چیزهایی هست که نمی دانی...
پس نوشت: نظر خصوصی بود. اما نقلش خالی از لطف نیست:
امروز دو تا خلاف عادت کردم. اول اینکه امروز دوشنبه بود با این حال رفتم سینما. دوم اینکه من دو تا سانس پشت سر هم این فیلم را دیدم. به عبارتی میکند هشت هزاااااارر تومان. یک بلیت برای ساعت ۱۲ خریدم. نمیدانم چند نفر توی سالن بودند. اخر کمی دیر سیدم. همه جاگیر شده بودند. ولی خدای را شکر فیلم هنوز شروع نشده بود. پیامهای بازرگانی بود هنوز. تا جایی که ادم نبود رفتم جلو. سینما خلوت بود و میشد روی هر صندلیای که دوست داری بنشینی. از ردیف هشتم مرکزیترین صندلی را نشانه رفتم. همه پشت من نشسته بودند. وقتی فیلم تمام شد جز من و بلت پاره کن سالن و یک نفر دیگر کسی نبود. برای سانس بعدی هم رفتم بلیت خریدم. جز من سه زوج دیگر بودند. دوباره روی همان صندلی نشستم. دوباره همه پشتم نشسته بودند. دوباره فیلم تمام شد و فقط من و همان بلت پاره کن و تنها یکی از زوجها از سالن خارج شدیم. بلیت پاره کنه مات و مبهوت من مانده بود که پرسید مگر فیلمش خیلی قشنگ بود که دوبار نگاهش کردی؟ پس چرا سالن اتقدر خلوت است؟ چرا همه وسطش میروند؟ گفتم اره خب.
و هنوز مبهوت حرف نزدنها و خیره شدنهای علی هستم...
اه گند بزنن سینما های شهرمونو...