سپهرداد

Hurtling through the dark night

سپهرداد

Hurtling through the dark night

سپهرداد

دارم نگاه می‌کنم. و چیز‌ها در من می‌روید. در این روز ابری چه روشنم و چه تاریک. همه‌ی رودهای جهان و همه‌ی فاضلاب‌های جهان به من می‌ریزد. به من که با هیچ پر می‌شوم. خاک انباشته از حقیقت است. دیگر چشم‌های من جا ندارد... چشم‌های ما کوچک نیست. زیبایی و زشتی کرانه ندارند...
@
قبل‌ها زیر عنوان وبلاگ می‌نوشتم: «می‌نویسم، پس بیشتر هستم». روزگاری بود که بودن و بیشتر بودن را خیلی دوست می‌داشتم. ولی گذشت. حقیقت عظیم لاتفاوت بودن بودنم و نبودنم من را به ولایت هوا فرستاد. اینکه حالا باز هم دارم می‌نویسم دیگر نه برای بودن و نه برای بیشتر بودن بلکه فقط برای عادت است.
@
ما همانی می‌شویم که پی در پی تکرار می‌کنیم؛ بنابراین فضیلت فعل نیست عادت است.
@
پیاده روی را دوست دارم. آدم‌ها را دوست دارم. برای خودم قانون‌های الکی ساختن را دوست دارم و به طرز غم انگیزی معمولی هستم...
@
و مرد آنگاه آگاه شود که نبشتن گیرد و بداند که پهنای کار چیست.
@
جاده. مسافر. سربازِ پنج صبح. دانشجوی ترم صفری. دختری که چشم هایش نمی درخشد. اندوه. نفرت. عشق. از همین‌ها...
@@@
هیچ گونه ثباتی در موضوعات و سبک نوشته‌های این وبلاگ وجود ندارد.
@@@
ستون پایین:
پیوندهای روزانه، معمولا لینک سایر نوشته‌های من است در سایت‌ها و مطبوعات و خبرگزاری‌ها و...
کتاب‌بازی، آخرین کتاب‌هایی است که خوانده‌ام به همراه نمره و شرح کوچکی که در سایت گودریدز روی‌شان می‌نویسم.
پایین کتاب‌بازی، دوچرخه‌سواری‌های من است و آخرین مسیرهایی که رکاب زده‌ام و در نرم‌آفزار استراوا ثبت کرده‌ام.
بقیه‌ی ستون‌ها هم آرشیو سپهرداد است در این سالیانی که رفته بر باد.

ایمیل: peyman_hagh47@yahoo.com
کانال تلگرام: https://t.me/sepehrdad_channel

بایگانی

پراید 20 میلیونی را 400 میلیون تومان خریدن

يكشنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۴، ۰۷:۴۹ ب.ظ

3-4 سالی است که اهلش می‌گویند پراید و پژوی صفر نخرید. کیفیت خودروهای صفر سایپا و ایران خودرو آن قدر بد بوده که ماشین‌های دست دوم خیلی اوقات بعد از 100 یا 200 هزار کیلومتر کارکرد سرحال‌تر و قبراق‌تر و کم‌نقص‌تر از همتایان صفرشان ظاهر می‌شده‌اند. اما بعد از 3-4سال اعتراض به خودروهای صفر کیلومتر جدی شده است. آن قدر جدی که وزیر صنعت و معدن و روسای خودروسازی‌ها را به واکنش‌های پی در پی وا می‌دارد.

کمپین خودروی صفر نخریم یک حرکت اعتراضی است. یک حرکت اعتراضی که بر بستر شبکه‌های اجتماعی سرعت گرفته. مردم عکس تصادف‌های سال‌های گذشته‌ی پرایدها را به اشتراک می‌گذارند و با تمام وجود اعتراض می‌کنند و از همدیگر می‌خواهند که با نخریدن خودروی صفر سایپا و ایران‌خودرو را ورشکست کنند و انتقام خون 100ها هزار کشته‌ی تصادفات سال‌های قبل را ازین دو شرکت بگیرند یا در حداقلی‌ترین شکل خودروها را ارزان کنند. 

2 تا نکته‌ی جالب در این اعتراض اجتماعی به نظرم می‌آید: یکی مفهوم مقاومت در برابر سیاست و یکی هم مفهوم بیزاری از باخت.

مفهوم مقاومت در برابر سیاست

"از زمان توماس مور در 1516 تا دوران پوگو در اواسط قرن 20 مدت‌هاست پذیرفته شده است که افرادی که به دنبال حل مشکلی هستند غالبا اوضاع را بدتر می‌کنند. سیاست‌های ما ممکن است عوارض جانبی پیش‌بینی نشده‌ای به دنبال داشته باشد. تلاش ما برای پایدار کردن یک سیستم ممکن است به ناپایداری بیشتر آن منجر شود. تصمیم‌های ما ممکن است باعث واکنش افراد دیگری شود که سعی می‌کنند تعادل قبلی را که ما بر هم زده‌ایم دوباره بازگردانند.... این رفتارهای پویای غیرقابل پیش بینی غالبا به مقاومت در برابر سیاست منجر می‌شوند، یعنی تمایل سیستم برای کم‌رنگ کردن، به تاخیر انداختن و بر هم زدن هر اقدام اعمال‌شده به وسیله‌ی واکنش سیستم نسبت به خود آن اقدام. " (کتاب پویایی‌شناسی کسب و کار/ نوشته‌ی جان استرمن/  انتشارات سمت/ ص 20)

واضح‌ترین مثال برای مقاومت در برابر سیاست در ایران می‌تواند پوشیدن ساپورت باشد. جمهوری اسلامی گشت ارشاد را راه انداخت تا از بدحجابی جلوگیری کند و با پوشیدن ساپورت به مبارزه پرداخت. آن را یک جرم جلوه داد و زنان تحریک‌کننده را دستگیر کرد. انتظار داشت که با این سیاست زنان ساپورت‌پوش و بدحجاب کم شوند و ازین طریق از مفهوم حجاب صیانت کند. ولی نتیجه‌ای که گرفت کاملا معکوس بود. ساپورت بیشتر از قبل از گشت ارشاد همه‌گیر شد. 

مقاومت در برابر سیاست در یک سیستم اجتماعی به دلایل مختلفی رخ می‌دهد. یکی از دلایل وجود داشتن فیدبک است. این که جامعه‌‌ی هدف نسبت به سیاست اعمال‌شده پاسخ می‌دهد و آن را دربست نمی‌پذیرد. یکی از دلایل برون‌زا بودن یک سیاست است. وقتی اجزای یک سیستم در سیاست اعمال شده نقشی نداشته باشند مشکل بتوانند در مقابل آن سیاست واکنش نشان ندهند.

سال‌هاست که قیمت خودروهای داخلی را شورای رقابت و خود خودروسازان تعیین می‌کنند. سال‌هاست که بازار و خود مردم هیچ دخالتی در تعیین قیمت خودرو ندارند. بنابراین به وجود آمدن کمپین تحریم خرید خودروی صفر یک مقاومت در برابر سیاست عادی است.

اما بعد از آن واکنش خودروسازان و وزیر صنعت جالب است. خودروسازان صراحتا گفتند که هرگز هرگز خودرو ارزان نمی‌شودو هر گاه نان بربری ارزان شد خودرو هم ارزان می‌شود. و بعد از آن دفاع تمام قد وزیر صنعت است: هر کس که در این کمپین است ضدانقلاب و خائن است.

این واکنش‌ها یعنی که تصمیم‌گیران هنوز به سیاست‌های برون‌زایی که اجزای داخل سیستم (خریداران و مردم ایران) را در نظر نمی‌گیرد ایمان دارند. یعنی این که همچنان دوست دارند سیاست را از بالا اعمال کنند. یعنی این که خودروساز و وزیر صنعت و معدن هیچ دیدی از یک سیستم اجتماعی ندارند و فکر می‌کنند که مثل موتور ماشین می‌ماند و یک پتک محکم بزنی تو سر کلاچ درست می‌شود و دوباره حرکت خواهد کرد... و خب مردم مقاومت خواهند کرد... این سیاست را به راحتی نخواهند پذیرفت. حتا ضدانقلابی و خائن بودن را یک صفت مثبت جلوه خواهند داد و کمپین موافقان بیشتری پیدا خواهد کرد. نکته‌ی جالبش این خواهد بود که با این اعمال سیاست حتا اگر خودرو ارزان شود،‌ تا مدت زیادی فروش خودروی صفر به مقدار قبل از کمپین نخواهد رسید و 100 در 100 تا مدت‌ها فروش خودروی صفر پایین خواهد بود...

بیزاری از باخت

آیا کمپین نخریدن خودروی صفر عاقلانه است؟ واقعا تصادف کردن حق مردم ایران است که بعد تلفاتش را بیندازند گردن ماشین‌های زیر پای‌شان؟ واقعا رانندگی ایرانیان افتضاح نیست؟ واقعا برای خیل کثیری از ایرانی‌ها فرمان ماشین و افسار قاطر یک معنا ندارند؟ فشردن بر پدال گاز برای ایرانی‌ها مانند محکم و شدید ترکه زدن به کفل یک قاطر نیست؟ آن قدر پدال گاز را می‌فشرند تا از کفل قاطرشان خون فواره بزند، بعد انتظار دارند نمیرند؟

خودروسازی صنعت مادر کشور است. خوب یا بد جریانی از صنایع وابسته به خودروسازی وجود دارد. جریانی که 12 درصد فرصت‌های شغلی ایران را شکل می‌دهد. آن هم در کشوری که در طول 10 سال گذشته رشد فرصت‌های شغلی آن 0 (صفر) بوده! 

چند وقت پیش یک کارگاه‌ قطعه‌سازی وابسته به یکی از خودروسازی‌ها به یکی از شرکت‌های بیمه مراجعه کرد. اعلام خسارت آتش‌سوزی کرد تا یکی دو میلیارد تومان خسارت آتش‌سوزی دریافت کند. با بررسی‌های کارشناسان معلوم شد که این آتش‌سوزی عمدی بوده. خود صاحب کارگاه آتش به کارگاهش زده بود. چرا؟ چون کارگاه قطعه‌سازی فروش نداشت و پی در پی داشت ضرر می‌کرد و ادامه ندادن فعالیت برای صاحب آن کارگاه منفعت بیشتری داشت. او 3 میلیارد تومان را خرج آن کارگاه کرده بود. اگر آن را بانک می‌گذاشت سود بیشتری دریافت می‌کرد تا ساخت قطعات برای یک صنعت مادر. نمی‌توانست هم کارگاهش را بفروشد. کدام آدم عاقلی می‌آید در یک صنعت ورشکسته  و منفور سرمایه‌گذاری کند؟ به ذهنش رسیده بود که آتش بزند به کارگاهش و از شرکت بیمه پولی دریافت کند و بی‌خیال کار و تولید شود...

بی‌کار شدن چند کارگر و مهندسی که در آن کارگاه کار می‌کردند هم از تبعاتش بود...

اما کمپین تحریم خودروی صفر وارد فازی شده است که مسائل بالا را در نظر نمی‌گیرد. گفته‌های وزیر صنعت و خودروسازان بازی را آن قدر حساس کرده که مردم به این راحتی‌ها از حرف‌شان پایین نخواهند آمد. و این باز هم یک ویژگی طبیعی از یک سیستم اجتماعی است:

"در کتاب‌های اقتصاد، مصرف‌کنندگان به صورت تصمیم‌گیرندگانی منطقی تصویر می‌شوند که با آرامش نتایج بهینه را محاسبه می‌کنند. اما در زندگی واقعی آن‌ها بیشتر شبیه افراد مستی هستند که دور خودشان می‌چرخند و به همدیگر می‌خورند. آن‌ها از تصمیمات‌شان مطمئن‌اند ولی ایده‌ای ندارند که چه اتفاقی دارد می‌افتد. آزمایش زیر این مساله را بهتر بیان می‌کند:
من یک اسکناس 20 دلاری دارم. آن را به هر قیمتی که بخواهید به شما می‌فروشم. پیشنهادها از 1 دلار شروع می‌شود و 1 دلار 1 دلار بالا می‌رود. ولی نکته‌ای که وجود دارد این است که افراد دیگر هم می‌توانند روی این اسکناس 20 دلاری قیمت پیشنهاد دهند و اگر کسی توانست قیمت بالاتری از شما پیشنهاد دهد و شما را شکست دهد شما همچنان باید به اندازه پیشنهاد آخرتان به من پول بدهید و در ازی آن چیزی دریافت نخواهید کرد.
چقدر حاضرید برای اسکناس 20 دلاری بپردازید؟
روان‌شناسان سال‌ها این آزمایش را روی دانشجویان انجام دادند و همیشه یک جور پیش رفتند. افراد در ابتدا از این‌که می‌توانند یک اسکناس 20 دلاری را 5/1 یا 10 دلار بخرند هیجان‌زده می‌شوند. پول مفت است. ولی در قیمت‌های 17 و 18 دلار یک جنگ بین پیشنهادهای دو نفر که می‌فهمند ممکن است در انتها مجبور شوند پول خیلی زیادی را برای هیچ پرداخت کنند در می‌گیرد. 
آن‌ها برای آن که نبازند،‌ پشت سر هم پیشنهادهای بالاتری می‌دهند. ناگهان یکی برای یک اسکناس 20 دلاری 21 دلار پیشنهاد می‌دهد که در حقیقت منطقی است. چون در این قیمت برنده 1 دلار می‌بازد درحالی که بازنده 20 دلار خواهد باخت. از این‌جا همه چیز بالا می‌گیرد. جنگ پیشنهادی تبدیل می‌شود به جنگ برای کمتر باختن به جای بیشتر بردن.
طبق دانسته‌های روان‌شناسان افراد بیشتر از آن‌که از بردن لذت ببرند از باختن متنفرند.
به این نکته بیزاری از باخت گفته می‌شود و باعث می‌شود تا پیشنهادها برای یک اسکناس 20 دلاری به طور کاذب بالا برود. آدام گرنت، استاد دانشگاه مدیریت وارتون که در جلسات مشاوره‌اش از این بازی استفاده می‌کند می‌گوید که یک افسر ارتش یک بار حدود 500 دلار برای یک اسکناس 20 دلاری پرداخت."

حالا حکایت مردم است و پراید 20 میلیونی و خودروسازان و تصمیم‌گیران ارشد،‌ البته بازی تحریم خودروی صفر معکوس بازی اسکناس 20 دلاری است. ولی رفتارهای طرفین و لج بازی و کوتاه نیامدن  همان است و هزینه‌های تبعی (ورشکستی کارگاه‌های کوچک و بزرگ، بیکاری و...) شاید بیش از 400 میلیون به ازای هر پراید باشد!




پس نوشت: یکی از خوانندگان لطف کردند و برای این پست, کامنت مفصلی نوشتند که خواندنش از دید کسی که درون مجموعه ی خودروسازی ایران است و از چند و چون ماجرا بیشتر خبر دارد برایم جالب بود. خواندنش خالی از لطف نیست:

"...در باره متن شما چند تا نکته را می خوام اضافه کنم:

* نکته اول: قیمت خودرو سالها نیست که توسط شورای رقابت اعلام می شود بلکه در حدود 3 سال می باشد و قبل ازآن نهادهای مثل سازمان حمایت از مصرف کنندگان نقش اصلی داشتند.

*نکته دوم: در ابتدا بد نیست به عنوان شخصی که چند سالیه در صنعت خودرو حضور دارم و آنهم در حوزه بازاریابی و فروش چندتا سوال را مطرح کنم:

   آیا بازار خودرو دچار رکود است؟ بله

   آیا تولید خودرو سازی دچار افت شده است؟ بله

   آیا مردم از خودرو سازی ناراضی هستند؟ بله ( این را با پوست و گوشت خودم احساس کردم چون به هر دوستی می رسم بهم میگه دیگه کارتون تمومه!)

   مشکل اصلی مردم چیست؟ قیمت یا کیفیت؟

   آیا وضعیت سایر صنایع بهتر از خودروسازی است؟ خیر

اتفاقا دو سوال آخر مهم تر است. به نظر من موضوع کیفیت موضوع آزاردهنده مردم است و اتفاقا خودروسازن کم کاری کردند. ولی قیمت نه!

چرا؟ می دانم با نمونه نمیشه به اثبات اصل یک موضوع پرداخت ولی ارائه نمونه برای روشن شدن بحث و خروج از حالت انتزاعی می تواند مناسب باشد.

 به عنوان مثال مجموع هزینه مواد تولیدی خودرو تندر در حدود 28.5 میلیون تومان است و قیمت فروش تندر در حدود 37 میلیون می باشد. که از این مبلغ 15% آن عوارض تکلیفی دولتی است یعنی برای خودرو ساز در مجموع 3 میلیون تومان سود خواهد بود. این مبلغ شامل هزینه های تامین مالی و هزینه های توزیع و فروش نیست. یعنی سود خودرو ساز چیزی کمتر از 7% می باشد.

*نکته سوم: در ادبیات توسعه گفته می شود که رشد پایدار در سایه رشد متوازن کلیه ذی نفعان میسر است و ذی نفعان شامل : مشتری، سهامدار، کارکنان، شرکا و جامعه است.

   مشتری چند سالی است که ناراضی است.

   سهامدار درآمد مناسبی ندارد.

   کارکنان اغلب ناراضی هستند ( نرخ خروج نیروهای متخصص در این شرکتها به نسبت متوسط کشور بسیار بیشتر است و آنها که مانده اند فاقد انگیزه لازم می باشند)

   شرکا در اغلب موارد طلبهای سنگین دارند. بنا به آمار در حدود 8000 میلیارد تومان مجموع دیون خودرسازان به قطعه سازان است.

   جامعه همیشه ناراضی است.

سوال کلیدی: چه کسی راضی است؟ آیا خودروسازی می تواند رشد پایدار داشته باشد؟ آیا خودروساز می تواند به بقا خود ادامه دهد؟

اتفاقا نکته کلیدی اینجاست.

خودروسازی یک صنعت سیاسی و تا حدودی اقتصادی است! صنعتی که در توسعه یا عدم توسعه آن دولت نظر دارد. صنعتی که در تولید آن و عدم تولید آن دولت به صورت مستقیم نظر دارد دیگر منافع ذی نفعان دارای  اهمیت برای تصمیم گیری نیست. وقتی تولید هیچیک از سایتهای تولید خودروسازان در حد تیراژ اقتصادی نیست نتیجه همین است.     عدم کنترل کیفیت از زنجیره تا خدمات پس از فروش.

وقتی هزنیه های تامین مالی در حدود 32% در ایران برآورد می شود نتیجه آن وجود هزنیه مالی سربار حدودا 10% در کلیه خودروها ست.

تمام موارد اشاره شده را به صورت یک مقدمه طولانی در نظر بگیر.

و یک نتیجه کوتاه که سخت به نظرات شخصی و سلیفه من آلوده است.

به نظرم مشکل حاضر در عدم فروش ، مشکل صرفا خودرو سازی نیست. صنایع لوازم خانگی، پوشاک، مواد غذایی و... با شدت بیشتری نسبت به خودرو دچار هستند.(اطلاعات میدانی) که از دلایل آن می تواند رکود حاکم در اقتصاد، انتظارات تعدیل قیمتی مشتریان پس از توافق و... را برشمرد.

ولی آینده چه می شود؟

با نگاه سیستمی به بازار خودرو در نگاه کلانتر به بازار مالی ایران به گمانم یکی از اتفاقات ممکن این است که با کاهش فروش خودرو اندک اندک میزان موجودی فروش نرفته خودرو سازان افزایش خواهد یافت و به تبع آن میزان دیون خودروسازان افزایش می‌یابد ( کاهش فروش و نقدینگی) خودرو سازان به ناگزیر تولید خود را کاهش خواهند داد. این کاهش تولید تا جایی پایین تر از تلاقی منحنی عرضه و تقاضا خواهد بود ( دلیل آن نیاز مبرم خودروسازان به نقدینگی حاصل فروش است) به عبارت بهتر کاهش تولید و عرضه به کمتر از تقاضای بازار. در این شرایط دو رخداد محتمل است.

1. افزایش واردات، که بعید خواهد بود. زیرا ارز لازم در این حد در بازار وجود ندارد و حتی در صورت وجود ارز لازم نیز با افزایش تقاضا برای ارز ، قیمت آن در بازار افزایش خواهد یافت و این خود باعث گرانتر شده خودرو وارداتی می شود.

2. افزایش قیمت خودرو در بازار به  نقطه ای بالاتر از قیمت فروش خودروسازی.

که نتیجه حالت دوم بی شک ورود دلالان به بازار خودرو و جاری شدن سرمایه‌ی اندک در جریان تولید در بازارهای ثانوی (نظیر مسکن و ارزو طلا و...) به بازار خودرو است (رخدادی مشابه سال 92 و 91 و با شدت کمتر) و در مجموع کمپین نیز به فراموشی خواهد رفت.

در صورت بروز رخداد دوم وضعیت رکود در سایر بازارها تشدید خواهد شد.

به نظر می رسد صنعت خودرو اگر لکوموتیو صنایع ایران نیست ولی دست کم نبض اقتصاد داخلی ایران است که اکنون وضعیت نامناسبی دارد و دولت باید تدبیری در این خصوص داشته باشد. چرا مشکل امروز خودروسازی مشکل آتی تمام صنایع ایران خواهد بود."

نظرات (۷)

خودرو بیش از اینکه کالای سرمایه ای یا لوکس باشد به یک کالای مصرفی تبدیل شده. یعنی یکی از نیازهای هر کسی است. که خودرو داشته باشد. همه هم دوست دارند خودرو صفر کیلومتر با کیفیت داشته باشند. من دوست دارم به جای ۲۰۶ تیپ دو مدل ۸۹ تویوتا یاریس سوار شوم. ولی پول ندارم. نیاز دارم و پول ندارم. خیلی دوست دارم ۲۰۶ را بفروشم و لااقل خودروی دنده اتوماتیک داشته باشم ولی ارزان ترین دنده اتوماتیک چینی ۵۰ ملیون است و حداقل ۲۵ ملیون کم دارم. سال ۸۹ که ۲۰۶ خریدم قیمت ۲۰۶ معادل درآمد یک سال من بود. نیمی از هزینه خودرو را هم وام گرفتم. الان بعد از پنج سال درآمد من آنچنان زیاد نشده. حتی برای ۲۰۶ تیپ دو صفر باید یک سال و یک ماه درآمدم را کنار بگذارم و  از وام کم بهره هم خبری نیست. آنقدر رکود شدید بوده و اثرات اوضاع خراب اقتصادی بد بوده که ۲۰۶ کم کیفیت تر مدل ۹۴ برای من گرانتر آب می خورد. دولتی ها هم می گویند تورم کم شده ولی افت درآمد مردم خیلی بیشتر بوده. برای همه مردم هم همین طور است. معتقدم کمپین آنقدرها هم نمی تواند روی نیاز مردم اثر گذار باشد که بی پولی. کمپین ها سر و صدا زیاد دارند. ولی اثر واقعی شان کمتر است. مردم اگر پول داشته باشند و نیاز داشته باشند خرید خواهند کرد و تحریم هم نی کنند. خودروساز هم ببیند مردم پول دارند خودروهای لوکس تر و بهتر و البته گرانتر خواهد ساخت و مردم هم می خرند.
  • خواننده ی اتفاقی
  • خوب بود.
    سلام
    سرعت پست گذاشتنت بالا رفته ها،فکر کنم دوران کارمندیت تموم شده!
    + از پیوند روزانه اول (مصاحبه دکتر مشایخی) نیز استفاده نمودیم،تشکر.
    پاسخ:
    نه. اوضاع خوب نیست...
    سلام
    خواندم خوب بود
    شاید در در نگاه اول 400 میلیون به ازای هر پراید اب بخورد  ولی این 400 میلیون  همان سود هنگفتی است که صنعت فرسوده ی خودرو سازی  برای سرپا نگهداشتن خودش جدا از دست مزد کارگران و مهندسان از خریداران میگیرد  مرگ برای چنین صنعتی بهتر از زنده بودش است
    پاسخ:
    نه. مرگ این صنعت مساوی مرگ خریدارهاش هم خواهد بود... به هم تنیده اند. شاید در نگاه اول جدا باشن. ولی در واقع به هم وابسته اند خیلی.
    نظر شما در مورد حرفهام  برایم مهم است اگر نظر بدهید نشکر 
    راستی اشباه نشه من موافق ورشکستگی صنعت ملی نیستم ولی اعتقاد دارم باید به روز بشه
    ممنون متن خوبی بود. ولی دوستانی که کامنت گذاشتن ، به نظرم صنعت خودرو یک سیستم پویا در درون سیستم دیگری است که قطعا با نگاه خطی نمیشه تحلیلش کرد.
    بررسی و تحلیل ارتباط بین صنعت خودرو و صنایع دیگه، ارتباط بین مشتری و خودرو، ارتباط بین اقتصاد و سیاست و... طلب می کنه و خلاصه که موضوع خیلی پیچیده است .
    و نمیشه با کمپین و حرفایی از این دست صنعت خودرو را بهبود داد. به نظرم کمپین بدون نگاه استراتژیک و برنامه منسجم حتی یه نانوایی را هم نمی تونه اصلاح کنه.
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی