مهدی
اولین دیدارم با استاد راهنمایم روز پرخاطرهای بود. یکی از ماجراهایم این بود که استادم گفت: «آقای فاضلی در دانشگاههای غرب استاد و دانشجو رابطهی برابری دارند و بین آنها سلسله مراتب اجتماعی استاد و دانشجو وجود ندارد. من و شما پروژهای را با هم پیش میبریم. من هم از شما میآموزم. بنابراین اولن مرا به اسم کوچکم یعنی ریچارد صدا کن و من هم تو را نعمت صدا میزنم. ثانین...»
گفتم: «آقای دکتر تمام حرفهای شما را قبول دارم جز صدا کردن شما با اسم کوچکتان. خودم استاد دانشگاه بودهام و میدانم اگر دانشجویانم در کلاس مرا نعمت صدا میکردند برایم توهین بزرگی بود...»
گفت: «نه جانم. اینجا اسم کوچک افراد توهین آمیز نیست؛ و رسم دانشگاه همین است. شما هم وقتی در رم هستید باید مطابق رسوم رمیها زندگی کنید.»...
بعدها وقتی دیدم حتا خبرنگار بیبی سی در مصاحبهی تلویزیونی با تونی بلر نخست وزیر را «تونی» خطاب میکند دریافتم اسم کوچک در این فرهنگ دیگر کوچک نیست. تاکید غربیها بر اسم کوچک دارای منطق فرهنگی ویژهای است. اسم کوچک معرف فردیت ماست و اسم خانوادگی تعلق ما به خانواده و اجتماع را میرساند. در جامعهی فردی شده که فردگرایی به اوج خود رسیده است، افراد دوست دارند با آنچه معرف فردیتشان است شناخته شوند نه با آنچه اجداد و سنتها و اجتماعشان را معرفی میکند. علاوه بر این در یک جامعهی دموکرات که فرآیند دموکراسی به لایههای اجتماعی نفوذ کرده است، به تدریج کنیهها و افاب که جهت تعیین مرزهای اجتماعی و تعلقات گروهی و طبقاتی وضع شدهاند اهمیت خود را از دست میدهند. از این رو در غرب امروز القاب دکتر و مهندس و فامیلیها و کنیهها به کلی رنگ باختهاند و بسیار مضحک است که افراد را با القاب صدا کنیم. عکس این ماجرا نیز درست است. یعنی هر چه جامعه سنتیتر و غیردموکراتیکتر است، تمایل به القاب و کنیهها بیشتر است. در دورهی قاجار تمام صاحب منصبان القاب دوله و سلطنه و غیره داشتند...
مردم نگاری سفر/ نعمت الله فاضلی/ نشر آراسته/ صفحه ۴۰۷و۴۰۸