بیان کردهاند پس آن فساد مشروع است و باید به فاسد جایزه هم بدهیم.
اتفاقات اجتماعی بهیکباره رخ نمیدهند. سیستمهای اجتماعی خلقالساعه نیستند. همگی روند دارند. بازخورد دارند. یک اتفاق کوچک میافتد. سیستم یک واکنشی نشان میدهد. واکنش بعدی مسلماً همزمان اتفاق نمیافتد. تأخیر جزء جداییناپذیر همهی سیستمهای اجتماعی است.
خبر تبرئهی سعید طوسی در بهمنماه سال 1396 منتشر شد؛ و حالا با تأخیری 4 ماهه شاهد واکنش سیستم اجتماعی به آن ماجرا هستیم: تجاوز یک ناظم مدرسهی غیرانتفاعی در منطقهی 2 تهران به 8 دانشآموز پسر. اگر سعید طوسی میتواند چرا ما نتوانیم؟!
در سال 1390 تلگرام وجود نداشت. اینستاگرام هم نبود. خیلیها هنوز گوشیهای تلفن همراهشان اینترنت نداشت. اما در سال 1397 دیگر چنین خبری نمیتواند مسکوت بماند. نمیتواند 5 سال در سکوت مدفون شود و آخرش بیبیسی آن را علنی کند. رسانههای اجتماعی آن را علنی کردند. نمایندگان مجلس شورای اسلامی واکنش نشان دادند. وزیر آموزشوپرورش به مجلس فراخوانده شد و بعد رهبری به ریاست قوه قضاییه دستور داد پس از محاکمه، در اسرع وقت حدود الهی در رابطه با متهمان اجرا شود.
راستش نمیدانم چه بگویم... فقط دارم میبینم که نگاه «رویداد محور» جای نگاه «روند محور» را گرفته است. انگار کسی نگاه نمیکند که داستان از کجا شروعشده. من هم ادعا نمیکنم که میدانم داستان از کجا شروعشده. مطمئناً قبل از قصهی سعید طوسی همداستان شروعشده بوده. کسی که میخواهد روندمحور نگاه کند باید تحقیق کند. ولی اینکه اتفاقی بیفتد و تو بلافاصله بخواهی سروته مسئله را هم بیاوری...
شاید یکی بگوید جلوی ضرر را هر وقت بگیری فایده است. ولی مشکل من اینجاست که ما باید یک سیستم روبهرو هستیم. هیچ معلوم نیست که این سیستم در واکنش به رویداد اول چه پاسخهای دیگری را هم داده است. پاسخهایی که شاید هیچکداممان خبردار نشدهایم. هیچ معلوم نیست که سیستم درجاهای دیگر واکنشهای دهشتناکتری را نداده باشد. مشکل من اینجاست که اگر آن ناظم مدرسه را اعدام هم کنند بازهم احساس عدالت به من دست نمیدهد. مشکل من اینجاست که اتفاقاً اگر آن ناظم مدرسه را اعدام کنند پیش خودم احساس میکنم که ظلم و بیعدالتی بیشتری حکمفرما است...
بیزحمت دنبال کنین
ممنون