شهر رویایی من - 1
1- بنزین مثل سیگار میماند. یعنی به نظر من از سیگار هم بدتر است. آدمی که سیگار میکشد بیش از هر کسی شاید به خودش ضرر بزند. آدمی که سیگار میکشد شاید در آینده نیاز بیشتری به خدمات تامین اجتماعی و درمان پیدا کند. در آینده بیشتر مریض شود و الخ. به خاطر همین به سیگار مالیات میبندند که جبران شود. اگر سیگار نخی 10 سنت درمیآید، آن را نخی 30 سنت میفروشند. یعنی 20 سنت به آن مالیات میبندند تا هزینههای ثانویهی آن جبران شود.
بنزین بدتر است. ماشینی که بنزین میسوزاند به خودش آسیبی نمیرساند. آسیب آن به طور خالص از آن دیگران است. از آن عابران پیادهای است که دارند میرود و میآید. آسیبش از آن کسانی است که توی خانهها زندگی میکنند. آسیب آن به طور خالص میرسد به هوایی که مردم دارند با تنفس میکنند. ماشینهایی که بنزین و سوختهای فسیلی را میسوزانند یکی از اولین نیازهای آدمی را از او سلب میکنند: هوا. اولیهترین نیازهای بشریت سلب میشود... بنزین نباید مالیات داشته باشد؟!
2- تویوتا لندکروزی که 4500 و یا 5200 سی سی حجم موتورش است در ترافیک تهران به ازای هر 100 کیلومتر 20 لیتر بنزین میسوزاند. تقریبا دو برابر پرایدها و پژوهایی که مردم عادی سوار میشوند. یعنی یک ماشین 700میلیون تومانی به ازای هر 100 کیلومتر تردد در تهران 20 هزار تومان پرداخت میکند و یک ماشین 20میلون تومانی به ازای هر 100 کیلومتر 10 هزار تومان. نسبت قیمت بنزین به قیمت ماشین در این مسالهی ساده، ظلم و بیعدالتی را مشخص میکند...
نگویید که آلایندگی تویوتا لندکروز کمتر است... دارد بنزین میسوزاند. با هر اگزوزی هم که باشد باز هم کربن مونوکسید و باز هم دوده و ذرات معلق وارد هوای تهران میکند و دو سه برابر ماشینهای دیگر هوا را به گند میکشد...
3-یک رفیقی داشتم که نرسیده بود یکی از پروژههای سنگین درسی را انجام بدهد. پروژهی یک نفر دیگر را گرفته بود که کپ بزند. ولی چون سنگین بود سر در نمیآورد و نمیتوانست و وقتش را نداشت که معادلات و محاسبات و متغیرها را تغییر بدهد و شخصی سازی کند. برداشت تمام "است" های توی متن را به "میباشد" تبدیل کرد و اسم خودش را هم نوشت و پروژه را تحویل داد. به خیال این که پروژه را شخصی سازی کرده!
حالا حکایت دولت تدبیر و امید است. نمیتواند قیمت ارز را تک نرخی کند، برمیدارد قیمت بنزین را تک نرخی میکند...
4-چون ندیدم حقیقت ره افسانه زدم...
5-توی شهر رویایی من بنزین گران است. خیلی گران است.
آن قدر گران که مردم به راحتی ماشین سوار نمیشوند.
آن قدر گران که مردم از ماشین سوار شدن میترسند.
آن قدر گران که درآمد دولت از فروش بنزین چند برابر میشود.
و شهر رویایی من آن قدر شفاف است که اضافه پول ناشی از گران کردن بنزین یکراست میرود به حساب پروژههای ساخت مترو و توسعهی خطوط اتوبوس عمومی. توی شهر رویایی من کسی پول گران شدن بنزین را نمیدزدد. پول آن یک راست میرود خرج مترو میشود و کمتر از 6ماه مترو توسعه پیدا میکند.
توی رویای من بنزین چهقدر گران است؟ خیلی. و راستش تک نرخی هم نیست. توی ناحیههای جنوب شهر و ناحیههایی که قیمت مسکن از یک حدی کمتر است لیتری 2000تومان و توی ناحیههای شمال شهر (مثلا پمپ بنزین ولنجک) لیتری 2500 تومان و یا 3000 تومان.
چی؟ پورشهسوارها و لندکروزسوارها میآیند جنوب شهر بنزین میزنند؟ نه... این کار را نمیکنند. یک مثال ساده: قیمت میوه. همان میوهای که توی مغازههای جنوب شهر فروخته میشود توی شمال شهر تهران هم فروخته میشود. اما تفاوت قیمت خیلی است. یک گرمک را ممکن است در نواحی مرکز و جنوب شهر بخری 3هزار تومان. اما بروی ولنجک ببینی همان گرمک 10هزار تومان پولش است. آیا دیدهاید که ولنجکیها بروند گرمک 3هزار تومانی بخرند؟ اصلا برایشان مهم نیست که... به خودشان زحمت نمیدهند...
در مورد بنزین هم همین طور است. آدمی که پورشه سوار میشود (به غیر از استثناها) خانهاش جنوب شهر نیست. همان شمال شهر است و از پمپ بنزین نزدیک خانهشان استفاده میکند. او آنقدر پولدار است که به خودش زحمت ترافیک و دوری راه را نمیدهد تا مثلا 50هزار تومان صرفهجویی کند. 50 هزار تومان برای من یک لاقبا شاید پولی باشد، ولی برای آدمی که تویوتا لندکروز سوار میشود صدقه است...
6-اگر بنزین این قدر گران شود، خیلیها بیکار میشوند. خیلی از مسافرکشهای شخصی بیکار میشوند. چون کرایهی ماشین سواری آن قدر گران میشود که دیگر آدمها به راحتی ماشین کرایه سوار نمیشوند. و اتوبوس و مترو هم بعد از مدت کوتاهی اینقدر زیاد میشود که میشود رویشان حساب کرد. دیگر نمیصرفد که مردم با پرایدشان مسافرکشی کنند. همان تاکسیهای زرد و سبز زیادی هم میآیند... خیلیها بیکار میشوند. درست است... ولی این اتفاق بدی نیست. چرا یک نگاه به کشور بغلدستی مان نمیاندازیم؟ ترکیه. کشوری که بنزین در آن به شدت گران است... مردمش بیکار شدهاند؟ مردمش بیکارند؟ نه. چی ما از آنها کمتر است؟!
اتفاقا این باعث میشود که مردم بروند به سراغ کارهایی که باید. مسافرکشی با ماشین شخصی هیچ جای دنیا کار درستی نیست. یک مثال دم دستی: در ایران، در هر شرکت بیمه، بیمهی اتومبیل گندترین بخش است. زیاندهترین بخش. شرکتهای بیمه برای این که بتوانند زیان اتومبیل را جبران کنند، میروند از بیمههای دیگر میزنند. مثلا بیمههای درمانی را کم میکنند. پوشش کامل درمانی نمیدهند تا بتوانند هزینهی اتومبیلها را جبران کنند. سلامت مردم به خاطر ماشینها کنار گذاشته میشود... وقتی بنزین گران است، پوشش بیمههای درمانی افزایش پیدا میکند. تازه نه به زور پول نفت و چیزی که ازبین رفتنی باشد. نه... با یک سیاست پایدار...
7-قیمت واقعی بنزین حتا اگر لیتری 1000 تومان هم باشد، باید به آن مالیات ببندند تا قیمتش دو برابر شود... ر.ک بند1.
8-مجلهی تجارت فردا توی شمارهی 134 به سراغ دکتر جواد صالحی اصفهانی رفته بود و یک مصاحبه با ایشان داشت. در باب یارانه نقدی و منتقدان آن... توی یک جای مصاحبه دکتر صالحی یک چیزی گفت که من را به شهر رویاییام امیدوار کرده:
"بگذارید کمی تاریخی صحبت کنیم. ما صنعت نفت را زمانی ملی کردیم که مصرف داخلی شاید یکدهم یا یکصدم صادرات نفت بود. درک ما از ملی شدن صنعت نفت این بود که خارجیها نفت ما را میبرند و باید این ذخایر ملی شود تا درآمدش به مردم برگردد.
حالا وضعیت کاملاً برعکس شده است. اکنون بیش از دو برابر صادرات نفت، مصرف داخلی داریم. یعنی امروز ملی شدن صنعت نفت در مورد مصرف داخلی مطرح است. اما به معنای اینکه همه مردم و شهروندان حق یکسانی از این منبع ببرند. در اینجا اصل ملی بودن در شراکت مساوی ایرانیان است نهتنها اینکه خارجی آن را نبرد چون با رقابتی شدن بازار نفت مساله دزدیدن نفت توسط خارجیها منتفی است.
گفتمان اصلی ما باید این باشد که مصرف داخلی را ملی کنیم.
یعنی انرژی را به قیمت واقعی بفروشیم و شهروندان به طور مساوی از منافع آن بهرهمند شوند."
پس نوشت: عکس از فلیکر Shabnam Qaderi
پس نوشت 2: آقای جان.د. استرمن در کتاب فوقالعاده خواندنیاش، پویاییشناسی کسب و کار، در فصل نمودارهای علّی یک مثال خواندنی را تشریح کرده است. این مثال مدلسازی گران کردن قیمت بنزین و تاثیرات کوتاه مدت و بلندمدت آن است. یک مدلسازی جالب که در تکمیل رویای من خواندنش پرفایده است. مدلسازی جالبی که نشان میدهد برای رسیدن به شهر رویاییام یک فرآیند حداقل حداقل 10 ساله باید طی شود و زیرساختهایی فراتر از بنزین و قیمت و مصرف آن باید فراهم بیاید...!:
"واکنش فروش بنزین به افزایش قیمت با تاخیر طولانی صورت می گیرد. کشش تقاضای بنزین در کوتاه مدت کاملا پایین است. با افزایش قیمتها، ممکن است مردم بتوانند بعضی سفرهای غیرضروری را حذف کنند اما هنوز هم بیشتر مردم باید برای رسیدن به مدرسه، کار و بازار از خودرو استفاده کنند. وقتی مردم متوجه میشوند که ممکن است قیمتها بالا باقی بماند، امکان دارد اقدام به راهاندازی سرویس رفت و آمد نمایند یا ازسیستمهای حمل و نقل عمومی استفاده کنند.
در طول زمان قیمتهای بالا واکنشهای دیگری را ایجاد میکنند.
نخست اینکه مصرفکنندگان و شرکتهای خودروسازی مدتی انتظار میکشند تا احساس کنند قیمتها به اندازهی کافی و به مدت طولانی بالا باقی خواهند ماند، در این صورت توجیهی برای خرید یا طراحی خودروهایی با بازدهی بالا پیدا میکنند (تاخیر تقریبا یک ساله یا بیشتر در درک شرایط و تصمیمگیری). زمانی که مردم متوجه شدند قیمتها تا مدتها پایین نخواهد آمد، شرکتهای خودروسازی باید اقدام به تولید خودروهای کممصرفتر بکنند. (تاخیری چند ساله). حتی با وجود تولید خودروهای کممصرف، هنوز هم قسمت اعظم خودروهای در حال استفاده بازدهی کم و مصرف بالایی دارند و این خودروهای قدیمی تنها پس از استهلاک از رده خارج شده و جایگزین میشوند که شاید تاخیری 10 ساله داشته باشد.
اگر قیمتها بالا باقی بماند، مردم مناطق حومه را ترک خواهند کرد و به محل کار خود نزدیکتر میشوند که باعث تغییر الگوی تراکمی جمعیت خواهد شد.
در مجموع، تاخیر زمانی کلی رابطهی بین قیمت و تقاضای بنزین، بیش از یک دهه است.
زمانی که به تدریج خودروهای موجود یا خودروهای کممصرف جایگزین میشوند و مردم (احتمالا) به استفاده از سیستمهای حمل و نقل عمومی جدید که طراحی و ساخته میشوند روی میآورند مصرف بنزین به میزان قابل توجهی کاهش مییابد. کشش تقاضا در بلندمدت زیاد است. شکل بالا راههای مختلف تنظیم تقاضای بنزین را نشان میدهد.
نشان دادن تاخیرهای فراوان موجود بین تغییر قیمت و تغییر تقاضا، مشاهدهی رفتار بدتر شدن پیش از بهتر شدن را در پرداخت هزینهی بنزین که ناشی از افزایش قیمت است آسان میکند. قسمت پایین شکل واکنش تقاضا و هزینههای بنزین به یک افزایش فرض پیشبینی نشده و پلهای شکل را در قیمت بنزین نشان میدهد.
چون در کوتاهمدت رفتار تقاضای بنزین نسبتا انعطافناپذیر است، نخستین واکنش به افزایش قیمت بنزین،افزایش هزینهها برای خرید بنزین است. وقتی قیمت بالای بنزین تداوم مییابد، بهبود بازدهی خودروها به تدریج نرخ مصرف بنزین را به ازای هر مایل مسافت طیشده کاهش میدهد و سرانجام تغییر الگوی سکونت و دسترسی به حمل و نقل عمومی باعث کاهش تعداد مایلهای پیمودهشده در سال خواهد شد. در بلندمدت تنظیم تقاضا از افزایش بیشتر قیمت بنزین جلوگیری کرده و هزینهها کاهش مییابد.
از دیدگاه مصرفکننده،این یک وضعیت بدتر شدن قبل از بهتر شدن است. این تاخیرها و تعدیلهایی که ایجاد میکنند به ما کمک میکند تا مشکل بودن تصمیمگیری برای افزایش مالیات بر بنزین را حداقل در ایالات متحده راحتتر تشریح کنیم. با اینکه مزایای بلندمدت آن از مزایای کوتاه مدت، حتا از نظر ارزش خالص کنونی بیشتر است، با این حال آثار خود را بعد از گذشت چندین سال نشان میدهند. دولتمردان با توجه به انتخابات پیشرو اعتقاد داشتند در کوتاه مدت، هزینههای بالا زا لحاظ سیاسی قابلقبول نیستند. در حقیقت قضاوت آنها این بود که مردم تمایل ندارند تا با کمی ضرر در کوتاهمدت، سود بیشتری در آینده به دست بیاورند..."
پویاییشناسی کسب و کار/ جان. د. استرمن/ ترجمهی گروه مترجمان زیر نظر علینقی مشایخی/ انتشارات سمت/ صفحهی 234 تا 236