سپهرداد

Hurtling through the dark night

سپهرداد

Hurtling through the dark night

سپهرداد

دارم نگاه می‌کنم. و چیز‌ها در من می‌روید. در این روز ابری چه روشنم و چه تاریک. همه‌ی رودهای جهان و همه‌ی فاضلاب‌های جهان به من می‌ریزد. به من که با هیچ پر می‌شوم. خاک انباشته از حقیقت است. دیگر چشم‌های من جا ندارد... چشم‌های ما کوچک نیست. زیبایی و زشتی کرانه ندارند...
@
قبل‌ها زیر عنوان وبلاگ می‌نوشتم: «می‌نویسم، پس بیشتر هستم». روزگاری بود که بودن و بیشتر بودن را خیلی دوست می‌داشتم. ولی گذشت. حقیقت عظیم لاتفاوت بودن بودنم و نبودنم من را به ولایت هوا فرستاد. اینکه حالا باز هم دارم می‌نویسم دیگر نه برای بودن و نه برای بیشتر بودن بلکه فقط برای عادت است.
@
ما همانی می‌شویم که پی در پی تکرار می‌کنیم؛ بنابراین فضیلت فعل نیست عادت است.
@
پیاده روی را دوست دارم. آدم‌ها را دوست دارم. برای خودم قانون‌های الکی ساختن را دوست دارم و به طرز غم انگیزی معمولی هستم...
@
و مرد آنگاه آگاه شود که نبشتن گیرد و بداند که پهنای کار چیست.
@
جاده. مسافر. سربازِ پنج صبح. دانشجوی ترم صفری. دختری که چشم هایش نمی درخشد. اندوه. نفرت. عشق. از همین‌ها...
@@@
هیچ گونه ثباتی در موضوعات و سبک نوشته‌های این وبلاگ وجود ندارد.
@@@
ستون پایین:
پیوندهای روزانه، معمولا لینک سایر نوشته‌های من است در سایت‌ها و مطبوعات و خبرگزاری‌ها و...
کتاب‌بازی، آخرین کتاب‌هایی است که خوانده‌ام به همراه نمره و شرح کوچکی که در سایت گودریدز روی‌شان می‌نویسم.
پایین کتاب‌بازی، دوچرخه‌سواری‌های من است و آخرین مسیرهایی که رکاب زده‌ام و در نرم‌آفزار استراوا ثبت کرده‌ام.
بقیه‌ی ستون‌ها هم آرشیو سپهرداد است در این سالیانی که رفته بر باد.

ایمیل: peyman_hagh47@yahoo.com
کانال تلگرام: https://t.me/sepehrdad_channel

بایگانی

کهن الگو؟!!

يكشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۱، ۰۴:۳۴ ب.ظ

«ذهن ما نتیجه‌ی هزاران و یا شاید میلیون‌ها سال کار است. در هر جمله‌ای تاریخی دراز نهفته است، هر کلامی که به زبان می‌آوریم تاریخی عظیم دارد، هر تمثیل و مجازی آکنده از نمادهای تارخی است. اگر حقیقتی در آن‌ها نبود، هیچ مفهومی را افاده نمی‌کردند. واِژه‌های ما حامل کل تاریخی است که زمانی کاملن زنده بود و هنوز در تک تک انسان‌ها ادامه‌ی حیات می‌دهد. با هر واژه‌ای یک تار یا یک پود تاریخی را در همنوعانمان به ارتعاش درمی آوریم؛ و ازین رو هر کلامی که به زبان می‌آوریم تاروپود همزبانان ما را به لرزه درمی آورد. بعضی از اصوات در سراسر کره‌ی زمین معنا دارند. مثلن اصوات ترس و وحشت بین المللی‌اند. جانوان اصوات ترس گونه‌های متفاوت با خود را درمی یابند. زیرا تاروپودشان یکی است...»

تحلیل رویا/ نوشته‌ی کارل یونگ/ ترجمه‌ی رضا رضایی/ نشر افکار/ ص۱۴۶
@@@
 «ذهن ما مایل است‌‌ همان گونه بیاندیشد که اندیشیده است. و احتمال اینکه مثل پنج یا ده هزار سال پیش فکر کند به مراتب بیشتر است تا طوری فکر کند که سابقه نداشته است. تصورات و ایده‌هایی که طی قرن‌ها زنده مانده‌اند احتمال بیشتری می‌رود که بازگردند و عمل کنند. این‌ها الگوهای کهن هستند؛ شیوه‌ی عمل تاریخی، و لذا شیوه‌ی عمومی‌اند...»

همان/ ص۳۱۳

  • پیمان ..

نظرات (۴)

سلام
وبلاگ خوشکلی داری
دوست دارم با هم تبادل لینک کنیم
اگه مایل بودی سایت منو به نام

دانلود آهنگ
www.3timusic.ir
لینک کن بعد از آدرس زیر وبلاگ خودتو ثبت کن تا اتوماتیک وبلاگت لینک بشه

http://links.3timusic.ir/
منتظرتم
موفق باشی
چقدر جالب!باید کتاب خیلی خوبی باشه
این بابا...چند سالی یه چیزی تو مایه های اسکیزوفرنی گرفته بود...احتمالا مال همون موقعس!...شاید مال همنشینی با فرویدم باشه...آخه اینطور که این میگه ما اصلا فک نمی کنیم!...همش مال قبله!
ازلینک هات خیلی خوشم میاد چیزای به درد بخور زیاد داره گفتم بدونی
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی