تابستان 67
سلام بر عمه جانم.
امیدوارم که حال یک یک شما خوب بوده باشد. اگر احوالی از ما را خواسته باشید بد نیستیم و به دعاگویی شما مشغول میباشیم. عمه جان نامه شما روز یکشنبه 2/5/67 به دست من رسید. وقتی که بابا نامه را آورد خوشحال شدم و تند تند باز کردم و خواندم. عمه جان من از آن ناراحت هستم که کارنامهی من را نگرفتی. عمه جان آیا کلاس آمپول زنیِ تو راضی بخش بود یا نه. عمه جان راستی میخواهم چند کلمهای بگویم به رضا نگفتی که برای من نامه بنویسد. بگو که دیگر با تو دوست نیستم که پارسال از ما احوال میگرفتی ولی امسال چطور است که حالی از پسرعمو خود و اسماعیل و پدر و مادر من احوالی نمیگیری. عمهجان هوای روستا چطور است. بارانی یا آفتابی. عمه جان بچههای روستا چه کار میکنند. عمهجان میخواهم چند جملهای از رضوانشهر بگویم. عمهجان من در اینجا 3 بار به دریا رفتم و من در اینجا احساس دلتنگی میکنم. عمهجان من در این جا 4تا جوجه ماشینی دارم که هر یک را به قیمت 10تومان خریدم. اما خیلی از جوجه ماشینیهای خودمان زرنگتر هستند. عمهجان راستی در اینجا 3تا شهید آوردند به نامهای ساسان، اکبر، عباس. عمه جان برنجهای ما را کرم خورده است یا نه. حال زنبور عسل ما چطور است. خوب یا بد از آنها مواظبت میکنی یا نه. وقتی بابا خبر آورد که تو قبول شدی از خوشحالی پر درآوردم. عمه جان از تو خواهش دارم که از تمام جوجهها و بچه غازم و بچه اردکها خوب مواظبت کنی. من حتما برای تو هدیهای خواهم خرید. عمهجان کارنامهی من را بگیر و پست کن. عمهجان آلوچههای ما تمام شده است یا نه. گوجه سبزهای تو رسیده است. برای ما کمی گوجه سبز بگذار. عمه جان به ننه جان بگو آیا به دایی حسین گفت که برای من بیسکویید بیاورد. شهرام رفته است. در روستا خبری هست. خوب یا بد عمه جان در آخر سلام ما را به ننه جان و دوستان و آشنایان و فامیلها و رضا- عمو- زن عمو- محبوبه برسان. عمه جان حال پدر و مادر و بابا و من خوب هست. دیگر سرت را درد نمیآورم. عمه جان ببخش که این حرف را میزنم که بعضی از کلمههایت را جا انداختی. یخورده خوش خط بنویس. خداحافظ. خدا نگه دار تو باشد.
دوستدار همیشگی شما، آرش
عمه جان از تو خواهش میکنم کارنامهی من را پست کن.
منتظر جواب نامه هستم.
67/5/4