سپهرداد

Hurtling through the dark night

سپهرداد

Hurtling through the dark night

سپهرداد

دارم نگاه می‌کنم. و چیز‌ها در من می‌روید. در این روز ابری چه روشنم و چه تاریک. همه‌ی رودهای جهان و همه‌ی فاضلاب‌های جهان به من می‌ریزد. به من که با هیچ پر می‌شوم. خاک انباشته از حقیقت است. دیگر چشم‌های من جا ندارد... چشم‌های ما کوچک نیست. زیبایی و زشتی کرانه ندارند...
@
قبل‌ها زیر عنوان وبلاگ می‌نوشتم: «می‌نویسم، پس بیشتر هستم». روزگاری بود که بودن و بیشتر بودن را خیلی دوست می‌داشتم. ولی گذشت. حقیقت عظیم لاتفاوت بودن بودنم و نبودنم من را به ولایت هوا فرستاد. اینکه حالا باز هم دارم می‌نویسم دیگر نه برای بودن و نه برای بیشتر بودن بلکه فقط برای عادت است.
@
ما همانی می‌شویم که پی در پی تکرار می‌کنیم؛ بنابراین فضیلت فعل نیست عادت است.
@
پیاده روی را دوست دارم. آدم‌ها را دوست دارم. برای خودم قانون‌های الکی ساختن را دوست دارم و به طرز غم انگیزی معمولی هستم...
@
و مرد آنگاه آگاه شود که نبشتن گیرد و بداند که پهنای کار چیست.
@
جاده. مسافر. سربازِ پنج صبح. دانشجوی ترم صفری. دختری که چشم هایش نمی درخشد. اندوه. نفرت. عشق. از همین‌ها...
@@@
هیچ گونه ثباتی در موضوعات و سبک نوشته‌های این وبلاگ وجود ندارد.
@@@
ستون پایین:
پیوندهای روزانه، معمولا لینک سایر نوشته‌های من است در سایت‌ها و مطبوعات و خبرگزاری‌ها و...
کتاب‌بازی، آخرین کتاب‌هایی است که خوانده‌ام به همراه نمره و شرح کوچکی که در سایت گودریدز روی‌شان می‌نویسم.
پایین کتاب‌بازی، دوچرخه‌سواری‌های من است و آخرین مسیرهایی که رکاب زده‌ام و در نرم‌آفزار استراوا ثبت کرده‌ام.
بقیه‌ی ستون‌ها هم آرشیو سپهرداد است در این سالیانی که رفته بر باد.

ایمیل: peyman_hagh47@yahoo.com
کانال تلگرام: https://t.me/sepehrdad_channel

بایگانی

در اهمیت از پنجره به بیرون خیره شدن

سه شنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۴، ۱۰:۳۶ ب.ظ

علاقه داریم که خودمان را به خاطر خیره شدن از پنجره سرزنش کنیم. انگار همیشه باید کاری کنیم، چیزی را مطالعه کنیم یا ‏چک لیستی برای انجام دادن کارها داشته باشیم. انگار خیره شدن از پنجره یک جور وقت تلف کردن است. چیزی را تولید ‏نمی‌کنیم و هیچ هدفی را برآورده نمی‌کنیم. خیره شدن از پنجره یک جور ملالت است، یک جور حواس‌پرتی و یک جور ‏بیهودگی. چانه را در دست گرفتن،‌ ایستادن در نزدیکی شیشه‌ی پنجره و به چشم‌ها اجازه دادن برای این که فاصله‌ای نه چندان ‏دور از پنجره را دید بزنند شان و منزلتی ندارد. ما هیچ وقت نمی‌گوییم: امروز روز خیلی خوبی داشتم. نقطه‌ی اوجش جایی بود ‏که از پنجره خیره شده بودم. ولی شاید در یک جامعه‌ی بهتر،‌ در یک آرمان‌شهر آدم‌ها همچه جمله‌ای را به همدیگر بگویند.‏

نقطه‌ی متناقض خیره شدن از پنجره به بیرون این است که ما از پنجره به بیرون خیره نمی‌شویم که بفهمیم آن بیرون چه ‏اتفاقاتی در حال افتادن است. ما از پنجره به بیرون خیره می‌شویم تا لایه‌هایی از ذهن‌مان را کشف کنیم. ساده است که تصور ‏کنیم ما می‌دانیم که به چه چیز فکر می‌کنیم، چه احساسی داریم و چه چیزهایی در مغزمان می‌گذرد. ولی به ندرت به طور کامل ‏چنین تصوری درست خواهد بود. خیلی خیلی چیزها وجود دارند که ما را وادار می‌کنند بگوییم ما به دور محوری از کشف ‏ناشده‌ها و چیزهای جدید در حال چرخشیم. دروغ‌های انباشته‌ای که بروز پیدا نکرده‌اند. شرمساری‌هایی که تحت فشار ‏سوال‌های مستقیم ظاهر نشده‌اند. راستش را بخواهیم بگوییم،‌ خیره شدن از پنجره به ما راهی را پیشنهاد می‌کند تا به الهام‌های ‏آرام‌ترمان گوش کنیم و خودهای عمیق‌ترمان را دریابیم.‏

افلاطون استعاره‌ای برای ذهن پیشنهاد داده است: افکار ما مانند پرندگانی هستند که در حوالی لانه‌های‌شان در مغز در حال بال ‏بال زدن اند. ‏

افلاطون فهمید که برای نشاندن هر کدام از این پرنده‌ها در لانه‌های خود، ما به دوره‌هایی از بدون هدف بودن نیاز داریم. خیره ‏شدن از پنجره همچه آرامش بدون هدف بودنی را به ما می‌دهد. ما می‌بینیم که جهان در حال گذر است: پیچک هرزی خودش را ‏در مقابل وزش باد نگه می‌دارد، برج خاکستری رنگی در مهی از باران ریز فرو رفته است. ولی نیازی نیست که واکنشی نشان ‏بدهیم. ما قصد تاثیرگذاری نداریم، و بنابراین بخش‌های ابتدایی و تجربی بیشتری از وجودمان شانس شنیده شدن دارند. مثل ‏صدای زنگ کلیسای یک شهر وقتی ترافیک خیابان‌ها در نیمه‌شب به اتمام می‌رسد.‏

نیروی انباشته‌ی رویاهای روزانه توسط جوامعی که عقده‌ی بهره‌وری دارند شناخته نشده است. ‏

ولی تعدادی از بینش‌ها و دیدگاه‌های بزرگ ما درست زمانی به دست آمده که هدفمند بودن را متوقف کرده‌ایم و به جایش به ‏نیروی خلاق خیال‌پردازی احترام گذاشته‌ایم. ‏

خیال‌پردازی‌های پنجره‌ای یک طغیان استراتژیک علیه نیازهای بیش از حد فشارهای لحظه‌ای است. فشارهایی که در نهایت ‏بی‌معنا هستند. خیال‌پردازی‌های پنجره‌ای یک سرکشی به نفع پخش شدن افکار و جست‌وجوی فرزانگی خود عمیق ‏کشف‌ناشده‌ی ما هستند.‏



ترجمه از متن The Importance of staring out the Window 


نظرات (۲)

کتاب نیروی حال واقعا تو این زمینه کتاب فوق العاده ایه. به عنوان یه پیشنهاد از یکی از دنبال کننده های وبلاگت:))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی