بریم
- باید چیکار میکردم؟
- نمیدونم. شاید باید ادامه میدادی. تجربهش خوب نبود؟ شاید هم کار درستی کردی. نمیدونم.
- تو هیچ وقت لمسش کردی؟
- نه.
- جفتمون کبریت بیخطریم.
- 2بار گریه کرد. یه چیزی به من میگفت که لمسش کنم. شونههاشو بگیرم بگم پاشو گریه نکن. ولی جلوی خودمو گرفتم.
- یکی بود توی من که نذاشت. الدنگ عوضی مزاحمه. الدنگ عوضی منو وادار کرد که به آخرش نگاه کنم. به این نگاه کنم که بعدش بعدش بعدش... بهم گفت تو این همه سال کاری نکردی، برای چی الان؟ نمیدونم کیه چیه از کجا مییاد.
- میدونی چی اذیتم میکنه؟ این که همه دارن میرن. میترسم یهو نگاه کنم ببینم حتا یه نفر هم نمونده باشه که بتونم باهاش راه برم و حرف بزنم. تنهایی نه ها. از تنهایی نمیترسم. از بیهمسر بودن میترسم. هم سر.
- ترس این که مثل پیرمردهایی شی که میمیرن و بعد از 1هفته از روی بوی گند جنازهشون ملت میفهمن طرف مرده. برای همین تو اتوبوس ازم پرسیدی که دارم چی کار میکنم؟ میخوام برم یا نه؟ تصمیم گرفتم یا نه؟
- بله آقای فوکوس.
- گشنمه.
- اینا چرا تو پیادهروها نیمکت نذاشتن؟ همهجای تهران گذاشتن.
- این ورا پولدارنشینه. الاغن. همهش با ماشین این ور اون ور میرن. نمیبینی پیادهروهاش چه خلوته. حتا سگهاشونم برای هواخوری نمییارن تو این پیادهروها.
- 2تا مغازه اونجاست. بریم اونجا.
- خیلی وقته شیرکاکائو نخوردم. اوف ف ف... عجب مغازهای. عجب خانمی. پوستر به این بزرگی و خانم به این دافی، ویترین این مغازه آخه؟
- بیا رو این نیمکته بشینیم که تو هم از ویترین این مغازه و اون خانمه و لباسهاش محظوظ شی.
- نوچ. بیا اون ور بشینیم. اون مردک الدنگ درون من نمیذاره.
- چهقدر راه رفتیم.
- دختر پایهای بود. 23 کیلومتر راه رفتیم اون روز. میدونم. یه راه رفتن و چند ساعت حرف زدن هیچ ملاکی برای شناخت هیچ آدمی نیست و باید در موقعیتهای مختلف دید و سنجید و این حرفا. ولی غر نزد. غرغرو نبود.
- میدونستی که داری شبیه شریفیها میشی؟ اون حالت من خوبم. من خیلی هم خوبم. من بهترینم؟
- جدی؟ نمیدونم چرا شریفیها این جوری اند. یه ورودی 52 شریف دیدیم. مردک 60 سالش شده بود. بازنشست شده بود. هنوز بر این باور بود که شریفیها بهتریناند. نمیگفت شریف. با طمطراق میگفت: دانشگاه صنعتی شریف. عقدهست؟ آقا من یه چیز در مورد ایرج افشار نوشته بودم. یادته؟ این پیج ایرج افشار برداشت اینو اجازه گرفت که بازنشر کنه. بعد گفت یه معرفی از خودت هم بنویس. من هم خیلی پرطمطراق نوشتم که بله فارغ التحصیل مکانیک دانشگاه تهران و دانشجوی فلان دانشگاه صنعتی شریف. بعد اینا بازنشر کردن به اسم خودم و با اون معرفیه و اینا. فقط شریف شو حذف کردن. حرکت قشنگی بود. شریف کیلو چنده؟ عه. صبر کن ازین عکس بگیرم. این دو نقطه دی ها و نوشتهی بخند زیرشون روی پستهای برق توی شهررو دوست دارم. کار هر کسی هست جالبه.
- چرا مردم ما رو نگاه میکنن؟
- الان فک کردی خوشگلی؟
- آره.
- به خاطر اون کلاهته. شبیه دزدا شدی با اون کلاه کشیت.
- دوستم رفته تو یه کارخونه کار گیر آورده. یه کارخونهی واگنسازیه. خیلی مودبه. میگه بهش بد میگذره. مسئول کنترل کیفیت اونجا شده و خیلی بد تعریف میکنه. از کارگرای بددهن. از بیمسئولیتی. میگه هیچ کس کارشو درست انجام نمیده و این واگنهایی که ساخته میشن معلوم نیست سالم باشن یا نه. تمام آدمها بنداز برو کار میکنن و هیچ کس احساس مسئولیت نمیکنه. میگه دعواش شده با همکارش که چرا بررسی نکرده رد میکنه؟ برمیگرده بهش میگه مگه چهقدر بهم پول میدن که درست کار کنم؟
- ای وای... طفلکی. قربونش برم. بددهنن؟ فحش بلد نیست بده؟ بمیرم براش.
- خر.
- ولی راست میگه. پول هیچی نمیدن. بعد تو میبینی آدمی که نصف تو هم بلد نیست و نصف تو هم کار نمیکنه 3برابر تو داره حقوق میگیره. دوست ندارم به محیط کارخونه و کار و اینا برگردم. به محیطهای پرفشار کار. فشار خود کار نهها. فشار روانی. آدمهای مریض و دیوانه... این که بهت پول نمیدن دردناک نیست، اینکه احساس میکنی وسط یه مشت نفهم افتادی و با هیچ کس نمیتونی رابطه برقرار کنی دردناکه. پول میخوام. ولی نمیخوام کار کنم. یا حداقل این جور کار کنم. من پول نیاز دارم. خسته شدم ازین درویشانه زندگی کردن. الان من دقیقا نمیدونم به خاطر بیپولیه که هیچ وقت سوار ماشین شخصی نمیشم یا به خاطر شعارهای محیط زیستی استفاده از وسایل عمومیه. اگر پول داشتم باز هم تاکسی سوار نمیشدم؟! من پول میخوام؟ مگه چی کم دارم؟ هوششو دارم. عرضه شو دارم. در کمترین زمان یاد میگیرم. آدم بپیچونی نیستم. به وقتش خلاق هم میشم. چرا من پول درنمییارم؟ چرا به هیچ دردی نمیخورم؟
- ببرمت یه جا که کتاب انگلیسی اورجینال میفروشن به قیمت 7-8هزار تومن؟
- چه کتابایی؟
- هر چی عشقته. همهی کتابای شاخ ادبیات. از برادران کارامازوف تا کتابای رولد دال. قیمت پشت جلد 16 دلار. قیمت برجسبخورده 7هزار تومن.
- کتاباش قاچاقاند؟
- نمیدونم.
- ها. میخوام. میخوام.
- بریم سوار اتوبوس شیم.
- بریم.