مستندسازی-3
تجربه کردن یک داستان است و این که از تجربهها چه چیزهایی یاد بگیری داستانی دیگر. شاید مهمتر از خود تجربه این باشد که چطور و چه چیزهایی از آن تجربه یاد بگیری. چه طور یادگرفتنیها را مستندسازی کنی. چطور مسیر یادگیری از تجربه را بلد باشی. اینها به مراتب مهمتر از خود تجربه کردن هستند...
پلاسکو آتش گرفت و فرو ریخت. فیلمهایی از ترافیک غیرانسانی تهران با این هدف منتشر شد که مردم ایران چه قدر نفهماند که برای آمبولانس و ماشین آتشنشانی راهی را که وجود ندارد باز نمیکنند. شرکتهای بیمه زور زدند در سریعترین وقت ممکن بیچونوچرا و بی دنگ و فنگ و بی هیچ تحقیق و تفحصی خسارتها را پرداخت کنند. برای مدتها مردم ایران ایستگاههای آتشنشانی در تمام کشور را غرق گل و پارچه و قدردانی کرده بودند. شهدای این حادثه در نقطهی خوبی از بهشت زهرا دفن شدند. انتقامگیریها و بهرهبرداریهای سیاسی هم به حد کافی صورت گرفت. ولی ته ماجرا به جز وقایعنگاری روزنامهنگارها برای ویژهنامههای آخر سالشان و ذکر مصیبت مجریهای دوزاری تلویزیونی چه چیزی ثبت و ضبط شد؟
شاید اگر گزارش موسسهی "مهندسان و معماران برای حقیقت 11 سپتامبر" آمریکا در مورد واقعهی پلاسکو را نمیخواندم اینقدر از ناتوانی در مستندسازی نمیسوختم. گزارشی 20 صفحهای که با نام "فروپاشی ساختمان پلاسکو در تهران" یک ماه بعد از حادثه منتشر شد. "موسسهی مهندسان و معماران برای حقیقت 11 سپتامبر" سازمانی است که بیش از 2750 مهندس و معمار زبده با آن همکاری میکنند و برای فهم نکات مهندسی انفجار و ویرانی ساختمانهای تجارت جهانی در 11 سپتامبر 2001 تأسیس شده است.
توی مقدمهی گزارششان به تراژدی بودن حادثهی آتشسوزی و فروریختن ساختمان پلاسکو برای جامعهی ایران اشاره کرده بودند و بعد گفته بودند که وظیفهی اخلاقی سازمانشان حکم میکند که با استفاده از دانش تیم شان به بررسی علمی حادثهی پلاسکو بپردازند. در صفحهی آخر گزارششان هم اشارهای به کمیتهی حقیقتیاب رئیسجمهور روحانی کرده بودند و اظهار امیدواری که ان شاءالله این کمیتهی حقیقتیاب به نکات علمی اشارهشده در گزارش هم توجه کند... هدف از گزارششان کمک به مردم ایران برای فهم دلایل واقعی حادثه بود. گزارش شاید در مقیاس گزارشهای ایران خیلی کوتاه به نظر بیاید: فقط 20 صفحه. ولی این گزارش 20 صفحهای حاصل همکاری 6 نفر بوده است. همهی تحلیلها هم بر اساس فیلمهای گوناگونی که از زاویههای متعدد گرفتهشده بود و عکسهای منتشره صورت گرفته. هیچکدامشان در ایران نبودهاند، اما آنقدر دانش داشتهاند که بر اساس فیلمهای ثبتشده دلیل بیاورند و بگویند چه اتفاقاتی در ساختمان رخ داده... استانداردهای آتشسوزی NFPA 921 آمریکا مرجع اظهار نظرشان است.
برای علت فروپاشی ساختمان پلاسکو فرضیههای گوناگونی مطرح کرده بودند و بر اساس دادههای موجود فرضیهها را تحلیل کرده بودند. مثلاً این ادعا را که بر اساس شعلههای آتش اسکلت ساختمان مقاومت خود را از دست داده بود این طوری تحلیل کرده بودند: آتشسوزی در طبقات 9 به بالا اتفاق افتاده بود و طبقات زیر 8 اصلاً درگیر آتش نبودند. آتشنشانی متأسفانه طبقات درگیر در آتش را پوشش کامل نداده بود و خنک کاری جزئی صورت گرفته بود. ولی دمای ساختمان غرق در آتش بالاتر از 650 درجهی سانتیگراد نرفته بوده. این یعنی که اسکلتها به 50 درصد مقاومت خود رسیده بودند و اگر دما دو برابر میشد تمام مقاومت خود را از دست میدادند. سازه کلاف بندیهای قدرتمندی داشته و ستونها با 50 درصد استحکامشان هم میتوانستند بار ساختمان را تحمل کنند. از طرفی طبقات زیر 8 هم اصلاً درگیر آتش نبودند و با تمام استحکام میتوانستند بار طبقات بالایی را تحمل کنند. بنابراین این فرضیه که آتش به خودی خود باعث از بین رفتن استحکام ساختمان و فروریختن آن شده فرضیهای کافی نیست.
آنها فیلمها را بهدقت بازبینی کرده بودند. حتی صداهای انفجار را هم تحلیل کرده بودند. مثلاً دیدن منبع انفجارهای نامشخصی در طبقات 3 تا 6 درست قبل از فروریزش ساختمان یکی از اصلیترین نشانهها برای این فرضیه بود که در دل ساختمان انفجاری رخ داده و استحکام ساختمان را به ناگهان از بین برده ... اینکه منبع این انفجارها در طبقات 3 تا 6 چه چیزی بوده اطلاعات بیشتری را نیاز دارد. شاید منابع سوختی نگهداری شده در دل ساختمان... البته شاید...
برای من بیش از اطلاعاتی که در گزارش بوده، اسلوب نوشتن گزارش (ترتیب ارائهی مطالب، کوتاهی گزارش، دقیق بودن گزارش، عکسها و گرافیک و...) ، سرعت عملشان، سعیشان بر مستند حرف زدن بر اساس دادههای موجود و از همه مهمتر اهمیت شیوهی یاد گرفتن از یک تجربه یادگرفتنی بود.