سپهرداد

Hurtling through the dark night

سپهرداد

Hurtling through the dark night

سپهرداد

دارم نگاه می‌کنم. و چیز‌ها در من می‌روید. در این روز ابری چه روشنم و چه تاریک. همه‌ی رودهای جهان و همه‌ی فاضلاب‌های جهان به من می‌ریزد. به من که با هیچ پر می‌شوم. خاک انباشته از حقیقت است. دیگر چشم‌های من جا ندارد... چشم‌های ما کوچک نیست. زیبایی و زشتی کرانه ندارند...
@
قبل‌ها زیر عنوان وبلاگ می‌نوشتم: «می‌نویسم، پس بیشتر هستم». روزگاری بود که بودن و بیشتر بودن را خیلی دوست می‌داشتم. ولی گذشت. حقیقت عظیم لاتفاوت بودن بودنم و نبودنم من را به ولایت هوا فرستاد. اینکه حالا باز هم دارم می‌نویسم دیگر نه برای بودن و نه برای بیشتر بودن بلکه فقط برای عادت است.
@
ما همانی می‌شویم که پی در پی تکرار می‌کنیم؛ بنابراین فضیلت فعل نیست عادت است.
@
پیاده روی را دوست دارم. آدم‌ها را دوست دارم. برای خودم قانون‌های الکی ساختن را دوست دارم و به طرز غم انگیزی معمولی هستم...
@
و مرد آنگاه آگاه شود که نبشتن گیرد و بداند که پهنای کار چیست.
@
جاده. مسافر. سربازِ پنج صبح. دانشجوی ترم صفری. دختری که چشم هایش نمی درخشد. اندوه. نفرت. عشق. از همین‌ها...
@@@
هیچ گونه ثباتی در موضوعات و سبک نوشته‌های این وبلاگ وجود ندارد.
@@@
ستون پایین:
پیوندهای روزانه، معمولا لینک سایر نوشته‌های من است در سایت‌ها و مطبوعات و خبرگزاری‌ها و...
کتاب‌بازی، آخرین کتاب‌هایی است که خوانده‌ام به همراه نمره و شرح کوچکی که در سایت گودریدز روی‌شان می‌نویسم.
پایین کتاب‌بازی، دوچرخه‌سواری‌های من است و آخرین مسیرهایی که رکاب زده‌ام و در نرم‌آفزار استراوا ثبت کرده‌ام.
بقیه‌ی ستون‌ها هم آرشیو سپهرداد است در این سالیانی که رفته بر باد.

ایمیل: peyman_hagh47@yahoo.com
کانال تلگرام: https://t.me/sepehrdad_channel

بایگانی

ما یک پاپ داریم

سه شنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۰، ۱۰:۲۸ ب.ظ

ما یک پاپ داریم- ساخته ی نانی مورتیتا به حال به مراسم انتخاب پاپ فکر نکرده بودم. کنجکاو هم نشده بودم. تنها خاطره و تصویرم عقاید یک دلقک بود که هانس شنیر هی ماری دوست داشتنی‌اش را تصور می‌کرد که با آن مرد مذهبی رفته‌اند واتیکان تا برای پاپ جدید دست تکان بدهند... تا اینکه فیلم "ما یک پاپ داریم" را نگاه کردم. فیلم از جایی شروع می‌شود که پاپ مرده است و ۱۰۸کاردینال کلیسای کاتولیک واتیکان دور هم جمع شده‌اند تا پاپ جدید را انتخاب کنند. آن‌ها توی کلیسای واتیکان می‌روند و تا پاپ جدید مشخص نشود بیرون نمی‌آیند. جماعت عظیمی توی حیاط کلیسا ایستاده‌اند و شب را شمع به دست صبح می‌کنند و هر روز مقابل پنجره‌ی کلیسا می‌ایستند تا از دودکش کلیسا دود سفید خارج شود به نشانه‌ی اینکه پاپ جدید مشخص شده است... از همه‌ی کشور‌ها هستند. دختر‌ها و پسر‌ها. مرد‌ها و زن‌ها. کشیش‌ها و زنان و دختران راهبه و... قصه‌ای که در ادامه‌ی فیلم نشان داده می‌شود‌‌ همان قصه‌ی انتخاب پاپ با جزئیاتش است: «انتخابات معمولاً در کلیسای کوچک سیستین انجام می‌شود. سه کاردینال منتخب برای جمع آوری آرای کاردینال‌های غائب (به علت بیماری) و سه کاردینال برای شمارش آرا و سه کاردینال برای نظارت بر شمارش آرا انتخاب می‌شوند. برگه‌های رأی پخش می‌شوند و هر کاردینال نام فرد مورد نظر را می‌نویسد و با صدای بلند سوگند می‌خورد که «به کسیکه تحت فرمان خدا فکر می‌یابد انتخاب شود» و سپس آنرا درون صندوق رای می‌اندازد. قبل از خواندن، تعداد رأی‌ها شمرده می‌شود و اگر تعداد آن‌ها با تعداد شرکت کنندگان یکسان نباشد، آراء سوخته می‌شود و رای گیری مجدد انجام می‌شود. سپس کاردینال دیگری با نخ و سوزن برگه‌ها را به هم وصل می‌کند. تا هیچگونه تقلبی صورت نگیرد. رأی گیری تا زمانی انجام می‌شود که پاپ با دو سوم آراء انتخاب شود.

یکی از جوانب معروف انتخابات پاپ اسینت که نتایج شمارش آراء هر لحظه به جهانیان اعلام می‌شود. پس از انتخابات، برگه‌های رای در آتش سوزانده می‌شود و دود آن از طریق دودکش میدان سنت پی‌تر مشاهده می‌شود. ولی اگر در انتخابات تخلف شود، برگه‌های رای با مواد شیمیایی سوزانده می‌شود که دود سیاهی تولید می‌کند. ولی در انتخابات موفق، برگه‌ها به تنهایی سوزانده می‌شوند که دود سفیدی تولید می‌کند و انتخاب پاپ جدید را اعلام می‌کند.
سپس رئیس انجمن کاردینال‌ها از پاپ می‌خواهد تا تشریفات را انجام دهد. ابتدا می‌پرسد: «آیا انتخاب آزادانه‌ی خود را می‌پذیری؟» با پاسخ «می‌پذیرم» مسئولیت پاپ آغاز می‌شود. سپس می‌پرسد: «تو را با چه نامی صدا بزنیم؟» سپس پاپ جدید نام سلطنتی را که انتخاب کرده اعلام می‌کند. (اگر خود رئیس انجمن بعنوان پاپ انتخاب شود، نائب رئیس این کار‌ها را می‌کند). پاپ جدید از «دروازه‌ی اشک» به اتاق لباس پوشیدن می‌رود که سه لباس رسمی پاپی کوچک، متوسط و بزرگ در آن قرار دارد. سپس حلقه‌ی فیشرمن به پاپ داده می‌شود. سپس پاپ به جایگاه افتخار می‌رود و بقیه کاردینال‌ها از دعای خیر او بهره‌مند می‌شوند. سپس خادم کلیسا از فراز بالکن میدان سنت پی‌تر اعلام می‌کند که «من به شما یک خبر خوب می‌دهم! ما یک پاپ داریم». سپس نام پاپ و نام سلطنتی او را اعلام می‌کند...»×

قصه اما از آنجا شروع می‌شود که پاپ جدید درست در لحظه‌ای که خادم کلیسا می‌گوید «ما یک پاپ داریم» جا می‌زند. فریاد می‌زند که من نمی‌توانم و به یکی از اتاق‌های کلیسا فرار می‌کند. هر چه قدر به او می‌گویند که بابا تو پاپ شده‌ای. الان مقدس‌ترین فرد مسیحی روی زمین تو هستی، تو کتش نمی‌رود و باورش نمی‌شود. می‌گوید که من نمی‌توانم. من نمی‌توانم. برایش دکتر می‌آورند. برایش روان‌شناس می‌آورند. از یک طرف کلی آدم توی حیاط کلیسا منتظرش بودند که پاپ جدید را ببینند و با فرار کردن او بلاتکلیف مانده‌اند. یک میلیارد نفر مسیحی توی دنیا منتظر او هستند... از طرفی کاردینال‌ها هم حالا توی کلیسا زندانی شده‌اند. چون که تا پاپ به عموم مردم معرفی نشود آن‌ها کارشان تمام نمی‌شود...
پاپ جدید اما بدجوری به شک افتاده. پیش خودش می‌گوید خدا من را به خاطر شایستگی‌هایم اسقف اعظم کرده. اما این شایستگی‌ها کجا هستند؟!... مرد روان‌شناس هم کمکی نمی‌تواند به او بکند. تا اینکه او از کلیسا فرار می‌کند و می‌زند به دل جامعه... او کشیش خیلی معروفی نبوده. به خاطر همین کسی او را نمی‌شناسد. پیش یک روان‌شناس زن می‌رود. می‌رود سوار اتوبوس عمومی می‌شود. به یک مسافرخانه می‌رود و اتاق می‌گیرد. به علاقه‌ی اصلی خودش که تمام عمر بی‌خیالش شده بوده فکر می‌کند: بازیگری تئا‌تر... از طرفی روان‌شناس قصه که پاپ جدید را دیده مثل بقیه‌ی کاردینال‌ها توی کلیسا محبوس می‌شود. می‌نشیند با کاردینال‌ها پاسور بازی می‌کند. می‌بیند که آن‌ها با وجود کشیش بودنشان از قرص‌های آرام بخش قوی استفاده می‌کنند. در نکوهش قرص آرام بخش برایشان منبر می‌رود و می‌گوید که باید ورزش کنند. برایشان توی‌‌ همان کلیسا یک جام جهانی والیبال راه می‌اندازد و کشیش‌های پیر را وا می‌دارد که والیبال بازی کنند... از افسردگی پاپ جدید برایشان حرف می‌زند و... و پاپ فراری قصه برای خودش با ساکنین مسافرخانه ناهار و صبحانه و شام می‌خورد و به اخبار تلویزیون در مورد به تعویق افتادن معرفی پاپ نگاه می‌کند و تاسف می‌خورد... شک دارد... تردید دارد... حس می‌کند که آدم این کار نیست.... حس می‌کند که بیش از اینکه مقدس‌ترین فرد عالم باشد دلش می‌خاهد که خودش باشد...

ما یک پاپ داریم- نانی مورتی

بالاخره کاردینال‌ها می‌فهمند که او فرار کرده و برای خودش می‌رود تئاترهای درجه ۲نگاه می‌کند. یک شب همه‌شان به محل تئاتری که مشغول نگاه کردنش است می‌روند و با دبدبه و کبکبه می‌برندش به کلیسا و روز بعدش او را به مردم معرفی می‌کنند. پاپ جدید به بالکن کلیسا می‌رود تا نطق شروع پاپ بودنش را برای مردم ایراد کند... اما... مردم از دیدن او سراپا خوشحالی می‌شوند. برایش بالا و پایین می‌پرند و دست تکان می‌دهند. اما... او بر شک و تردید خودش غلبه نکرده. در یک پایان بندی فوق العاده به عنوان پاپ جدیدی که انتخاب شده سخنرانی تکان دهنده‌ای می‌کند و می‌گوید که: «برایم دعا کنید. راهنمایی که شما به او نیاز دارید من نیستم...»
طنز فوق العاده جالب فیلم و تقدس زدایی‌ای که از بر‌ترین و مقدس‌ترین مقام کلیسای کاتولیک جهان در این فیلم شده به شدت دیدنی‌اش کرده‌. فیلمی که کلیسای کاتولیک دیدنش را حرام کرده. این روز‌ها این فیلم نانی مورتی کارگردان ایتالیایی که محصول سال ۲۰۱۱ است در سه تا از سینماهای تهران روی پرده آمده...
وقتی فیلم را نگاه می‌کردم به این فکر می‌کردم که این کاردینال‌ها و انتخابات پاپ اعظم چه شباهت عظیمی به مجلس خبرگان و تعیین رهبری در ایران دارند... به این فکر می‌کردم که شاید قصه‌ی این فیلم تکراری است. فقط پایان بندی‌اش متفاوت شده... آخر فیلم به این فکر می‌کردم که شخصیت پاپ اعظم این فیلم چه قدر شجاع بوده که جلوی آن همه آدم برگشته راستش را گفته...

  • پیمان ..

نظرات (۱)

انسانیت هنوز توش نمرده بوده که تشنه قدرت و زر و زور بشه
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی