پیرمرد
يكشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۱، ۰۴:۱۵ ب.ظ
و امروز که یکشنبه بود، صبح، پیرمردی سوار اتوبوس شد که برای جا کردن خودش در میان جمعیت به هم فشردهی اتوبوس، ملت را قلقلک میداد. با انگشتهایش زیر بغل و شکم مردم را قلقلک میداد و ملت در آنجای محدود کش و قوس میرفتند و بعضی هر هر میخندیدند و میگفتند آقا چه کار میکنی و او جلوتر میآمد. پیمانی که من باشم هم از قلقلکهایش بینصیب نماندم و با یک قلقلک قدمی عقب رفتم و او توانست میلهی اتوبوس را تصاحب کند...