افغانی کشی
رمان ایرانی خوب حال آدم را جا میآورد و «افغانی کشی» کتابی بود که دیروز حال اساسی به من داد. کمکم کرد که از خودم جدا شوم و یک صبح تا غروب غرق شوم در ماجرایی پر از هیجان و دلهره و عشق و خواستن.
چرا از افغانی کشی خوشم آمد؟
1- افغانی کشی یک رمان غیرتهرانی است.
اولین دلیل همین بود. راستش من دیگر حالم از داستان کوتاهها و رمانهای تهرانی به هم میخورد. داستانهایی که روایت کات کردنها و به هم پیوستنهای پیدرپی آدمها در شهرهای بزرگ هستند، دلمردهاند، قهرمان ندارند، بیعرضگی و ناتوانی از سرتاپایشان را گرفته، حرکت نمیکنند، خروج از مرزهای ایران را تقدیس میکنند و... در یک کلام اگر بخواهم بگویم 80 درصد داستان کوتاهها و رمانهای ایرانی نشر چشمه و امثالهم. کتاب هایی که بوی گند تکرار می دهند و خودشان هم می دانند و زور می زنند با بزک دوزک فرم خوشگل کنند و البته که نمی توانند.
افغانی کشی نه به لحاظ جغرافیایی و نه به لحاظ شخصیتها بههیچوجه تهرانی نبود. کرمانی بود. شخصیتها و کردارها و ویژگیهایشان بههیچوجه تهرانی نبود.
رسول محبی: جوان کرمانی. رانندهی آژانس. تجربهی زندان به خاطر مهریهی زنش او را تنهاتر و منزویتر از هر وقت دیگری در زندگیاش کرده. زنی که باقی مهریه را بخشید و او هم طلاقش داد و تصمیم گرفت دور هر چه زن است خط بکشد و در شروع رمان قرار است فیروزه و مادرش را برساند به زاهدان.
فیروزه: دختری با زیبایی خیرهکننده که از پدر و مادری افغان در ایران متولدشده. تمام عمرش را ایران بوده. در ایران دانشگاه رفته. دوست دارد خودش را ایرانی بداند. ولی شناسنامه ایرانی ندارد. دوستپسرش یکی از همکلاسیهای دانشگاهش بود. ولی حاضر نشده بود با او ازدواج کند و حالا قرار است به تصمیم خانواده با مادرش برود به افغانستان تا با پسرعمویش در افغانستان ازدواج کند... باید برود زاهدان، بعد مرز و بعد افغانستان... دوست ندارد از ایران برود و همین نخواستنش موتور محرک رمان است...
مادر فیروزه: زنی پشتون که فارسی حرف زدن بلد نیست و نمادی است از تمام رنجهایی که نسل اول مهاجران افغان در ایران دیدهاند.
زن رسول: نام ندارد و همان بهتر که نام ندارد. تیپ معمول زنهای ایرانی: پرحرف. زیادهخواه با مهریهی سنگین. مهریهای که به خاطرش رسول را به زندان میاندازد.
مهتاب: دختر اهل روستای تاریک ماه. لیسانسهای که به روستا و خانهی پدری برگشته و بیکار است. لیسانس گرفته، ولی به خاطر لیسانسش در روستا کسی به خواستگاریاش نمیآید. دختر لیسانس گرفته را دختر شهری و پررو میدانند. لیسانس گرفته و کار پیدا نمیکند... و حالا دربهدر شوهر است تا حداقل طعم یک زندگی معمولی را بچشد.
گارسون رستوران، رانندهی کامیون، عموی فیروزه، مرتضی و...
2- افغانی کشی یک رمان جادهای است.
زمستان است. فیروزه و مادرش باید به زاهدان بروند. اما در سیاهزمستان اتوبوس برای آن روز نیست. رسول قبول میکند که در مقابل کرایهی نسبتاً بالایی آنها را دربست برساند به زاهدان. سوار ماشین رسول میشوند و رمان شروع میشود.
رسول است و یک جادهی کویری طولانی که پر است از خطر. مسافرانش معمولی نیستند، یک دختر زیباروی افغان است و مادرش. شروع دلهرهی این جاده در رستوران بینراهی است. جایی که گارسون رستوران به رسول پیشنهاد میدهد که بیا این مادر و دختر افغان را خفت کنیم. افغانها همه جایشان پر از پول است. رسول از همینجا قهرمان میشود. نمیپذیرد و خطر چاقو خوردن را به جان میپذیرد و با فیروزه و مادرش فرار میکنند. سرعتهای نجومی و جادهی یخبندان کویری.
بعد سرمازدگی رسول و خطر مرگ... فیروزهای که طی مجموعهای از حوادث مجبور میشود کنارش بخوابد و با گرمای تنش او را زنده نگه دارد... طوفان شن و...
اما فقط رسیدن به زاهدان نیست. اصل ماجرا در راه برگشت رسول اتفاق میافتد...
شروع فصل "چاقو" تکاندهنده است. بهشدت من را یاد آن سکانس از فیلم چهارشنبهسوری انداخت که حمید فرخ نژاد توی ماشینش منتظر نشسته بود و یکهو پانته آ بهرام در شاگرد را باز کرد و توی ماشین نشست. به همان غافلگیری...
ولی شروع فصل "چاقو" علاوه بر غافلگیری آدم را هیجانزده هم میکرد...
و دوباره یک جادهی زمستانی کویری... جادهای که خلوت خلوت است و تویش آدمها همدیگر را خیلی خوب میشناسند... اوج داستان وقتی است که گارسون رستوران با سمندش میافتد دنبال رسول... خودش را گرگ جاده میداند و وحشیانه حمله میکند...
3- افغانی کشی یک رمان سفر قهرمان است
این را بعداً توی یک نقد خواندم و بیشتر از کتاب لذت بردم:
[خطر لو رفتن داستان!]
"ارتباط جالبی که بین مراحل داستان این رمان با ساختاری موسوم به «سفر قهرمان» وجود دارد.
مراحل سفر قهرمان را میتوان با جزئیات دقیقتر در کتاب «The Writer’s Journey» نوشته کریستوفر وگلر یافت. این کتاب در کشور ما توسط نشر نیلوفر با عنوان ساختار اسطورهای در داستان و فیلمنامه منتشرشده است.
وگلر در این کتاب سفر قهرمان را در 12 مرحله مورد بررسی قرار میدهد که عبارتاند از:
1-دنیای عادی 2-دعوت به ماجرا 3- رد دعوت 4- ملاقات با مرشد 5-عبور از استان اول 6-آزمون؛ پشتیبان و دشمن 7-رویکرد به درونیترین غار 8-آزمایش 9- جایزه (تصرف شمشیر) 10- مسیر بازگشت 11- تجدید حیات و 12- بازگشت با اکسیر.
«افغانی کشی» شامل همه این مراحل است که نشان میدهد نویسنده این رمان احاطه خوبی بر ساختارهای کلاسیک و مدرن دارد و در کنار آن از ساختاری که ولادیمیر پراپ در بررسی قصههای پریان به آن دست یافت، نیز غافل نبوده است.
دنیای عادی ابتدای قصه همان زندگی رسول بهعنوان راننده آژانس است که به زندگی ساکت و بیهیاهوی خود عادت میکند.
دعوت به ماجرا یا پیشنهاد به سفر زاهدان و پس از آن افغانستان در بدو امر برای فیروزه یا همان شخصیت نقش مکمل قهرمان این ماجرا اتفاق میافتد.
با نبودن اتوبوسی که قرار بوده فیروزه و مادرش را به زاهدان ببرد، مرحله رد دعوت را پشت سر میگذاریم.
قرار است فیروزه با خودروی شخصی به زاهدان برده شود، رسول به عنوان راننده توسط پدر فیروزه برای رساندن دخترش به زاهدان استخدام میشود، یعنی بخش ملاقات با مرشد را هم در این داستان پیش روی داریم.
در لحظهای که رسول با فیروزه و مادرش وارد رستورانی در شهر بم میشوند، در حال عبور از مرز بین دنیای عادی و دنیای خاص هستیم، یعنی عبور از استان اول. رسول با ورود به رستوران گویی پا به دنیای جدیدی میگذارد. او قرار است با دوست و دشمن و قواعد این دنیا آشنا شود.
آزمون اولیه قهرمان هم بلافاصله در همین رستوران رخ میدهد. کارگر رستوران قصد دزدی از فیروزه و تجاوز به این دختر افغان را دارد و میخواهد رسول را هم با خود همراه کند ولی رسول از این آزمون سربلند بیرون میآید و فیروزه را از مهلکه به در میبرد.
رسول با رانندگی سریع برای فرار از دستان کارگر رستوران در معرض تصادف قرار گرفته و بعد هم دچار سرمای هوا میشود که این بخش معادلی است از رویکرد به درونیترین غار. ولی رسول که دچار سرما گزیدگی شده است، در شبی سخت با مرگ دستوپنجه نرم میکند و روز بعد که چشم به روی حیات میگشاید، مرحله آزمون سخت را پشت سر گذاشته است و حال باید جایزه مقاومت خود را در شب جانفرسا دریافت کند و چه جایزهای بهتر از علاقه و اعتماد فیروزه برای رسول میتوان نام برد؟ هرچند رسیدن به زاهدان و پایان سفر سخت و دریافت دستمزد سفر هم جایزه دیگری برای قهرمان ماست.
بازگشت از زاهدان تا کرمان همان مسیر بازگشت ساختار کمپبل است و درگیری نهایی با کارگر رستوران و زخمی شدن رسول و از دست دادن خون زیاد و درنهایت زنده ماندنش همان تجدیدحیاتی است که نتیجه فراگرفتن درسهای دنیای خاص است.
زخمی شدن قهرمان اسطورهای و کلاسیک بخشی است که پراپ در بررسی قصههای پریان از آن به عنوان «داغ گذاشتن» نام میبرد و درنهایت رسول یا همان قهرمان ما با اکسیری ناب باز میگردد؛ اکسیری ملهم از عشق و دلیری.
4- مضمونهای رمان افغانی کشی...
سفر قهرمان که مضمون اصلی و والای رمان است.
تنهایی رسول و ناتوانیاش در ارتباط برقرار کردن با دیگران.
نسل دوم افغانها در ایران. دختران و پسرانی که در ایران متولدشدهاند، در ایران بزرگشدهاند، در ایران دانشگاه رفتهاند، با بردهای تیم ملی فوتبال ایران شاد میشوند، مراسم محرم را عاشقانه دوست دارند، همه جوره ایرانیاند، ولی حکومت و جامعهی ایران آنها را نهایتاً ایرانی نمیداند. این بحران هویت وحشتناک را بهخوبی افغانی کشی به تصویر کشیده.
معضل مهریهی بالای زنهای ایرانی و طلاق و زندان رفتن افرادی که بههیچوجه بزهکار نیستند.
روابط دختر پسری در ایران و بیقیدی پسرها.
لیسانسها و تحصیلات عالی بیخود و نابود کردن جوانانی که با لیسانس و فوقلیسانسشان نه میتوانند کار کنند و نه میتوانند یک زندگی عادی مثل بقیهی مردم داشته باشند.
مشاغل غیرقانونی در ایران مثل افغانی کشی.
و...
انصافاً یک کلاس درس علوم اجتماعی هم هست این افغانی کشی محمدرضا ذوالعلی...