طناب
جمعه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۱، ۰۸:۳۵ ب.ظ
چیزهایی هستند که هیچ وقت نمیتوانم با آنها کنار بیایم. همیشهی خدا برایم مساله بودهاند و هستند. یکیشان همین خطی بودن رابطهی بین کلمات در یک نوشته. این که کلمات به دنبال هم میآیند و این پیوستگی خطیشان است که معنا را میسازد. تو برای کشف معنا باید طناب را بگیری و هی در مسیر طناب راه بروی. با چپ و راست رفتن و بالا و پایین پریدن و حرکت موجی دادن به طناب هیچ اتفاقی نمیافتد و به هیچ جایی نمیرسی. فقط باید طناب را بگیری و در امتداد خط طناب جلو بروی. وقتی یک متنی را میخانی هر چه قدر هم حرکت خطی خستهکننده باشد ناچاری. وقتی میخاهی چیزی بنویسی و معنایی را بسازی باید دقایق زیادی به این فکر کنی که کدام بعد از کدام و کدام قبل از کدام باشد که آن چیزی که در ذهن است ساخته شود. مثل ذهن آدم نیست که همزمان به چند چیز مختلف فکر کند و این چند چیز مختلف بدون این که رابطهای با هم داشته باشند همهشان معنادار باشند...
یک جور مدلسازی ریاضی از نوع اعصاب خرد کن است. نوشتن یعنی مدلسازی یک بعدی پدیدهای پیچیده... نمیدانم قیاس درستی است یا نه. ولی اگر نوشتن مدلسازی یک بعدی باشد، نقاشی و عکاسی باید مدلسازی دو بعدی باشد و فیلم و تئاتر مدلسازی کاملتر و سه بعدی... در دو بعدی زاویه داری و در سه بعدی علاوه بر زاویه و حرکت خطی، پیچش و چرخش هم داری...
اما نکتهای که وجود دارد این است که همه چیز از ابتداییترین نوع مدلسازی مشتق میشود. مدلسازی سه بعدی مشتق دوم مدلسازی یک بعدی است... و مدلسازی یک بعدی خطی است... خطی...
یک جور مدلسازی ریاضی از نوع اعصاب خرد کن است. نوشتن یعنی مدلسازی یک بعدی پدیدهای پیچیده... نمیدانم قیاس درستی است یا نه. ولی اگر نوشتن مدلسازی یک بعدی باشد، نقاشی و عکاسی باید مدلسازی دو بعدی باشد و فیلم و تئاتر مدلسازی کاملتر و سه بعدی... در دو بعدی زاویه داری و در سه بعدی علاوه بر زاویه و حرکت خطی، پیچش و چرخش هم داری...
اما نکتهای که وجود دارد این است که همه چیز از ابتداییترین نوع مدلسازی مشتق میشود. مدلسازی سه بعدی مشتق دوم مدلسازی یک بعدی است... و مدلسازی یک بعدی خطی است... خطی...