همسایهها
"نباید فراموش کرد که "همیشه همسایهها بدترین دوستان و بهترین دشمنان همدیگر هستند" و حسرت یکدیگر را میخورند، و به همین سبب همسایگان سیاسی معمولا یک در میان با هم خوب هستند! فاتحان بزرگ مثل ناپلئون و نادر ازین موقعیت استفاده میکردند و پیش میرفتند، همسایهی اولی- دومی، و دومی- سومی را هل میداد و به زمین میافکند،و همینطور ادامه مییافت تا وقتی که ناپلئون را در کنار بئرالحکیم میدیدیم و نادر را در میدان دهلی. این دشمنی همسایگی دو علت دارد: یکی این که اغلب تصادم منافع دارند، دیوار این یک جلوگیر آفتاب آن دیگری است و نم مستراح این به دیوار اطاق آن یکی صدمه میزند و غیره و غیره. دوم اینکه همساگیان بیشتر از دیگران حسرت یکدیگر را میخورند: فلانی قاز دارد و ما مرغ. فلان کس هر شب پلو میخورد و زن خوب دارد و کلفتش چنین و چنان است و...
ازین جهت اغلب این حسرتها و حسادتها به دشمنی ختم میشود. در کار دولتها هم همین امر هست، از شرق بگیر و به غرب برو: کره از چین مینالد، چین از روسیه که مغولستان از من است، روسیه تا کنار دانوب ادعا دارد و رومانی از این امر در اضطراب که مولداوی از کف رفت، دعوای آلمان شرق و غرب، و اختلاف آلمان و فرانسه بر مسائل آلزاس و لرن، و گفتوگوی فرانسه و اسپانیا بر سر پیرنه و طوایف باسک، ادعای ما را ثابت میکند که "همیشه همسایهها بدترین دوستان و بهترین دشمنان همدیگرند." بیخود نبود که در قدیم همسایهها بعضی چیزها را که داشتند از همدیگر پنهان میکردند: یک روایت محلی دهاتی ما که در اول افسانهها برای بچهها گفته میشود با این آهنگ شروع میشود: "اوسونه، سی سونه (افسانهی سیستان است) پلو پختم دونه دونه، همچی (آنطور) خوردم که همسایه ندونه!" و باز درست میگفتند قدیمیها که به زنها دستور میدادند "پشت به شو کن، نمک چشو کن". و ظاهرتر آن این است که گفتهاند: "نان را باید در پناه دندان خورد."
از پاریز تا پاریس/ نوشتهی محمدابراهیم باستانی پاریزی/ نشر علم/ ص362 و ص363