مستندسازی-2
یکی از نخبههای کدنویسی این بوم و بر از وطن دل کنده بود و رفته بود آلمان. معدل بالا و مقاله تا دلت بخواهد اوضاع را برای اپلای در یک دانشگاه خوب برایش فراهم کرده بود. رفت و آنجا ساکن شد. خورهی برنامهنویسی بود و دوست داشت که از مهارتش پول هم دربیاورد. رفت و برای یکی از بهترین شرکتهای برنامهنویسی آلمان درخواست همکاری داد. قبول کردند و قرار شد که مصاحبه کنند.
روز مصاحبه بهش یک برگه دادند که یک الگوریتم 4خطی بود. بهش 1 کامپیوتر و 1 ساعت هم وقت دادند که کد این الگوریتم را بنویسد. سوال بیش از حد آسان بود. پشت برگه را نگاه کرد که نکند پشتش هم سوال باشد. نبود. او هم 30ثانیهای کد را نوشت. یک کد 15خطی بود. اجرا کرد و به عنوان نفر اول از محل امتحان بیرون آمد. فردایش سرمست از غرور 30 ثانیهای کد زدن و این که هوش سرشارش مورد تحسین قرار میگیرد رفت نتیجهی مصاحبه را بگیرد.
رد شده بود.
تعجب کرد. رفت پرس و جو کرد. جوابش را ندادند. سمج شد که آخر چرا؟ من 30 ثانیهای کد زدم. من نخبهی کدنویسیام.
آخرش یک بابای هندی دلش سوخت و به داد غرور جریحهدار شدهی او رسید. دستش را گرفت و برد توی محیط کار. برایش توضیح داد که مشکلش چه بوده: او متغیرهای کدش را رنگ بندی نکرده بود! چرا؟ چون که باید یک استاندارد مستندسازی را رعایت میکرد. باید جوری کد مینوشت که یک نفر بیگانه در اولین نگاه تشخیص بدهد که هر کدام از متغیرها به چه دستهای تعلق دارند و ترتیب کار در ذهن او چطور بوده. برایش توضیح داد که اینجا در واحدهای کدنویسی هر نفر در هر ساعت کارش، 10دقیقه کد مینویسد و 50 دقیقهاش صرف مستندسازی و ثبت توضیحات و ثبت روندها میشود.
@@@
هواپیماهای اف 4 را که به ایران تحویل دادند، همراهش یک کانتینر کاغذ هم فرستادند. یک کانتینر کاغذ چک لیست برای نوشتن گزارش هر پروازی که با هر هواپیما صورت میگیرد. چک لیستها پر بودند از جزئیات: حداقل و حداکثر سرعت، شرایط محیطی، کیلومتر پیموده شده، شرایط روحی روانی خلبان و... هر پرواز 15دقیقه طول میکشید و پر کردن چک لیست پرواز خودش 1 ساعت. حال و حوصلهی پر کردن چکلیستها و گزارش نویسی نبود. حالا برای خالی نبودن عریضه یک گزارش کوتاه نوشته میشد. اما پر کردن تمام چک لیستها و مستندها... بیخیال.
چرا باید گزارش یک کار از خود آن کار وقت بیشتری بگیرد؟
عاقلانه نبود. جنگ شد و هواپیماها به کار ایرانیها آمدند. فقط ایران تحریم بود و وقتی 2-3تا از هواپیماها تعمیر لازم شدند آمریکاییها ارائهی خدمات نمیدادند. به ضرب و زور و قایمکی و سری چند مکانیک هواپیمای جنگی به ایران آمدند تا به داد هواپیماها برسند. اولین چیزی که میخواستند همان یک کانتینر چک لیست بود. کوچکترین جزئیات پرواز هر هواپیما را میخواستند و یافت نمیشد... برای تعمیر دقیق هواپیما و صرف کمترین هزینه باید چکلیستها میبودند. باید نقاطی از هواپیما که تحت استرس بیشتری قرار گرفته بود شناسایی میشد. اما نبودند. و چون نبودند همه چیز باید تعویض میشد... هزینهای چند برابری.
@@@
سیستم عامل ملی شکست خورد.
سیستمی که تحت لینوکس قرار بود ساخته شود شکست خورد.
و هیچ وقت هیچ کس گزارش نداد که چرا این برنامه شکست خورد؟ هر گروه میتوانست تقصیر گروه متقابل بیندازد و حق هم داشت. چون مستندسازی دقیقی صورت نگرفته بود. و چون مستندسازی نداشت بعدها هم هیچ کسی نمیتوانست و نتوانست بفهمد که چرا این پروژهی ملی شکست خورد؟
آدمی که نمیتواند بفهمد "چرا" شکست خورده هر لحظه ممکن است دوباره از همانجا شکستهای مهلکتر بخورد...