نبض
چهارشنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۲، ۰۸:۳۸ ق.ظ
این دومین بار در این هفته بود. مشکل از لمسی بودن گوشیهاست. گوشی را توی جیب شلوارشان گذاشته بودند و بعد در اثر اصطکاک با گرمای بدن، گوشی خود به خود شمارهی من را گرفته بود. ناغافل به من زنگ زده بودند. من هر چه قدر سلام و الو گفته بودم جوابی نشنیده بودم جز صدای کوبش. رفتوآمد پر سر و صدای جریان خون در شریانهای بدن. بار اول تعجب کرده بودم که مگر حوالی جیب شلوار قلب است که این طور میزند؟ و بار دوم گوشی را یک دقیقهی تمام نگه داشتم و به صدای نبض گوش داده بودم.
صدای عجیبی است. صدای پرتلاطمی که لحظهای از جوش و خروش نمیایستد. میزند. میکوبد. میرود. برمیگردد. بیآنکه بفهمی و به رویت بیاورد که چه تلاطم عظیمی دارد...
باید دید ائن دئستتئن اون موقع در چه احوالاتی به سر می برده