آقای سفیر
"آقای سفیر" خواندنی بود.
هر چند که 50صفحهی آخر را تندخوانی کردم و فقط رد دادم، (مثال رجوع به سازمانهای بینالملی و رفتن به مغازههای چلوکبابی و دیزیپزی و انتظارها در این صفحات برای بار دوم در کتاب تکرار شدند و به نظرم سوتی بدی بود که 1 مثال دم دستی 2بار تکرار شود... به هر حال کتاب فصل بندی نداشت و همچه مشکلی از فصل بندی نشدن کتاب است!) ولی از کتاب خوشم آمد. از حالت زندگینامهطور آن خوشم آمد و یک جورهایی برایم تاریخ 40سال اخیر ایران از زاویهای دیگر بود. نه از زاویهی بیرون از کشور و بیطرف و اینها. نه، از زاویهی کسی که در خط مقدم بعضی از وقایع مهم این 40سال بوده، بیهیچ واسطهای. صفحات اول کتاب به زندگی خانوادگی محمدجواد ظریف میپردازد و مهاجرتش در 16سالگی به آمریکا و تمام کردن دبیرستان در آمریکا و تحصیل در مهندسی کامپیوتر و انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا و انقلاب اسلامی و رها کردن مهندسی و ادامهی تحصیل در رشتهی روابط بینالملل و...
این که ظریف بار اول که رفته سازمان ملل با کاپشن خلبانی میرفته و اشتباهات خام جوانی در آن سالهای اول انقلاب خواندنی بود. خیلی نکته داشت برایم این کتاب. جذابترین صفحات کتاب برایم یکی کشمکشهای قطعنامهی 598 سازمان ملل و پایان جنگ ایران و عراق بود. یکی مذاکرات ایران و آمریکا بر سر تعیین حکومت در افغانستان بعد از جنگ افغانستان. یکی مذاکرات ایران و آمریکا در مورد عراق بعد از حملهی آمریکا به عراق و مذاکرات ظریف در مورد مسالهی هستهای در زمان دولت آقای خاتمی. هر جا که ظریف در خط اول مذاکره بود کتاب به شدت خواندنی میشد.
عالم بیپدر و مادر سیاست را ظریف در این کتاب با حرفهایش به جذابترین شکل ممکن توصیف کرده بود.
کار دیپلماسی بسیار سخت است. در دیپلماسی باید واقعبین باشید و نباید کسی را دوست قلمداد کنید. ضمن این که باید در مقابل همه تظاهر به دوستی کنید. زمانی که میخواستند قطعنامهی اول هستهای را علیه ایران تصویب کنند، تصویری از من هست که در کنار سفیر انگلیس میخندم. میخواستم به آنها نشان دهم که کاری که میکنند،برای ما آخر دنیا نیست. اما این دلیل نمیشود که من او را آدم قابل اعتمادی بدانم یا کار کردن با وی برایم لذتبخش باشد. ص 87 و ص 88
کتاب مصاحبهی 380صفحهای با ظریف تصویرهایی شخصی از ظریف را به صورت ضمنی نشان میدهد که سر همین از کتاب خوشم آمد. این که محمدجواد ظریف از آن آدمهای فاصلهدار است برایم جالب بود. از آن آدمها که فقط تا یک فاصلهای آدمها را به خودشان راه میدهند و بیش از آن اجازهی نزدیک شدن نمیدهند. از آن آدمها که ممکن است 30سال در یک کشوری زندگی کنند، اما حشر و نشرشان با فرهنگ آن کشور در حداقلترین شکل ممکن باشد. (ظریف و همسرش هنوز اسم ادویهها به زبان انگلیسی را بلد نیستند.) این که ظریف تا آخرین روزهای حضورش در سازمان ملل به عنوان سفیر یک سیگاری تیر بوده برایم جالب بود. روزی 3عدد سیگار برگ میکشید...
حق گرفتنی است. صفحات مفصلی که ظریف از مجموعه کارهایش برای این که در جنگ ایران و عراق، عراق متجاوز شناخته شود به تو ثابت میکند که حق گرفتنی است. حتی واضحترین حقایق هم در نظام بینالملل وارونه جلوه داده میشوند و ای کاش آدمهایی مثل ظریف تعدادشان بیشتر بود... وقتی بعد از همهی آن گزارشها به این افتخار میکند که من بودم که باعث شدم عراق متجاوز شناخته شود، به او حق میدهی. در نگاه بیرونی شاید بدیهی باشد، ولی نیست. بدیهی نبود و این حق داشت از ما سلب میشد. مثل خیلی از حقوق دیگر که سلب شده...
نگاه کردن به آگهیهای تبلیغاتی دانشگاه دنور هم جالب بود. این که محمدجواد ظریف فارغالتحصیل دکترا از دانشگاه دنور است، آنقدر برایشان مهم بوده که عکس او را در بروشورها میزنند. 1 زمانی هم عکس او را میزدند و هم عکس کاندولیزا رایس (وزیر اسبوق خارجهی آمریکا). ولی بعد از حملههای آمریکا به افغانستان و عراق، دیگر کاندولیزا رایس فارغالتحصیل قابل افتخار دانشگاه دنور نبود. ظریف اما... چرا... بود و هست...
ماجراهای ظریف و روزنامهی کیهان و ظریف و خطبههای نماز جمعه را هم دوست داشتم. مثال زدنی بودند.
کتاب به چاپ پنجم رسیده. با تیراژ 3000 نسخه. در مقیاس بازار کتاب ایران کتاب پرفروشی است. غربی جماعت وقتی کتابی پرفروش میشود چند تا کار انجام میدهند. یکی اینکه کتاب را حتما در قطع جیبی و پالتویی و کوچک و ارزانتر هم چاپ میکنند. و یکی هم این که در چاپهای جدید به کتاب ضمیمه اضافه میکنند. کتاب آقای سفیر میتواند در چاپهای جدید ضمیمهی یک گفتوگوی مفصل دیگر در مورد روزهای وزارت محمدجواب ظریف را هم داشته باشد. مطمئنا خواندنی و یادگرفتنی و تاریخی خواهد بود...
آقای سفیر, گفت و گو با محمدجواد ظریف/ محمدمهدی راجی/ نشر نی/ 368 صفحه- 15هزار تومان