حاج سیاح-3
"چرا باید حاج سیّاح را بهتر شناخت؟ میشود جوابهای متعددی به این پرسش داد: برای این که او اوّلین ایرانی است که سیر و پُر، در دوران مدرن، جهان را دیده است، با بسیاری از بزرگان نیمة دوّم سدة نوزدهم میلادی، از جمله تزار روس، گاریبالدی؛ امپراطور بلژیک، رئیس جمهور آمریکا، دیدار و بحث کرده و از آن گزارشی به دست داده است؛ برای اینکه او نخستین نویسنده روزنامة زندان در تاریخ معاصر ما است؛ برای اینکه او نخستین ایرانی است که عبارت «حقوق بشر» را به همان معنا و زاویة کاربرد امروزی آن به کار برده است؛ برای این که از نخستین کسانی است که مشروطهخواهی کرده است و مطلوبش از آن فرهنگسازی مدرن بوده است؛ برای این که پس از دیدن بخش بزرگی از جهان سرتاسر ایران را هم گشته است تا نخستین آدمی باشد که کوشیده باشد تمامی این «گربه» را در دل و ذهنش داشته باشد بهعنوان یک پدیدة آمپریک و برای ارجاع به آن به وقت اندیشه و سخن، و...
حاج سیّاح با راه افتادنش به دور دنیا برای، به قول خودش، «پیدا کردن آدمیّت،» برای «کشف» خودش به عنوان سوژة مدرن، در روزگاری جهانیشده، در اقالیمی بیرون از اقلیم عرفی و مذهبیاش، یکی «از نقطه عطف»های تاریخ شناخت و پرداخت «خود» است در فرآیند تجدد ایران. حاج سیّاح -این طلایهدار رویاروئی گوشت و پوستی ما با وسعت جهانی مدرنیّت- به کشف جهان میرود تا خودِ مدرن را کشف کند؛ این سفر آفاق آن روی سکّة سفر انفس است، در عصر مدرن. میرزا محمد علی محلاتی از محلات راه میافتد و میرود و میرود و از خود دور و دورتر میشود تا این خود نوین را، که همیشه همواره دُور و روبروی او جائی آویخته از افق مقابل است، دنبال کند. من میخواهم بهخصوص توجّه شما را به این عبارت در متن «مصاحبه» جلب کنم: «من پویندهای بودم به دنبال دانش، نه به دنبال باختن خود.»....
از مقدمهی ترجمهی مصاحبهی حاج سیاح با روزنامهی آمریکایی اینتراوشین به تاریخ 12 ژوئن 1875
من "خسته ام"
بگذار از اینجا هم بیرونمان کنند.
شاید دلت یکم هوس تنهایی کرده باشه...