تناقض
به ایستگاه تاکسی که رسیدم ماشینی نبود. بعد از چند ثانیه صف شکل گرفت. 4 نفر منتظر تاکسی بودیم. بعد از 30 ثانیه همزمان دو ماشین رسیدند. یک پیکان سبز که تاکسی خطی بود و کنار خیابان ایستاد و دیگر دور نزد که وارد ایستگاه تاکسی شود. بوق زد که بیایید سوار شوید. و یک تندر 90 که وارد ایستگاه شده بود.
قبلا دیده بودم که تاکسیهای خطی از سواریهایی که وارد ایستگاهشان میشوند و مسافرهایشان را میدزدند خیلی ناراحت میشوند. بعد از فرصتطلبی رانندهی تندر 90 خوشم نیامد. تندر 90 جلوی پایم توی ایستگاه ایستاده بود. سوار نشدم. چند قدم تا کنار خیابان رفتم و سوار پیکان سبز رنگ شدم. نفر بعدی هم مثل من آمد سوار پیکان شد. اما 2 نفر دیگر رفتند سوار تندر 90 شدند. تندر 90 ماشین راحتتری بود. 3 کیلومتر مسافرت را سوار یک ماشین راحتتر شدن خودش یک جور ارزش است. خلاصه دو ماشین همزمان پر شدند و حرکت کردند. به خودم گفتم کار درستی کردهام. این پیکان سبز خطی است. شغلش همین است. برای مسافر سوار کردن مالیات میدهد. بیمهی ماشینش بیمهی تاکسی است و از بیمهی سواری گرانتر. آن تندر 90 نه مالیات میدهد و نه بیمهی گرانتر خریده است. او دارد از یارانهی بنزین مفت مفت استفاده میکند.
بعد به این فکر کردم که واقعا کار درستی کردهام؟ پیکان سبز سر پا بود. برای آن مسافت 3 کیلومتری ناراحت نبود. به راحتی تندر 90 نبود. ولی ناراحت هم نبود. ولی هر کاریاش میکردی پیکان بود. مصرف بنزینش بالا بود. دو برابر آن تندر 90 بنزین میسوزاند... جالبش این بود که همزمان که به این فکر میکردم رادیو خبری اعلام کرد از جایگزینی 20 هزار تاکسی فرسوده با تسهیلات وام 20 میلیون تومانی 16 درصدی. به رانندهی پیکان نگاه کردم. به کیلومترشمار و داشبورد پیکان نگاه کردم. بعید به نظر میآمد که رانندهاش بخواهد برای عوض کردن ماشینش یک وام 20 میلیونی با بهرهی 16 درصد بگیرد. امثال من حالا حالاها سوار ماشینش میشدیم...