9دی
خیابانها پر از پوسترها وبیلبوردهای خیلی بزرگاند. حماسهی ۹دی. ۹=۲۲. من میدانم هزینهی هر کدام از آنها خدا تومن است. قبلنها نمیدانستم. الان میدانم که هر ۵متر به ۵متر پوسترهای رنگین و بیلبوردهای بزرگ چه ریخت و پاشی است. سوار تاکسی که میشوم گویندهی رادیو شروع میکند به بزرگداشت حماسهی ۹دی. مترو که سوار میشوم آن ضبط صوت همیشگی ایستگاهها که همیشه جملههای تکراری میگوید یک جمله هم به جملات تکراریاش اضافه کرده: به مناسبت روز میثاق امت با امام امت مترو رایگان است. ما مردم دریوزهای هستیم. دریوزگی با خون و گوشتمان یکی شده. وقتی چیزی در درون آدم نباشد، در دل آدم نباشد حقنه کردنش به کلهی آن آدم فایده دارد؟ خوشحال میشویم ۱۰۰در۱۰۰. مفت باشد کوفت باشد. تلویزیون روشن میکنم. برنامهی آشپزی به خانه برمی گردیم. فقط برای فرار نشستهام به نگاه کردن برنامهی آشپزی که وسط آموزش خرد کردن ماهی کپور مجری شروع میکند به گفتن این جمله که جا دارد اینجا حماسهی ۹دی را گرامی بداریم.... من خیلی کم تلویزیون نگاه میکنم. وگرنه حتمن خیلی چیزهای بیشتری هم هست. نیستی که این چیزها را ببینی. نبودنت اجازهی خیلی کارها را به خیلیها داده. علی مطهری یادت هست؟ یادت آمد؟ همان که دشمن اصلاح طلبها بود. یک جا برگشته گفته حصر تو غیرقانونی است. ازش شکایت کردهاند به قوهی قانون... میدانی این چیزها را؟! نمیدانم میدانی یا نه... از همین روزها بود که همه چیز شروع شد... تاریکی از همین روزها بود که مطلق شد...