کلمهها با من شوخی دارند
نمیدانم کدام ننهقمری این را توی روستا جا انداخت که باید آگهی ترحیم و عرض تسلیتها روی کاغذهای A4 در تعداد زیاد چاپ شود و به هنگام مراسم ختم در مسجد پخش شود. مراسم سالگرد شوهرخاله و مادربزرگم هم همین بساط بود.
صاحبمجلس باید قبل از آمدن اهالی روستا به مسجد آگهیهای ترحیم را دورتادور مسجد روی فرشها بگذارد (جلوی هر 6-7 نفر باید حداقل یک آگهی ترحیم باشد، با این قانون که هر کس با دراز کردن دست بتواند به آگهی ترحیم برسد).
بعد که مجلس شروع میشود نوبت پخش آگهیهای عرض تسلیت است. هر کسی بسته به نوع و درجهی ارادتش جملاتی حاکی از شراکت در غم و اندوه با چاپ رنگی یا سیاهوسفید چاپ میکند و جلوی هر 4-5 نفر یکی قرار میدهد. حالا تصور کن 6-7 نفر در هر مجلسی به نمایندگی از خاندانشان این کار را میکنند. طوری که در پایان مجلس میبینی علاوه بر فرشهای دستباف و ماشینی، فرشی از کاغذ هم کف مسجد پهن شده!
یک بار اعتراضکی کردم که نکنیم این کار را. حیف کاغذ نیست؟ گفتند رسم است و اگر این کار را نکنی توی دکان و قهوهخانه غیبت میکنند و پیرمردها و پیرزنهای روستا وقتی میبینندت تیکه میاندازند که فلانی مخالف این کار بود.
فرهنگسازی و تغییر فرهنگ کار پدر در آوری است. خاطرات من در این زمینه خود در مقال دیگری میگنجد. تنها کار مفیدی که توانستم بکنم این است که وقتی مجلس تمام میشود عین قرقی میپرم تمام کاغذ A4ها و A3 ها را جمع میکنم. میاندازم صندوقعقب ماشین تا بهعنوان کاغذ یکرو سفید ازشان استفاده کنم. در هر مجلس حداقل 200 کاغذ یکرو سفید در قطع و اندازههای مختلف کاسب میشوم. اصلاً هر بار مجلس ختمی در مسجد روستا برگزار میشود، من میپرم میروم مسجد که کاغذ جمع کنم!
امروز صبح که داشتم برای خودم کتاب لغت زبان میخواندم، واژهها را روی یکی از این کاغذهای آگهی ترحیم رونویسی و تمرین میکردم. بعد کلمههای هممعنا را دستهدسته نوشتم و کاغذ را تکهتکه کردم که مرورش بعدها سادهتر باشد. یکلحظه یکی از برگهها را ناخودآگاه برگرداندم و جا خوردم.
انگار کن موریانهای تمام بندهای یک معاهده را خورده باشد به جزء کلمهی مقدس آن معاهده را.
تکه کاغذ A3 را هی نصف کرده بودم و نصف کرده بودم؛ تا آن جا که فقط 3 تا کلمه روی هر تکه جا شود. بعد توی این نصف کردنها آن کلمهی مقدس نه از نیمهی افقی پاره شده بود و نه از نیمهی عمودی: «مادر» با تمام شکوهش با فونت قرمزرنگ از تمام آن تا شدنها و پاره شدنها صحیح و سالم آمده بود بیرون!
کلمات پشت مادر چه کلمههایی بودند؟ اینها: Impatient-Fretful-Anxious.
این اتفاقات تصادفی بدجور آدم را میگیرند...