آزاردهندههای کوچک
چیزهای کوچکی هستند. آن قدر کوچک که خیلی وقتها یادم میرود. آزاردهندههای کوچکی هستند که من را نمیکشند. من را زجر نمیدهند. زندگی من تحت تاثیرشان قرار نمیگیرد. حتا من را عصبانی نمیکنند. فقط گاهی اوقات اذیتم میکنند. بعضی وقتها بودنشان برایم محدب میشود و از خودم میپرسم چرا؟ حتا نمیدانم چرا برایم آزاردهندهاند. کوچکاند و ناچیز. آن قدر کوچک که هیچ وقت لیستشان نکرده بودم. اینها بعضی چیزهای خیلی کوچکی هستند که بعضی وقتها آزارم میدهند:
- یکی از چراغترمزهای ماشین جلوییام سوخته باشد و ماشین جلوییام تک چشم شده باشد. هر چهقدر ماشین جلوییام گرانقیمتتر باشد این آزاردهندگی بیشتر میشود و از خودم میپرسم آخر 200میلیون پول این لعنتی است، یارو این قدر گشاد است که نمیتواند 1000تومان یک لامپ کوچولو بخرد و به راحتی عوضش کند؟ اگر ماشین جلوییام به کل چراغ ترمز نداشته باشد آزار نمیبینم. ولی تک چشم بودن...!
- شیلنگهای دستشویی که واشر فشارشکنشان برداشته نشده و آب مثل تف سربالا بیرمق و پر از کف، بی هیچ زور و شدتی ازشان بیرون میآید.
- پلهی اول از پاگرد بین طبقهی اول و دوم کتابخانهی مرکزی دانشگاه شریف. این پله برخلاف بقیهی پلهها ارتفاعش بیشتر است. 25سانت است. بقیهی پلهها 17سانتاند و این یکی 25سانت. بنایش دانشجو بوده یحتمل. به خصوص وقتی از پلهها پایین میآیم و به این پله میرسم. حس افتادن بدی بهم دست میدهد.
- وبلاگهایی که آهنگ دارند. بعضی وقتها سریع صفحهی وبلاگه را میبندم.
- خانمهایی که کفش رنگ روشن جلو باز با جوراب نازک سیاه میپوشند.
- مردهایی که کمربندشان از همهی سوراخهای شلوارشان رد نشده. به خصوص حالتی که شلوارشان در ناحیهی گودی کمر دو تا سوراخ دارد و کمربنده از یک سوراخ رد شده و از آن یکی رد نشده. لجم میگیرد...
و...