چرخهها و بازدهها
چر «ما همانی میشویم که پی در پی تکرار میکنیم.»
این حقیقت محض است. به دفترچه یادداشت قبلی و دفترچه یادداشت جدیدم که نگاه میکنم زندگیام تشکیل شده از یک سری سیکل تکراری. یک سری اتفاقات دایره وار تکرار میشوند. یک دایره نیست. چند تا دایره هستند که هی میچرخند و میچرخند. چرخهها... یک سری اتفاقات تکرار میشود، واکنش من به آنها هم هی تکرار میشود. بعد یک سری نتایج و احساسات و تصمیمات. دوباره اتفاقات، واکنشهای من، نتایج و همان احساسات و تصمیمات...
رشتهای که درش درس میخانم پر از بررسی سیکلها است. ترم پیش خیلی از درسهایم فقط و فقط در مورد سیکلها بودند. سیستمهای تبرید و سردخانه. نیروگاههای حرارتی و... همهشان بررسی ۱ یا ۲ سیکل تکراری بود و شرایط شان. از یک جایی شروع میشدند و به همان جا تمام میشدند. تنها نکتهی مهم در بررسی و مطالعهشان ایجاد تغییراتی برای بهتر تکرار شدنشان بود. چیزی به نام بازده. نسبت کار مفید به انرژی اولیهی داده شده.
توی نیروگاه حرارتی کوچکترین تغییر برای بهتر شدن سیکل رانکین، حتا به اندازهی یک صدم درصد، یعنی به اندازهی یک هزارم تغییر مفید، باعث صرفه جویی میلیونها و میلیاردها تومان صرفه جویی در مصرف سوخت و فایده و سود میشد....
عجیب بود. حتا کوچکترین تغییر...
زندگی آدمیزاد همین نیست؟ فقط فهمیدنِ تاثیر کوچکترین تغییرات دشوار است. آدمیزاد گنگ است و تغییرات و بهینه سازیهای کوچک را نمیفهمد...
دیروز مثل امروز،امروز مثل فردا،فردا هم مثل همیشه!!
فقط فاصله که می گذره فکر می کنیم تغییر دیدیم!!
همین !
خودمان هم میایم تغییر بیابیم انگار می خواهیم کوه بکنیم!! موتوره راه می افتد بعد سر دور گرفتن به پت پت می افتد ترجیحا بیخیال می شود!!