دانشگا- 3
خودم هم نفهمیدم چطور دانشگا قبول شدم. آن پیش دانشگاهیِ «دولتیِ» میدانِ امامت (مدرسهی شهید رجایی) با آن مدیرِ به شدت دموکراتش (آقای مدنی) که هر کسی را با هر معدل و وضعیتی در مدرسهاش ثبت نام میکرد هنوز برایم خاطرهی خوبی است. معلمهای آنجا پولکی نبوند. مایه میگذاشتند و کمترین وظیفهام فکر کنم در قبالشان همان قبولی در دانشگا بود. همهشان غیرانتفاعی هم درس میدادند. آنجا هم درس میدادند. چند سال زمان لازم بود تا بفهمم شریفترین آدمهای زندگیام را همان روزها دیدم. باری... قصهاش جداست.
وارد دانشگا که شدم فهمیدم عین خودم زیاد نیستند! چیزی که روزهای اول کمی آزارم میداد اکیپها بودند. اکیپهای بچههای هم دبیرستانی. اکیپ بچههای علوی. اکیپ بچههای سلام. اکیپ بچههای مفید و... اکیپ بچههای علامه حلی با اکیپ بچههای فرزانگان جفت و جور بودند. قبل از دانشگا دختر و پسر با هم مراودات گرمشان را تشکیل داده بودند و آن وقت ما... زمان که گذشت اکیپها تغییر شکل دادند. بچههای هم عقیده دسته دسته شده بودند. اکیپ پسرهایی که با دخترها همه جا میرفتند. اکیپ بچههای بسیجی. اکیپ بچههای خابگاه. اکیپ بچههای فلان. اکیپ بچههای بهمان. یادم هست حامد آن روزها خیلی جوش و جلا میزد که همهی بچهها با هم باشند. حداقل یک بار همه با هم برویم کوه. ولی...
چند ماه پیش "علی عبدالحی" توی کتابخانهی دانشجویی یک شماره از نشریهی "صلا" (گاهنامهی کتابخانه دانشجویی دانشکده فنی) را به موضوع «برچسبها و اکیپها» اختصاص داده بود. بند اول سرمقاله این طور شروع میشد:
«تصویر امروز جای جای دانشگاه آن چنان است که گویی مجمع الجزایری دورافتاده از جماعتها در بحری عمیق غرقه گشتند. متاسفانه، برخورداری از نوعی همبستگی اجتماعی تحت عنوان دانشگاهی و دانشجو امری صرفاً خیالی و نه واقعی به نظر میرسد.»
موضوع جالبی بود و چند تا از نوشتههای این نشریه خوب بودند. خود علی عبدالحی توی یکی از مقالات به پدیدهی مدارس غیرانتفاعی و تاثیرشان روی دانشگا پرداخته بود. مقالهی کوتاهی بود و فقط در حد طرح یک موضوع. به نظرم موضوع جالبی بود. مقاله را اینجا کپی پیست میکنم:
مرسدس کروک برای تو، مدرک چروک هم برای تو۱نگاهی گذرا به پدیدهی مدارس غیرانتفاعی
"مدارس غیرانتفاعی چه تاثیراتی میتوانند بر مسالههای دانشجویان امروز که همان دانش آموزان دیروزند و همچنین بر فضای دانشگاه داشته باشند؟ چگونه میتوان از بررسی مدارس غیرانتفاعی پلی زد به نقد فضای امروزهی دانشگاه؟ مگر میشود نگاهی یکسان به این همه مدارس غیرانتفاعی متعدد و متنوع که تفاوتهای زیادی با هم دارند داشت؟ این برخی سوالاتی است که ممکن است در وهلهی اول برای مخاطب پیش بیاید. در ادامهی این نوشتار نگارنده در صدد است که به این دست سوالات پاسخ دهد.
نگاهی به تاریخچهی تشکیل این مدارس خالی از فایده نیست. این مدارس را باید مولود دههی دوم انقلاب اسلامی دانست، دههای که معروف به سازندگی و توسعه است. قانون مدارس غیرانتقاعی در سالهای پایانی دههی شصت به تصویب مجلس شورای اسلامی میرسد.۲ در این قانون اشاره شده است که مدارس غیرانتفاعی باید ازمحل مشارکتهای مردمی و کمکهای موسسات خیریه اداره شوند و درآمدهای این مدارس منحصر به تامین هزینههای جاری و توسعهی مدارس شود. البته با نگاهی نه چندان دقیق به اسم مدارس غیرانتفاعی هم میتوان متوجه شد از ابتدا قرار نبوده است نفع و سودی در کار باشد.
مدارس غیرانتفاعی با وجود تمام تفاوتهایی که با یکدیگر دارند دارای دو شباهت مهم هستند. اول اینکه تمامی این مدارس برخلاف اسم خود کاملا به صورت انتفاعی اداره میشوند و اساس فعالیتهایشان بر سود و هزینه است. مدارس غیرانتفاعی امروزه تبدیل به بنگاهی اقتصادی شدهاند که از مشتریان خود (دانش آموزان) پولهای گزاف میگیرندو ثبت نام به عمل میآورند، سپس برای دانش آموزان برنامه ریزی میکنند و به آنان آموزش داده میشود تا برای مدرسه در عرصههای مختلف افتخارآفرینی کنند! و در آخر نیز، افتخارآفرینان این مدارس به تابلوها و بیلبوردهای تبلیغاتی بدل میشوند و دانش آموزان جدید را جذب میکنند. دوباره اینان تبدیل به پیام بازرگانی میشوند و این دور تجارتی ادامه دارد...
شباهت دوم عوض شدن برخی روابط در این نوع مدارس به دلیل وارد شدن عنصری به نام پول است.۳ دانش آموزی که شهریهی چند میلیون تومانی میدهد توقعش از کادر مدرسه و معلمین عوض میشود، انتظار ندارد معلم او را به خاطر اشتباهی که کرده مورد عتاب قرار دهد و چون شهریه داده، نگاهش به کادر مدرسه مانند کارگزار است.
با نیم نگاهی به دانشگاههای برتر کشور مشاهده میشود که بافت اصلی آنها را دانشجویانی تشکیل میدهند که روزی دانش آموز مدارس غیرانتفاعی بودهاند. مدارسی که هر کس توانایی مالی ورود به آنها را ندارد. در نتیجه دیگر نباید انتظار داشت در فضای عمومی دانشگاه نمایندههایی از طبقات مختلف جامعه دیده شوند. امروزه رقابتی نابرابر شکل گرفته است، کسانی میتوانند به راحتی وارد دانشگاه شوند که از تمکن مالی برخوردار باشند. در صورتی که زمانی دانشگاه "راه دیگر"ی بود تا افرادی که در خانوادههای متمکن متولد نشدهاند نیز بتوانند از طریق آن پلههای ترقی را طی کنند و به جایگاه اجتماعی مناسبی برسند. ولی وضعیت حاضر چگونه است؟ مگر میشود بیپول وارد این عرصهی رقابت شد؟ و آیا دیگر دانشگاه بالذات منزلت بخش است؟ به نظر میرسد امروزه آن راه دیگر به روی طبقات پایین مسدود شده است.
همواره سوالی نوستالژیک وجود داشته است که موضوع انشاهای دوران دانش آموزی همهی ما بوده است: علم بهتر است یا ثروت؟ ولی اکنون تقابل نهفته در این پرسش بیشتر شبیه یک شوخی است. دانش آموز پنجم دبستانی را در نظر بگیرید که سالی شش میلیون تومان شهریه میدهد. حال موضوع انشایی که قرار است بنویسد این است: علم بهتر است یا ثروت؟
مطلب دیگری که تا حدودی معلول مدارس غیرانتفاعی است شکل گرفتن اکیپهای بستهای در داشنگاه است که نمیتوانند و نمیخواهند با هم گفتوگو کنند و تعامل داشته باشند. اکیپها باید حول مشترکاتی که به مرور بر اساس تعامل پیدا میشوند، شکل بگیرند. اما امروزه اکیپهایی در دانشگاه وجود دارند که به صرف تعلق به فلان مدرسه و بهمان موسسهی آموزشی تشکیل شدهاند.
فی نفسه وجود چنین اکیپهایی بد نیست. ولی وقتی باید احساس نگرانی کرد که این گروهها نیازی به تعامل با دیگران نمیبینند و دانشگاه به جزایر دورافتاده از هم تبدیل میشود. فاجعه آنجا رخ میدهد که گروههایی در دانشگاه وجود دارند که چون در مدرسهای خاص تحصیل کردند بر دیگران احساس برتری میکنند و خود را از دیگران متمایز میبینند و مدعی پرستیژ تو خالی میشوند. متاسفانه مشاهده میشود که دانش آموزان غیرانتفاعی شاکلهی اصلی دانشگاههای برتر کشور را تشکیل میدهند و هر سال بر تعداد آنان در دانشگاه افزوده میشود. همین مساله نشان میدهد که برای نقد مناسب و همه جانبهی دانشگاه و دانشجویان مجبور به بررسی نقادانه مدارس غیرانتفاعی هستیم. مدارس غیرانتفاعی با تمام تفاوتها دارای اشتراکاتی هستند که سبب میشود در برخی جنبهها نگاهی کلی و یکسان به آنها کاملا به جای و در خور تامل و بررسی باشد."
۱: تیتر با الهام از تیتر مجلهی چلچراغ شمارهی ۴۴۸
۲: قانون فوق مشتمل بر ۲۱ماده و ۱۵تبصره در تاریخ ۵خرداد ۱۳۶۷ به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید.
۳: این مساله عمومیت دارد ولی کلیت ندارد.
(نشریه صلا/ سال سوم-شماره اول- مهرماه ۱۳۹۱-ص۶)
من یادم هست پیشدانشگاهی مجتمع مکتبی میرفتم تو منطقه 14. معلمین محترم رسما درس نمیدادند! و بچه ها رو هل میدادند به سمت کلاسهای خصوصی و بعضا مدارس غیرانتفاعی که خودشون در اونجا ذینفع بودند.
بعد اینکه بیمعنی بودن اکیپهای مبتنی بر دوران دبیرستان، خیلی زود مشخص میشه. حتی بی معنی بودن فشارهای اون مدارس خاص بر دانشآموزانشون هم خیلی زود مشخص میشه. لااقل تجربه من اینطور میگه که حتی یک نفر از کسانی که از علامه حلی وارد رشته مهندسی نقشهبرداری خواجه نصیر شده بودند، به موفقیت خاصی نرسیدند و بعضا در گرفتن مدرک نهایی هم ناموفق بودند.
من دو سه شخص رو میشناختم که سال پی در پی درس میخوندن و امتحان فوق لیسانس میدادن و قبول نمیشدن، بعد رفتن یکی از این دورههای مشترک خواجه نصیر و موسسه ICT هلند، الان جوری رفتار میکنند...
قبلاً که عرض کرده بودم. مسالهی اصلی پول است. پول تعیین کننده است. «برنده»ساز است. «موفق»ساز است. «باهوش»ساز است. «روشنفکر»ساز است. «باکلاس»ساز است. «زیبا»ساز است. «فعال سیاسی»ساز است.