کسی از بیمه اسمی نیاورد!
نکتهی عجیب برای من این بود که هیچکس از بیمه نام و نشانی نیاورد. انگار که در ایران بیمه با حادثه قرابتی ندارد. شاید هم از کمسوادی است. بیمه هم مثل هزار امر روزمرهی دیگر در هیچ کجای برنامههای آموزشوپرورش که چه عرض کنم, در برنامههای آموزش عالی هم قرار ندارد. ما یاد میگیریم که ازنظر فلسفی چند دیدگاه در مورد انقلاب اسلامی ایران وجود دارد اما یاد نمیگیریم که چند نوع بیمه داریم و هرکدامشان به چه دردی میخورند. از چفت و چول بودن شرکتهای بیمهای هم هست البته. آن را در یک نوشتهی دیگر به خدمتش خواهم رسید.
الآن یک سال و نیم میشود که تجربهی بیمههای مهندسی و انرژی را گذاشتهام توی کشو تا خاک بخورد. ولی خب, دود همیشه از کنده بلند میشود...
حادثهی اسلامشهر برعکس تمام مصاحبههای صداوسیما یک حادثهی بیمهای بود. برای همهی عملیات عمرانی بیمههای مهندسی اجباری است. بیمههای مهندسی هم دو بخش دارند. یک بخش مربوط به خود پروژه است و مبلغ قرارداد پروژه و یک بخش هم مربوط به اشخاص ثالث شامل مالومنال و دیه و هزینههای درمانی اشخاص ثالث.
بخش اول برای اینکه قرارداد بین کارفرما و پیمانکار قانونی شود اجباری است و بخش دوم همبسته به نظر کارفرما و پیمانکار دارد. پیمانکار بیتجربه دوست ندارد پول بیمهاش زیاد شود. بخش دوم را میپیچاند, ولی پیمانکار باتجربه میداند که اصل کار بیمه مربوط به شخص ثالث است و آن را هم بیمه میکند.
50 تا خانه آسیب دیدهاند, 12 نفر راهی بیمارستان شدهاند. چرا؟ چون براثر اجرای یک پروژه مهندسی برای آنها حادثه به وجود آمد. آنها شخص ثالث پروژه بهحساب میآیند. اما باید دید بیمهنامهی پروژه چطوریهاست؟ آیا شخص ثالث را پوشش داده؟ تا چه سقفی؟ تا چند نفر؟
بیمه چیز عجیبی است. یک برگه کاغذ است با چند بند نوشته که میتواند نجاتبخش باشد یا بهدردنخور... میتواند در اسرع وقت خانههای آدمهای آسیبدیده را تعمیر کند و پولش را بدهد. اما یک کارکرد دیگر هم دارد: جلوی خرکاری پیمانکارها را میگیرد. چطور؟
اصطلاح مشهوری داریم به اسم دید پیمانکاری. دید پیمانکاری یعنی بزندررو, یعنی بساز بنداز, یعنی یه جوری سر و تهش رو هم بیار و پولو بگیر و برو سراغ پروژه بعدی, یعنی گور بابای کار درستودرمان و با دقت و با رعایت موارد ایمنی. بیمهایها ولی میتوانند تا جای ممکن جلوی این کار را بگیرند.
مثلاً من که بیمه مهندسی بودم, توی بیمهنامههای عمرانی یک بند اضافه میکردم که «باید پیمانکار قبل از شروع پروژه تمام نقشههای گاز و آب و برق و فاضلاب و مخابرات را از سازمان مربوطه بگیرد و در اطراف لولههای گاز و تأسیسات سایر سازمانها حتماً حفاری دستی انجام دهد». این بخش که باید از سازمانهای مربوطه استعلام کند در پیمان هر پروژهای هست. اما من که بیمهگر بودم با آوردن آن بند اجازه نمیدادم که پیمانکار بپیچاند. دست و بالش را میبستم. نمیگذاشتم جفتکچارکش بندازد و با بیل مکانیکی بیفتد به جان خیابانها. این را از آقای محمودی یاد گرفته بودم که آمریکا بیمه خوانده بود و عمری را در این کار گذرانده بود.
حادثهی اسلامشهر هم به خاطر همین دید پیمانکاری اتفاق افتاده. پیمانکار حال و حوصله ندارد روند پروژه آرام باشد. دوست دارد سریع با بیل مکانیکی کندهکاری کند و پیش برود. او فقط میخواهد هر چه زودتر به پول پروژه برسد... من نمیدانم آن بیمهنامهای که دستش دادهاند آیا این بند را داشته یا نه. متأسفانه همانقدر که پیمانکارهای احمق زیادند, بیمهایهای احمق هم زیادند. ممکن است این بند را نیاورده باشند و بخش دوم را هم بیمه کرده باشند و خسارت همهی آن خانهها را هم بدهند.
مممم... خیلی پیچیده شد؟ ببخشید. میخواستم بگویم بیمهها خیلی مهماند و اصلاً دیده نمیشوند و اینکه تکتک کلمات در یک بیمهنامه معنا و مفهوم دارند و اصلاً نمیشود سرسری از رویشان گذشت. یادباد روزگاران یاد باد و این حرفها.