Awkward
چهارراه پایین خانهی ما دوربین عابر پیاده دارد. کافی است رانندهای دست از پا خطا کند و وقتی که چراغ قرمز است، کمی به حریم خط عابر پیاده تجاوز کند، دوربین با بیرحمی تمام فلش میزند. فلش زدن دوربین مثل رعد و برق آسمانی میماند. خشک میکند و صدای جلز ولزش کمتر از یک هفتهی بعد به گوش میرسد: 100 هزار تومان جریمهی ناقابل. دیگر اهل محل میدانند که برای رد شدن از چهارراه نباید عجله کنند و باید حریم خط عابر پیاده را حفظ کنند. برای عابر پیادهای مثل من این رفتار زورکی رانندهها خیلی دلچسب است.
امشب این دست چهارراه که دوربین ندارد ایستاده بودم.منتظر سبز شدن چراغ عابر پیاده بودم که صدای آژیر ماشین آتشنشانی نزدیک و نزدیکتر شد. رسید به آن سمت چهارراه که دوربین دارد. ردیف اول ماشینهای پشت چراغ قرمز پر بود. ماشین آتشنشانی نمیتوانست رد شود. صدای آژیرش گوشخراش بود. سپر به سپر چسبانده بود به پرشیایی که خط مقدم چهارراه ایستاده بود.
موقعیت دوگانهای اتفاق افتاده بود. رانندهی پرشیا از جایش تکان نمیخورد. ماشین آتشنشانی با آژیر گوشخراشش پشت پرشیای سفید رنگ داشت خودش را میکشت. ولی پرشیا از جایش تکان نمیخورد. حتم اتفاقی افتاده بود. حتم جایی آتش گرفته بود. حتم 10 ثانیه تاخیر هم برای ماشین آتشنشانی جایز نبود. ولی گیر کرده بود پشت پرشیای سفیدی که جرئت نداشت از خط عابر پیاده رد شود تا راه برای کامیون آتشنشانی باز شود. اگر از خط رد میشد یک کار انسانی میکرد. ولی قیمتش 100 هزار تومان جریمهی عبور از چراغ قرمز بود.
آن دوربین بالای سر این چیزها را نمیفهمید. او یک ماشین بود و ماشین قدرت قضاوت اخلاقی ندارد. نمیتواند استثنائات را بفهمد. رانندهی پرشیا سر یک دو راهی اخلاقی سنگین و پرهزینه گیر کرده بود. اگر راه نمیداد مسئول پنهان خیلی از اتفاقات بود. اگر راه میداد 100 هزار تومان جریمه میشد و چه کسی به جز خودش باید این 100 هزار تومان جریمه را پرداخت میکرد؟
چراغ قرمز طولانی بود و او باید تصمیم میگرفت. و من گوشم از شدت آژیر ماشین آتشنشانی داشت کر میشد. رانندهی کامیون از پشت بلندگو داد زد که آقای محترم برو کنار تا ماشین آتشنشانی رد بشه. و رانندهی پرشیا دستپاچه از ماشین پیاده شد! پیاده شد و به رانندهی کامیون آتشنشانی دوربینهای بالای چهارراه را نشان داد. ولی اصلا توجیهپذیر نبود... سوار ماشینش شد و دو دستی به فرمان چسبید. ماشین آتشنشانی تمام چهارراه را از شدت آژیرش کر کرد. و آن قدر آژیر کشید تا 3 دقیقه بعد چراغ سبز شد و پرشیا حرکت کرد و راه برای عبور ماشین آتشنشانی باز شد.
در این تاخیر 3 دقیقهای چند نفر جانشان را از دست دادند؟ آیا ارزشش را دارد که آدم به خاطر عبور یک ماشین آتشنشانی 100 هزار تومان هزینه بپردازد؟ اگر آن آدم درآمد پایینی داشته باشد و 100 هزار تومان حقوق 3روز کارش باشد چه؟ آیا دوربینهای کنترل خط عابر پیاده برای حفظ جان شهروندان مناسباند؟
میگویند بعد از انقلاب صنعتی و انقلاب اینترنت، انقلاب رباتها در پیش است. موجودات دستساختهی انسان که قرار است زندگی را به کام بشریت شیرینتر کنند. ولی آیا با رشد حضور رباتها بار انسان بودن بر دوش نوع بشریت سنگینتر نمیشود؟!