بخش خصوصی واقعی
امروز رفتم بازدید پروژهی ساخت بیمارستان آتیه در شهرک غرب. به عنوان کسی که نه از نیلینگ چیزی سرش میشود و نه از الکتروموتور آسانسور تازه نصب شدهی ساخت تبریز، خیلی کوشش کردم که اهالی پروژه نفهمند که من بوقم. بعد از 45 دقیقه نمیدانم فهمیدند یا نه. ولی من بعد از 45 دقیقه حس خوبی داشتم. به بهانهی دیدن آسانسور و الکتروموتورش رفته بودم، ولی دیدن بیل مکانیکی که میخهای 2 متری نیلینگ را توی دیواری در عمق 20 متری فرو میکرد من را به هیجان آورد و دلم خواست که تا فیهاخالدون نیلینگ را سر در بیاورم.
بعدش میدانید به چی فکر میکردم؟ به خود پروژه. به کاردرست بودن کارفرما و پیمانکار پروژه. به شفافیت کارشان.
پروژهی ساخت بزرگترین مرکز پزشکی خصوصی کشور، یک سایت درست و درمان دارد. تمام جزئیات این پروژه تویش ثبت است. پیشرفت پروژه ماه به ماه همراه با نمودار و عکس گزارش میشود. و سهام پروژه مشخص است. یک شفافیت کامل. از آن طرف پیمانکار گودبرداری هم شرکت بسپار پی ایرانیان است. شرکتی که توسط جمعی از بچهفنیهای دانشگاه تهران تاسیس شده و عمرش فقط 8 سال است. اما گودبرداری منظمی که امروز من دیدم گواه کاردرستیشان است. سایت آنها هم نه به شفافی کارفرمایشان ولی روشنکننده بود.
همین دیروز بود که یک پروژهی عظیم سدسازی را مطالعه میکردم که قرارگاه خاتمالانبیا پیمانکار اجرایی آن بود. ساخت 2 سد در ایلام و 1 سد در کرمانشاه. میدانید جالبیاش چه بود؟ اطلاعات طبقهبندی شدهی نظامی. آنقدر اطلاعات فنیای که قرارگاه به ما داده بود محدود بود که ما حتا نمیتوانستیم بفهمیم این پروژهها دقیقا کجا دارند اجرایی میشوند. فقط از روی اسم سدها باید میفهمیدم که در طول فلان رودخانه است. حالا بماند که بعد از خشک شدن دریاچه ارومیه سدسازی واقعا زیر سوال است و قرارگاه با قدرت و شدت هر چه تمامتر مشغول ساخت سدهای بعدی آن هم در ناحیهی غرب کشور است...
شفافیت ساخت بیمارستان آتیهی غرب برایم امیدبخش بود. هر چند با آرمانها خیلی فاصله دارد. ولی همینکه پیشرفت یک پروژه با شفافیت کامل و بدون ترسهای امنیتی منتشر شود امیدبخش است. تصور میکنم سیستم گردش کار در این بیمارستان در آینده هم هیچ چیزی کم از سیستم درمانی در غرب نخواهد داشت...
یک نکته هم در مواجهه با کارگرها: مثل کارخانههای صنعتی و تولیدی این کارگرها مریضیهای روانی و بغض و حسادت و... از کوچکترین رفتارهایشان نمیبارید. کارشان را میکردند. لباس کارشان درست و درمان بود و کلاه ایمنیشان هم زیر بغلشان نبود!